خری در میقات - بخش دوم، مکه مکرّمه


Share/Save/Bookmark

خری در میقات - بخش دوم، مکه مکرّمه
by Shazde Asdola Mirza
18-Nov-2010
 

پرواز کوتاه و راحت بود، و هتل شیک و تمیز. شام ساده‌ای خوردیم و پس از گشت مختصری و چند تلفن به ایران، خواب خوش به سراغم آمد. این بود تا ساعت چهار صبح، که تلفن با صدای گوشخراشی به زنگ افتاد، و من مادر مرده مثل ترقه از جا پریدم. آنطرف خط، صوت دلنشین مش رجب راننده کاروان بود که میفرمودند، "عجلو به صلوات - وقت نماز صبح است، حاج آقا!" اگر چه روز بعد انعام رجب رسید تا شماره مرا به لحاظ پزشکی‌ ندیده بگیرد، اما احتیاطا هر شب سیم تلفن را می‌‌کشیدم.

آنها که کعبه را فقط تو تلویزیون دیده اند، فکر می‌‌کنند که علی‌ آباد هم شهری است! مکعبی است محقّر، ده متر در ده متر، که بتکده اعراب بدوی بوده و منجمله، بزرگ بتی داشت بنام "الله". خدا پدر پول نفت و معماران ایتالیایی را بیامرزد، که لااقل صحن و اطراف "خانه خدا" را تر و تمیز کرده اند.

هفت بار باید دور حرم طواف می‌‌کردیم که خدا وکیلی، لااقل چهار دور چرخیدیم! آرام آرام میرفتم و مادر زن جان هم آنچنان مسحور و مدهوش بود، که سر از پا و هفت از چهار نمی‌‌شناخت! بیشتر مایل بود که مثل بقیه شیعیان، نزدیک شویم بلکه ایشان هم بتوانند دستی‌ به پرده سیاه زمختی که کعبه را پوشانده بود، یا به ارکان چهار گانه آن، و البته سنگ سیاه (حجر الاسود که شبیه سکس خانم هاست) برساند. اما دیدیم که هوا بشدت پس است - چون شرطه‌های عرب با شلاق ایستاده بودند و هر شیعه نادان را که به قصد مالش رکنی، نوازش پرده‌ای و یا بوسیدن سنگی‌ نزدیک میشد، آنچنان با شلاق می‌‌نواختند که صدای "آخ و اوخ" با لهجه شیرین فارسی، مرتب به آسمان میرفت! ظاهرا، اعراب آن رفتار عاشقانه را "بت پرستانه" می‌‌دانستند و از علاقه مفرط شیعیان به مالیدن و بوسیدن و سابیدن، بی‌ خبر بودند.

بعد از نماز و ناهار و خواب عصرانه، حاج آقا فرمودند که یک بیک خدمت برسیم تا ایشان قرائت نمازمان را بشنوند و تصحیح بفرمایند. این امتحان مهم از آن جهت که، قرار بود فردایش در محلی مقدس و وقتی‌ مقتضی، دو رکعت نماز به کمر بزنیم، که هر رکعتش به اندازه هفتاد سال عبادت ثواب داشت ... نه فقط برای خودمان، بلکه از جهت هفت جدّ قبل و هفت پشت بعد مان! حتی منهم نمی‌توانستم به چنین "نیایش پر بازده ای" نه‌ بگویم.

ولی‌ مادر زن جان گریه کنان از نزد حاج آقا آمد که، "ایشون می‌ گوید قرائتم خرابه و نمازم باطل می‌‌شه!" خدمت رسیدم و معلوم شد که خود حاج آقا حاضرند که قبول زحمت کنند. قرار شد چهار رکعت برای خانم بزرگ و بنده به "قرائت صحیح" بخوانند و ده تا اسکناس هزار تومانی هم برای امور مسلمین تقبل فرمایند! حساب کردم که برای فامیل عریض و طویل ما، در می‌‌آمد به عبارت پنج تومن به ازای هر سال عبادت ... خدا بده برکت!

به حکایت تورات، ابراهیم و همسرش سارا برای هفتاد سال بچه دار نشدند. اما داش ابی یه شب که رفت سراغ کنیز سیاه پوستشون (هاجر)، صاحب آقا اسماعیل شد. سارا خانم هشتاد و دو ساله هم ناگهان به غیرت افتاد و سال بعدش یه پسر کاکل زری زایید! بعد هم مثل هر زن حسود و وظیفه شناسی‌، سارا خانم کشتیار ابی جان شد که اون "حرومزاده دورگه" و مادر نابکارش رو بیرون کنه! بقیه داستان هاجر و اسماعیل، تشنگی و سراب، صفا و مروه ... مال اعراب مسلمونه، که اسماعیل رو پدر جدّ مشترک خودشون به حساب می‌‌آرند.

بنده فکر می‌‌کردم که مسیر صفا و مروه لابد چند کیلومتره که اون زن و بچه تشنه و بیچاره، عقب و جلو می‌رفتند. اما صد متری بیشتر نیست و تازه سنگفرش ایتالیایی و سقف خنکی هم داره. خط چپ و راست برای پیادگان بود و ما چرخ بدستان از خط وسط می‌رفتیم. می‌‌توانست راحت باشد و بی‌ اشکال، اما مشتی کارگر عرب و سیاه که به یک دلار ملت را روی چرخ می‌‌گذاشتند و می‌‌بردند، آنرا تبدیل به مسابقه ارابه رانی‌ در فیلم "بن هور" کرده بودند. لحظه‌ای که حواست پرت میشد، یا از بغل به پک و پهلویت می‌‌زدند، و یا از عقب چلاقت می‌‌کردند. پشت سرت را هم حق نداری که نگاه کنی، چون سعی‌ ات باطل می‌‌شود و باید از اول آغاز کنی‌!


Share/Save/Bookmark

Recently by Shazde Asdola MirzaCommentsDate
The Problem with Problem-Solvers
2
Dec 01, 2012
I am sorry, but we may be dead.
18
Nov 23, 2012
Who has killed the most Israeli?
53
Nov 17, 2012
more from Shazde Asdola Mirza
 
Hoshang Targol

Well that goes without saying

by Hoshang Targol on

It's actually a great picture, but I was waiting for some top notch Al Ahamd and....

Your right it's not the picture, it's me.

In hindsight AA with all his mastery of Iranian culture and pyrotechnics
in verse, yet  remained some sort of a, for lack of a better term, a 
peasant: per his observation of the new electricty engines in, Three
Essays. Comparing them to some mambo jambo, ancient Zorastorian fire
temples and all that. Wonder if Bahram Sadeghi got any ideas from that?

Regarding Malaki, he was simply brilliant, a true independent. The story
had it that he had so much faith in the soviets that when they called
him a traitor ( for being independent) on radio moscow, he couldn't stop
crying for nights. Just imagine that: how one should be proud of
keeping his own stance, and yet not being able to stop crying?

Shazde Asdola Mirza

Dear Hoshang

by Shazde Asdola Mirza on

Thanks for the extra information regarding Al-Ahmad. I only knew of his origins in the "Third Line" and with the Tudeh discontent, Khalil Maleki.

I am sorry to see that you don't like the picture. It is a real photograph with no editing and changes. But do tell what you don't like about it, please - I have this theory that most Iranian men are afraid of the female sex organ ;-)


Hoshang Targol

Shazdeh: moment, moment, a very good discusssion ,

by Hoshang Targol on

and the story is sort of good too: not necessarily the picture, waiting for the next episode. Or as my grandchild would say :" Chilling til the next episode". Not sure where she gets the  hip-hop from?

As far as Al Ahamd, for all his critiques like Mohammad Ali Sepanloo and others, who accuse him of "reportage", instead of writing: with the exception of Sepanlo and a few others of Sepanlo's generation, very, very few still could even  write,  "reportage" like Al Ahmad , including our own Shazde aziz.

Shazdeh jon, what you point out as  Al Ahmad's ultimate intellectual defeat and his recourse to '" Gharb Zadegi":  all of that, really originates  from Fardid: he ist the source, not Al Ahmad.

Al Ahmad, as you correctly point out, in response to Tudeh  leadership's betrayl seeks redemption  and finally surrenders to an endogenous, nativist, "authochthonous" narrative, under the direct influence of  Fardid. As Ashori points out : without Fardid there would be no "Gharb Zadegi".

Except  Dostar and Ashori, almost no one mentions Fardid and his dominant crucial charaltanist "philosophy". How  such an orientation practically paralyzed a good chunk of Iranian "thinkers" in 77-79 is our curretn tragedy.

(again, Shamlo and a few others  were the great excpetion: that proved the rule!)

 

 

Mr. President, your so very delicate referrence to the female memberaeous, is so very delicate, and...

 

Ostad Nouri: You're just such a living encylopedia, I'm begining to copy and paste almost every poem you post. Do you recall  " Safar Nameh Ebrahim Mirza"?and thanks for the travel logs, as usuall.

 

 

مثلا   " سید

تو  رو چه به این حرفا ؟ برو  تریاقتو بکش ، بی خیال .....

ناناش،وافور  و سفت بچسب ،میقات پیش کشت .


Shazde Asdola Mirza

Jalal Al-Ahmad

by Shazde Asdola Mirza on

If you are at all interested in understanding Al-Ahmad, try his most famous work, Westoxication, or "GharbZadeGi".

There you can see Al-Ahmad as the typical angry Iranian intellectual, who is looking at the wealthy, strong and domineering West - with awe, jealousy and anger.

His generation was first in awe of the West, for all its achievements. They first bought into the Western ideals - Liberal Capitalism like the mantra of the Constitutional Revolution, then Communism as in the Tudeh Party, and finally Nationalism which was callously betrayed by the Western coup of 1953.

Post 1953, the intellectuals went through a very long and depressing period. They felt betrayed by almost everyone - by Capitalists through the Shah and by Communists through the Tudeh. They felt powerless and helpless in every aspect. Al-Ahmad certainly declares that sense of grief and helplessness in Westoxication, as he describes a country conquered by the West, but maintained like a poor outhouse, where opportunists could come and dump at will, and where their filth was praised and traded as the ultimate commodity ... cultural, economic and political.

Being of a resourceful nature, we Iranians have always found a way to get what "we want", but perhaps not what "we need". So the unhappy intellectuals searched high-and-low and tried every possible combination of all the ideologies, for one prize ... victory over the Shah! Now how the Shah's stupidity turned him into the focal point of opposition is another matter for another time. But the important point is that, guys like Al-Ahmad tried EVERYTHING, to fight and to win ... till finally they found just the right combination of populism, religion and activism ... in 1978.


Nader Vanaki

شازده جون

Nader Vanaki


اشکال من با این قضیه اینه که تنها خری از اون نسل که بزرگراه به اسمش کردن همون آل احمد بود.  این کتابش رو سه دفعه سعی کردم بخونم و نتونستم از بیست صفحه بیشتر بخونم از بسکه جفنگیات نوشته بود.  یه سری از آشغال نوشته هاش هم که قبل از انقلاب توقیف بود و بعداً چاپ شد از این "خسی در میقات" هم چرندتره که خوب شد اون زمان اجازه چاپ بهش ندادن.  با هر کتاب یکی از صور عوضیش نمایان می شد. از کومونیست به حزب الهی که می خواست برای خمینی اعلامیه بنویسه، به عرق خور.

Shazde Asdola Mirza

Nader Vanaki

by Shazde Asdola Mirza on

درست تشخیص دادی ... عنوان کتاب آل احمد، "خسی در میقات" بود!

ایشان که فوت شده و فحش به مرده هم خوبیت نداره. فقط آن یک نفر نبود - یک نسل از روشنفکران ما انقلابی شدند (بعضی‌ دینی، بعضی‌ چپی و بعضی‌ هر دو). یک روند تاریخی با اون شدت رو نمیشه به حساب یک نفر، یا حتی یک گروه گذاشت.


Shazde Asdola Mirza

روحانیون عظما مانند خمینی، سیستانی، بروجردی و غیره حج نمیروند

Shazde Asdola Mirza


Very good point, your highness ... Khamenei!


Nader Vanaki

شازده از این تیتر خوشم اومد

Nader Vanaki


و معتقدم که خر اصلی در میقات همون آل احمد بود که نسل انقلابی رو الهام داد به این جفنگیات.  آخر پفیوزی خود آل احمد بود.

Seyyed-Ali-Khamenei

حجّ مبارک باشد انشا الله

Seyyed-Ali-Khamenei


بسم تعالی

البته من، و بقیه روحانیون عظما، مانند امام خمینی (ر‌ه)، آیت‌الله سیستانی، آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله دستغیب و غیره و غیره که  حجّ نمیرویم...چونکه میدانیم که این بند و بساط دستک و دمبکی بیش نیست. لاکن طبق روایت آیت‌الله کلینی این امر مهم، یعنی حجّ، بر شما سفیهان که حوزهٔ علمیه نرفته اید واجب میباشد.

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.  


Shazde Asdola Mirza

Dr. Noury jan

by Shazde Asdola Mirza on

سفرنامه خیر، داستان است!

ژول ورن بدون اینکه از خونه‌اش تکون بخوره، "دور دنیا در هشتاد روز" چرخید - "بیست هزار فرسنگ زیر دریا" پیمود - حتی "سفر به کره ماه" داشت! تازه اون موقع، هنوز اینترنت هم نداشتند.


M. Saadat Noury

سفرنامه ی حج جناب شازده

M. Saadat Noury


 

سفرنامه ی حج  جناب شازده ، شیوا و روان و دل پسند نگاشته شده است واز هم اکنون در میان مجموعه ی سفرنامه ها ی حج مقام شایسته ای یافته است.  سپاس، و چشم به راه دیگر بخش های آن.

 برای آگاهی از چند مجموعه ی سفرنامه ی حج به این منبع نگاه کنید.


Shazde Asdola Mirza

Faramarz jan - next stop is Medina

by Shazde Asdola Mirza on

I am glad you have enjoyed it. It's a collage of all I know about the pilgrimage ... hopefully in a funny way.


Faramarz

حاجی شازده

Faramarz


حاج آقا،
زیارت قبول!

کعبه خدا چراغونه

شازده حاجی چه خندونه

بسیار از خواندن این داستان شما لذت بردم، بخصوص تمام جزئیات خانه کعبه و اطراف.

موفق باشی و منتظرقسمت بعدی   


Shazde Asdola Mirza

خدا قسمت همه مومنین و مومنات بنماید

Shazde Asdola Mirza


این سنگ سیاه، رکن مونث (زنانه) کعبه است.

رکن دیگری هم هست، در گوشه مقابل، که مذکر (مردانه) می‌باشد.

خدای عرب شهوتی هم البته شهوتی میشود!


Khar

What a great business...

by Khar on

...this business of redemption and salvation is! Shazdeh Jaan you are correct this meteorite in the silver casing looks like a gigantic koss, no wonder why all especially the male pilgrims would love to touch & kiss it :-). As the old saying goes; sex and religion sells, Islam combined both over 1500 years ago.

 

Thanks for another very good read!