چرا ما انگلیسی‌ها آدم‌های رکیکی هستیم


Share/Save/Bookmark

چرا ما انگلیسی‌ها آدم‌های رکیکی هستیم
by ونداد
15-Jun-2010
 


John Walsh (The Guardian),  Naughty
by nature: Why has Britain become so rude?

ترجمه ی ونداد زمانی
zamaaneh.com

این روزها نمایشگاه « بریتانیای رکیک» آثار هجو و طنز  هنرمندان انگلیسی را در معرض نمایش عمومی قرار می دهد، یکی از چشم‌گیرترین آثار بازوی پلاستیکی است که روی دیوار نمایشگاه تصب شده است. « بازوی فوق  به یک دست تقریبا مشت شده ختم می شود که در حال بالا و پایین رفتن است».  هیچ رمز و رازی در این اثر نیست و اسم اثر نیز به نقل از خانم سارا لوکاس هنرمند سازنده بازو، همانی است که همه می توانند حدس بزنند.

این اثر هنری دقیقا سمبل بی ادبی و وقاحت اخلاقی است که از نزدیک به  سیصد سال پیش در وجود ما انگلیسی‌ها رخنه کرده‌است. ما انگلیسی‌ها خیلی بی ادب هستیم، فکر و ذکر ما  همیشه ختم می شود به  باسن، ممه ، شومبول، مسخره بازی‌های دور و بر مستراح، کشیش‌ها، شلوارک‌های تابستانی، خارجی ها و سریال‌های کمدی که با وقیح‌ترین حالت در حال توهین کردن هستند.

ما انگلیسی‌ها لذت می بریم از «بنی هیل» که با آن صورت ذوق زده مسخره و حشری‌اش، برای دست یابی به زن‌های مو سرخ و مو طلایی تقریبا لختی که در حال فرار از او هستند مدام در حال دویدن است. ما کیف می کنیم وقتی مجری  برنامه تلویزیونی بی.بی.سی -شبکه دو- با پررویی تمام از لباس و سلیقه آرایش شرکت کنندگان برنامه ایراد می‌گیرد. ما از بد ‌دهنی‌های مجریان برنامه‌های رادیویی دچار شعف می‌شویم وقتی که با بی‌پروایی آشکار به شنوندگان و مصاحبه کنندگان برنامه‌های خود فحاشی می‌کنند.

ولی ما چگونه تبدیل به آدم‌های معتاد به  وقاحت شدیم؟ چگونه تبدیل به آدم‌های وقیحی شدیم که شب و روز ما پر شده است از جوک‌های بودار! آیا باید ریشه این پدیده را در تاریخ هنر بریتانیا جستجو کرد یا این‌که این شیوه رفتاری ریشه در ذات  فرهنگ عامه ما انگلیسی‌هاست دارد؟

پدر و بنیان گذار هنرنقاشی بریتانیا « ویلیام هوگرث» در قرن هفده میلادی در آثارش به روشنی بر این نکته تاکید کرده است که احساس مطبوعی نسبت به اشرافیت بریتانیا ندارد. او  نفرت وافری داشت به دلبستگی‌های نجیب زادگان انگلیسی‌ به  ایتالیای‌ها و فرانسوی‌ها، هوگرث  نمی‌توانست تحمل کند که اشراف انگلیس از معماری و مبلمان اروپایی‌ها تقلید محظ می‌کردند. مخالفت با جمع‌آوری کلکسیون‌ آثار هنری « خارجی‌ها» بیش از هر چیز دیگر انگیزه بخش احساسات این نقاش معروف انگلیسی می‌گشت.

بر عکس آثار وارداتی که معمولا ترکیبی بود از تصاویر همیشه تکراری  خانواده عیسی مسیح،  نقاشی‌های ویلیام هوگرث   سرشار بود از واقعیت خشنی که در رفتار‌های زننده، انبوه متراکم مردم عادی، بدمستی‌ها، خشونت و سکس و حتی حیوانات شکنجه شده به  تصویر در آمده بود.  او در اعتراض به الگوی زیبایی‌های کلاسیک گفته بود که : «  ونوس با همه شکوه و جلالی که از او درست کرده‌اید حتی از یک کلفت انگلیسی نیز خوشگل‌تر نیست». به تعبیر انگلیسی‌های امروزی، هوگرث عملا  همه تصاویر اسطوره ای، مذهبی، دهقانی و مهمتر از همه اروپایی  روزگار خودش را به گند و ... ‌کشید.

در همان دوران و در طی زمامداری جورج دوم، در صحنه ادبیات انگلیس، هجو و طنز از رشد و رونق بیشتری برخوردار بود و مطرح‌تر از همه آنها « جاناتان سویفت» بود که بدون تردید بند ناف رکیک بودن انگلیسی‌ها با زبان  بی پروا و گستاخ او بریده شده است. بی‌پروایی سویفت فقط در حملات بی امان او به سیاستمداران و روحانیون فاسد و جفاکار ختم نمی‌شد و در کنار آن پشتوانه وسیعی از فعالیت‌های ادبی از خود به جای گذاشته‌است که منتقدین از آن به عنوان « نگاه مدفوعانه» یاد می کنند.

تاکید سویفت بر روی کلمه « مدفوع » در اشعار بسیار معروفی چون « اتاق آرایشِ خانم» و تکرار آن در« سفر‌های گالیله» می‌تواند از دید منتقدین  به این انگیزه باشد که سویفت تلاش داشته است نقاب رفتار مودبانه اشرافیت و زمامداران دولتی و مذهبی  را بردارد و نشان دهد که در پشت آن چیزی جز رذالت نیست.

بررسی رابطه و رفتار سراسر بی ادبانه مردم انگلیس با خانواده‌های سلطنتی، مسیر دیگری است که از آن طریق می توان به سئوال اولیه پاسخ داد که بی ادبی انگلیسی‌ها از کجا ریشه گرفته است؟ در قرن شانزده میلادی و در بحبوحه زمامداری شاه پر قدرتی چون « هنری هشتم» اگر کسی نمی‌توانست در ملا عام به هجو و  مضحکه شاه  بپردازد.  ولی  بعد از جنگ‌های داخلی و اعدام شاه و سپهسالاری «کرام ول» و حتی  بعد از برقراری مجدد شاهنشاهی در بریتانیا ، پرده حجب و ترس از خانواده سلطنتی فرو ریخت. از آن پس در طی سیصد سال آینده، به فضاحت کشاندن و جوک ساختن در باره خانواده سلطنتی در وجدان عمومی جامعه جای ثابتی را برای خود اشغال کرده است.

خانواده سلطنتی به خاطر نداشتن فرزند ارشد، مجبور شدند تا شاهزاده‌ای را وارد کشور کنند و بدین ترتیب، ویلیام اول از سلسله « هابسبورگ» آلمان، پادشاهی انگلیس را از بن بست نجات داد.  طنز پردازان و نویسندگان مخالف شاهنشاهی نمی‌توانستند آرزوی بهتری را تصورکنند.  آنها اشراف زیرکی بودند که می‌دیدند  شاه انگلیس به اپرای ایتالیایی و آلمانی گوش می‌دهد و اصلا انگلیسی نمی‌داند. شاعران رندی چون «مری مونتگیو» با چنان ظرافتی شاهنشاهی او را سکه یک پول کردند که از آن پس به سخره گرفتن اعمال دربار، سرگرمی اوقات فراغت عموم  مردم گشت.

تحربه زمامداری پارلمانی بعد از جنگ‌های داخلی در سیاست کشور ماندگار شد و اشرافیت  پر قدرت در اکثر دوره های پادشاهی بعد، صاحبمنصبان اصلی بریتانیا  باقی بودند. اشرافیت مقتدر و ثروتمند جدید با سرمایه شخصی و با قرض گرفتن از سوداگران هلندی و ایتالیایی به جهانگشای - برده داری- پرداخت و با کنترل و استعمار  مناطق تازه کشف شده جهان به چنان هیبتی دست یافت که تلاش‌های جسته و گریخته خانواده‌های سلطنتی نتوانست آب ریحته شده قدرت را به کاخ شاهی برگرداند.  مردان پر قدرت پارلمان های چند صد ساله گذشته انگلیس، این توانایی را داشتند تا شرائطی را فراهم می‌کنند که خانواده‌های سلطنتی همیشه در زیر نگاه منتقدانه مردم باقی بمانند.

در طی سیصد سال گذشته، مردم نیز همراه با نمایندگان قدرتمند پارلمان و هنرمندان کشور جرئت و فرصت یافتند تا  از پادشاهان بد بگویند و رکیک ترین افکار و اعمال را به وفور به آنها نسبت دهند. مردم عادی که از تصورات خلاقی برخوردار نبودند و زبان ابراز ساده تری داشتند در طول این سال‌هل یاد گرفتند که بیشتر از پیش فقط بر شناعت و فضاحت وجوک‌های خود بیفزایند.

به همین دلائل است که ما انگلیسی‌ها آدم های بد دهن و بی‌تربیتی شدیم و اگر با نظر من موافق نیستید ... خوب ...می توانید بازوی خود را خم کنید بعد مشت تان را گره کنید و بعد آنرا تکان دهید.

 


Share/Save/Bookmark

more from ونداد
 
Darveesh

چرا ما انگلیسی‌ها آدم‌های رکیکی هستیم

Darveesh


Vat?