Azadeh Moaveni, Why the Pahlavi Dynasty Still Haunts Iranians, Thursday, Jan. 06, 2011, Time
برگردان: ونداد زمانی
آزاده معاونی - همزمان با سالی که عروسکهای «کدو کوتوله» یک شبه به شهرت رسیدند و من در کالیفرنیا مشغول بازی با آنها بودم حکومت پهلوی نیز روزهای آخر شاهنشاهی خود را طی میکرد. آنقدر کوچک بودم که فکر میکردم والدینِ دوستم که برای «اَپل» کار میکنند باید کشاورزان باغ سیب باشند. به خاطر میآورم که چند سال بعد از سقوط رژیم پهلوی، ایرانیان مهاجر و تبعیدی در اطراف محل زندگی من سکونت گزیدند و همیشه با هیجان تمام مشغول بحث سیاسی بودند.
بیشتر از هر چیزی تکرار اسم شاه محور اصلی بحثها بود. عدهای به فعالیتهای او بهویژه در مدرن ساختن تهران با نگاه مثبت مینگریستند. در همین رابطه، یادم میآید یکی از عمههای سالخوردهتر من، عکس شاه و فرح را در کنار رختخوابش گذاشته بود. جمعی هم بودند که دل خوشی از شاه نداشتند و او را شکنجهگر خطاب میکردند. خوب به خاطرم میآید به مردی که همه میگفتند ساواکی است و تصویر شاه را بر روی شانهاش خالکوبی کرده بود اجازهی شنا در استخر محله داده نمیشد. گویی او مظهر وحشتی بود که سایهاش حتی بر آفتاب کالیفرنیا نیز سنگینی میکرد.
بزرگتر که شدم به تحصیلِ علوم سیاسی پرداختم و در ادامه در رشتهی روزنامهنگاری تحصیل کردم. بهعنوان گزارشگر در ایران کار کردم و کمکم توانستم به درک بزرگسالانهای از خانوادهی پهلوی دست یابم. برداشت تازهام از پهلویها با احساسات و خاطرات کودکانهای که از آنها داشتم گره خورد. احساسات عمیقی که گذشتهی خودم و خانوادهام را به خود مشغول کرده بود، با احساسات جدیام دربارهی تاریخ ایران و خانوادهی پهلوی به شکل پیچیدهای درهم تنیده شده بود. من هم مثل خیلی از ایرانیان قادر به تشخیص تمام و کمالِ موجودیت خانواده سلطنتی نبودم. تلفیق متناقضی از آرزوها و امیدهای شخصی با احساس تلخ و ناخوشایند ناشی از سقوط رژیم پهلوی گریبانم را گرفته بود.
خبر خودکشی علی رضا پهلوی جوانترین پسر شاه در «بوستون» احساسات وسیعی را در بین ایرانیان دامن زد. اولین واکنش خودم این بود که به شدت برای ملکه فرح متأسف شدم. به نظر میرسد فرح در طول سالهای گذشته حوادث ناگواری را تجربه کرده است که از قدرت تحمل بیشتر آدمها خارج است. بعد از عزل از سلطنت و شروع زندگی در تبعید، او شاهد مرگ همسرش بود. هنوز غم و شوک بزرگ خانوادگی از تب و تاب نیفتاده بود که در سال ۲۰۰۱ خودکشی دخترش لیلا او را به عزا نشاند و حالا مرگ پسر دومش علی رضا را باید تحمل کند.
در این بحبوحه احساس نامطبوعی نیز از پاریسنشینی فرح و علاقهی او به مد و زندگی تجملی داشتم. احساس میکردم کاش فرح ۷۲ ساله، کمتر به زندگی روزمره و سلیقههای شخصیاش بپردازد. میخواستم بیشتر او را در هیبت ملکهای ببینم که در مؤسسات خیریه مشغول فعالیت است. این مسئله برایم عجیب بود. چرا باید اعمال و رفتار یک «بانوی اول» که ۳۲ سال پیش از اریکهی قدرت کنار گذاشته شده است، برایم مهم باشد؟ با کمی تفکر پی بردم که دغدغه اصلی ضمیر ناخودآگاه من این بود که در حال حاضر مملکت من «بانوی اول» ندارد. ما ایرانیان نمیدانیم همسر خاتمی یا احمدینژاد حتی چه شکلی هستند چه برسد به آنکه بخواهیم بدانیم چه سلیقهها و رفتاری دارند؟
جمهوری اسلامی حق داشتن «خانوادهی اول» را از ما ایرانیها گرفته است. حق احترام به آنها، حق رشک بردن به زندگی رویایی آنها و حتی حق گله کردن از آنها نیز به خودی خود از ما سلب شده است. حکومت ملاها به شیوهی قبایل بدوی، مردم ایران را شایستهی ملاقات با خانواده و زندگی خصوصیشان نمیدانند.
شاید به همین خاطر است که همچنان توقع بیش از حد از فرح و خانوادهی سلطنتی دارم. به نظر میرسد آنها در خیالات من، همچنان نقش «خانوادهی اول» را ایفا میکنند. بیدلیل نیست که با شنیدن نام «پهلوی» احساس نامطبوعی به سراغم میآید. احساس غیرفرخنده حضور حکومتی بیتدبیر و بحرانزا و مخرب در ایران خشمی را در من ایجاد میکند که به ناچار به سمت خانواده پهلوی کشیده میشود. احساس مقصر بودن آنها و اینکه با سقوط آنها بود که همهی بلایا بر ایران بزرگ وارد گشت. احساس یأسی که همهی وجودم را آکنده از غمی بزرگ میسازد.
واکنشهای ایرانیان در شبکههای اجتماعی و آزاد اینترنت بعد از اعلام خودکشی پسر شاه بر این توقع و احساسم افزود. پیبردن به این نکته شادیبخش که نسل جوان ایرانی که بعد از سقوط حکومت شاهنشاهی متولد شدهاند به گونهای وسیع از مرگ شاهزادهی جوان غمگین گشتهاند مرا تحت تأثیر قرار داد. آنها نیز به دنبال «خانوادهی اول» گمشدهٔ خویش هستند.
با تمام این تفاصیل خشم خانواده بزرگ وطن و انگشت اتهام از روی خانواده پهلوی هنوز برداشته نشده است. خیلیها آنها را مسبب فروپاشی اقتصادی، بیکاری، بحران اقتصادی، جنگ و برادرکشی خانمانسوزی میدانند که به دست حکومت ملاها صورت گرفته است.
پسر ارشد شاه در وب سایت خود در اولین واکنش، مرگ برادر خود را به افسردگی ملی ناشی از فجایعی که آخوندها ایجاد کردهاند نسبت داد که بیشتر از هر چیزی یک تاکتیک سیاسی بود. (با وجود آنکه نمیتوان منکر اتفاقات ناگوار خانوادگی، تبعید و دربه دری و به هم خوردن سیر طبیعی زندگی در افزایش افسردگی شاهزادهی جوان گشت ولی افسردگی بیش از هر چیزی یک بیماری است.)
البته بلافاصله برادر بزرگتر خانواده پهلوی با شجاعت و صمیمیت تمام در مصاحبهای از افسردگی برادرش حرف زد و اینکه متأسفانه برادرش سالهاست که با این «بیماری» روحی دست به گریبان است. این قدم ساده و بیریا برای شکستن تابوی بیماریهای روحی - روانی، یک گام بسیار سنجیده و اساسی بود که مثل بسیاری دیگر از کجفهمیهای اجتماعی به گونهای خاموش از فرزندان ملت ما قربانی میگیرد بدون آنکه شهامتی برای روبرو شدن و اعلام حضور آن وجود داشته یاشد.
با اعلام رسمی دلیل خودکشی شاهزاده به خاطر افسردگی، برای اولین بار و بعد از ۳۰ سال، خانوادهی پهلوی موضوعی را افشا کرد که هیچکس با آن مخالفت ندارد. موضوعی که گریبان بسیاری از خانوادههای ایرانی را گرفته و میگیرد. شاید مرگ شاهزادهی جوان وسیلهای برای آشتی هر چه بیشتر ایرانیان با خانوادهی پهلوی گردد. شاید از این پس، خانوادهی پهلوی، هدف اصلی گلایهها و شکایتهای مردم برای به وجود آمدن رژیم ملاها در ایران نباشد
Recently by ونداد | Comments | Date |
---|---|---|
با افتخار تمام سوئدی هستم | - | Oct 31, 2012 |
فیلم « پرویز» و سناریویی برای آینده ایران | - | Oct 18, 2012 |
نقش فریب در عشق | 3 | Oct 13, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
I think Iranians in Iran have bigger worries
by Anahid Hojjati on Tue Jan 11, 2011 01:05 PM PSTAzadeh Moaveni wrote:"
جمهوری اسلامی حق داشتن «خانوادهی اول» را از ما ایرانیها گرفته است. حق احترام به آنها، حق رشک بردن به زندگی رویایی آنها و حتی حق گله کردن از آنها نیز به خودی خود از ما سلب شده است."
I don't agree with above sentences. We are taking about a population that is faced with high prices, strict religious rules, high unemployment, addiction and so many other issues. Besides, every once in a while, there are articles about family of Ahmadinejad and Khomeini, Rafsanjani, etc.
ِهمساده قدیمی عزیز
وندادTue Jan 11, 2011 12:23 PM PST
من کسی را به تنبلی ذهنی متهم نکردم. مقاله ای که در کامنت های پایین تر به یک دوست شاعر ارجاع دادم نقدی بود که در باره شاعر ایرانی « رویا چمنکار» نوشته بودم. که از دید من اشاره ای بود به یک نوع از شعر در ایران معاصر... مقاله ای که حدس زدم شاید برای ایشان به عنوان شاعر می تواند جالب باشد و بهانه ای برای آنکه نوع دیگری از نوشته هایم را به ایشان معرفی کنم. با سپاس
آقای ونداد،
hamsade ghadimiTue Jan 11, 2011 11:54 AM PST
آقای ونداد، این نیست که به طبق سلیقه من مقاله ترجمه و ارائه کنید بلکه هر کسی سلیقه و برداشت خود را در این موارد دارد و ارضا کردن همه غیر قابل ممکن میباشد. ولی شما در نظر بگیرید که اگر کسی که با انتخاب شما در موضوع و یا مقالهیی موافق نبود او را به تنبل ذهنی متهم نکنید.
ِهمساده قدیمی عزیز
وندادTue Jan 11, 2011 10:02 AM PST
نکته درستی را اشاره می کنید که مشکلات اجتماعی عامل تعیین کننده ای برای افسردگی و خودکشی است. حق هم دارید که مطلبی را نپسندید و آن را مفید نیابید. سعی می کنم دقت بیشتری کنم. سپاس
ِشراب قرمز عزیز
وندادTue Jan 11, 2011 09:57 AM PST
لطف شما دلپذیر است
سپاس
vandad, first of all, i
by hamsade ghadimi on Tue Jan 11, 2011 08:55 AM PSTvandad, first of all, i found the article banal. the author's experience and understanding of iran, the pahlavi family and iranians as a child and adult was not interesting nor did it add anything to my knowledge base. secondly, this taboo-shekani (the "first in the past 30 years") is grossly exaggerated. as i explained (obviously not effectively), the pahlavi family already had lost princess leila to depression and that event was highly publicized by this family. therefore, alireza's suicide was neither a taboo-shekani for this particular family nor a taboo-shekani for the entire iranian population (i gave links to other articles documenting suicides in iran caused by social injustices).
redwine jan, you, as a member of khavaas, need not apologize for descendants of the subjects (avaam) of your family. thank you in advance.
...
by Red Wine on Tue Jan 11, 2011 08:28 AM PSTونداد جان،تقصیر خودمان نیست که اینطوری هستیم و اینطوری رفتار میکنیم،اینجوری بارمان آوردند و ترک عادت موجب مرض است ! دوست داریم که خلق الله قربان صدقه مان بروند،هندانه ورامینی زیر بغلمان گذاشته و هزار قربان صدقه مان بروند،دوست داریم عیب و اشکالاتمان را بهمان نگویند،آخر مگر نمیدانی که ایرانی جماعت انسانی کامل هست و استغفر الله بهتر از خود خدا ! منابع سواد و اطلاعات دنیای فانی و باقی هستیم ،مظهر علم و دانش و هنر و هزار جور کوفت و زهر مار.. ما پارسی زبانان هستیم !
خدا آخر و عاقبت ما را با این هموطنان محترم به خیر کند.
عزت زیاد.
ِهمساده قدیمی عزیز
وندادTue Jan 11, 2011 08:10 AM PST
ببخشید ولی من متوجه منظور شما نشدم. آیا شما هم مثل خانم معاونی، نویسنده مقاله بالا فکر می کنید که خودکشی معضل بزرگی در جامعه ما ایرانی ها است یا نه؟ چون همه حرف خانم آزاده معاونی این است که خانواده پهلوی هم به پذیرش این واقعیت آشکار و عارضه خانمان سوز تن داده است و سعی نکرده است آن را لاپوشانی کند. باز هم تکرار می کنم، این یک مقاله عاطفی است که در واکنش به خودکشی پهلوی جوان نوشته شده است. یک مقاله عاطفی و نه یک گزارش تحقیقاتی و یا اجتماعی... خانم معاونی با پیچش زیبایی که به این حادث غم انگیز داده است سعی کرده است به نوبه خود، نتیجه گیری مثبت و مفیدی را از آن تدارک ببیند. همین. با سپاس از توجه تان
hamsade ghadimi
by Dirty Angel on Tue Jan 11, 2011 10:02 AM PSTThank you for the informative articles.
"Stuff happens and some, one way or another, get stuffed"
vandad, i too think that
by hamsade ghadimi on Tue Jan 11, 2011 07:29 AM PSTvandad, i too think that this is a poorly written article by someone who did not even do a basic research about the subject at hand. depression, suicide rate, and users of depression medicine are very high in iran and has been for a very long time (please see the links below which i found through a simple google search). even though the youngest of pahlavi's suicide was attributed to depression, the author claims that "for the first time in 30 years, the pahlavis broke the taboo of talking about the subject (with regard to the suicide of alireza)." a contradiction that the author implied and the translator did not notice. sir or madam, this shows your tanbali zehn and lack of professionalism.
i personally knew a prominent professional woman who immolated herself in iran some 20 years ago when it was a more common event. i also have read many similar stories in the past 30 years. here are couple of articles for you so that you get educated:
//www.rferl.org/content/article/1065567.html
//www.asianews.it/news-en/Suicide-is-the-second-leading-cause-of-death-in-Iran-7658.html
while those who are more prominent and have access to media can talk about depression and suicide to a wider audience, this declaration by the pahlavi family by no means is a new phenomenon.
مش قاسم عزیز
وندادTue Jan 11, 2011 06:51 AM PST
شما هم سلیقه تان بالای سر ما... شما درست می فرمایید باور کنید تمام تلاشم این است که مثل « اطلاعات هفتگی» بنویسم. ما سیاسی نویس « کبریت پر خطر» زیاد داریم. سری به رسانه های ایرانی بزنید می بینید که نزدیک به 32 سال است که همه تحلیل گران مشغول خواندن شماره معکوس سقوط رژیم ضد بشری در ایران هستند. موضوعات اجتماعی و هنجارهای رفتاری مشکل بزرگی است که کمتر به آن پرداخته می شود. برای من مسائلی چون دوست داشتن و احترام گذاشتن، ذهن انتقادی داشتن، سخت کوش و کم مصرف بودن، همسر و پدر و مادر خوب بودن، معشوقه خوب بودن، پرکار و کم ادعا بودن، دروغ نگفتن و پرخاش جو نبودن، نژادپرست و خرافی نبودن و از همه مهمتر دفاع از حقوق برابرِ مادر و خواهر و همسر و دختر خودم و همه زنان ایران مهم است و با قابلیت های محدودی که دارم تلاش می کنم به آنها بپردازم. سپاس از توجه ات. شاد باشی
Ms/Mr vendaad
by Mehrban on Tue Jan 11, 2011 06:48 AM PSTBy every new comment you further prove my initial judgement of your way of thinking; right. Goodbye Ms/Mr vendad.
Dear Mehrban
by ونداد on Tue Jan 11, 2011 06:36 AM PSTTo make you angry wasn't my intention at all. I trully respect your opinion and I am aware that there are infinite
تنبلی ذهنی شاعران جوان ایرانtastes and levels of intrests amoung people. I personaly found
Azadeh Moaveni's article delicate and beautiful. She creates an
opurtunity to dive into Iranian people's psyche while trying to
undrestand the death of young Iranian prince. The sentimental threads
that she woven in that regard produced a intimate text. I should also add that I am father of a lovely girl and also a man with the
fragmanted mind.I don't know how I expressed my confidence that I knew I never had. I went through your blogs and found that you like poetry and are a poet, therefore I attach a critical review that I wrote about Iranian young poets and hope that you'll like it...
//zamaaneh.com/morenews/2010/10/post_1421.htm...
All the best
vandad
مهربان جان ، و الله دروغ چرا؟ تاقبر آ آ آ آ
Mash GhasemTue Jan 11, 2011 06:20 AM PST
کن و " کبریت بی خطر") . البته تابه حال فکر میکردم چنین مقایسه ای فقط
برای من مطرحه ، دیدیم نه بابا یه نفر دیگه هم مثل اینکه.....
به به چه باهوش
SamSamIIIITue Jan 11, 2011 05:23 AM PST
""بزرگتر که شدم به تحصیلِ علوم سیاسی پرداختم و در ادامه در رشتهی روزنامهنگاری تحصیل کردم. بهعنوان گزارشگر در ایران کار کردم و کمکم توانستم به درک بزرگسالانهای از خانوادهی پهلوی دست یابم."
هاهاهاه..به به چه باهوش ,دختر خرگوش , ليسانسۀ دانشگاه الصادق و سروش و گزارشگری مغنعه پوش , سخت کوش با يه دست روپوش, تو را بخورد موش و لبيک عمرو امت نوش. شادی افزون نازنين
Ms vendad, I generally find
by Mehrban on Tue Jan 11, 2011 05:04 AM PSTMs vendad, I generally find your blogs petty and pedestrian however many like them and praise you. Being "Mehrban" :-) I generally keep my mouth shut and tell myself that I probably do not understand their relevance.
This time because of one uber stupid sentence (my opinion) حکومت ملاها به شیوهی قبایل بدوی، مردم ایران را شایستهی ملاقات با خانواده و زندگی خصوصیشان نمیدانند.
I made a comment which in second thought (my right) I wanted deleted because I thought it was not worth mentioning. Unlike you who is very confident, I feel this way about most of my comments. I think my judgement about "petty" however is being proven right.
مهربان عزیز، مهربان باش
وندادTue Jan 11, 2011 03:50 AM PST
شراب قرمز
وندادTue Jan 11, 2011 03:41 AM PST
افسردگی « مریضی» خانمانسوزی است. ولی ایرانیها از پذیرفتن و اعلام وجود این بیماری گریزانند، با وجود آنکه این بیماری هزاران انسان ایرانی را به کام خود می کشد سپاس از توجه دلپذیر شما
فتح الله عزیز
وندادTue Jan 11, 2011 03:35 AM PST
Delete
by Mehrban on Mon Jan 10, 2011 01:09 PM PSTDelete
...
by Red Wine on Mon Jan 10, 2011 09:38 AM PSTاز این خبر بسیار متاثر شدیم،بنده فکر میکنم که ایشان از لحاظ مسائل عاطفی و احساسی شباهتی زیاد به مادر بزرگ مرحومشان،خانم فریده دیبا داشتند.
ونداد جان،دستتان درد نکند ،مثل همیشه..سرافراز شدیم از خواندن مطلب شما.
ارادتمندتان..
شراب قرمز.
...
by Fatollah on Mon Jan 10, 2011 09:32 AM PSTممنون از مقاله شما
اما ایرانیان هرگز مقصر نیستند و نبوده اند؟
همه و همه تقصیر پهلوی است
انگلیس و سایر جهانخوران امپریالیست یادمان نرود
هر کسی دردی دارد ومقصر آن دیگران جز خود ما مردم ایران