مدتی پیش قرار بود یک سمینار کوچک در کلاس ارائه بدهم در باره رمان دراکولا. دو نفر بودیم. دختر جوان و کمابیش هول و عصبی هم تیم من بود. او گفت اعصاب ندارد و اول شروع می کند. او از درون ناخودآگاه «مینا» زنِ قهرمان اصلی قصه دراکولا یعنی«جاناتان» گفت. او توضیح داد که در اصل این مینا است که قسمت اصلی داستان را با ماشین تایپ ( در اواخر قرن ۱۹ مدرن ترین وسیله برای نوشتن بود) و بر اساس خاطرات به رمز نوشته شدهِ نامه های همسرش جاناتان نوشته است.
همکلاسی ام گفت که «مینا» زن مدرنی است که در پایان رهبر گروه مردان می شود و دراکولا را به زانو در می اورد. دراکولایی که اصلا در نهاد انگلیسی ها ایجاد شده بود که زنان متجدد و « قرطی» انگلیس را بعد از نیش زدن به یاران خود تبدیل کند. دراکولا زاییده نگرانی های ضمیر ناخودآگاه انگلیسی ها و واکنش آنها به تغییرات سریع جامعهبود. بویژه تغییراتی که در وضعیت زندگی زنان صورت گرفته بود.
استاد که یک خانم نیویورکی بود بین دو سمینار، چند موضوع را بر شمرد از جمله اینکه جاناتان در حین رفتن به سمت قصر دراکولا هر چه به شرق می رود مدرنیته کمتر حضور دارد و خرافات و متافیزیک بیشتر می شود. شروع رمان ازاعلام تاخیر چند دقیقه ای قطار می گوید ولی در اواخر سفر وی، روز و ساعت و دقیقه محو می شود. او افزود که روایت زمان در منطقه زندگی دراکولا، بر اساس شیوه معیشت کشاورزی است و دو قسمتی است. روز برای کار و شب برای خواب و جادو و افسانه . نوبت به من رسید گفتم اینها که استاد گفته است حرف های بود که من می خواستم بگویم و این هم نوشته من که سند ماجراست. همه خندیدند. لحظاتی گذشت. دو دل بودم که بگویم یا نه؟ بالاخره دل به دریا زدم.
رو به کلاس با شهامت گفتم : « به جای تکرار، می خواهم یک اقرار شخصی داشته باشم. کلاس کنجکاو ترشده بود. ادامه دادم :« من همیشه عاشق زبان انگلیسی بودم ولی همواره از مرگ زبانهای دیگر احساس گناه می کردم. همین امروز به این نتیجه رسیدم که با فیس بوک و اینترنت و گوگل هیچ زبانی نمی میرد. اینترنت مثل ماشین تایپی است که «مینا» در داستان دراکولا داشته است».
روز به روز به شکل گسترده تر، همه می توانیم از دید و زبان مادری خود بنویسیم. در کتابخانه ها، گزینه بیش از بیست زبان در کامپیوترها آماده شده و مصلا من می توانم با یک کلیک به زبان عزیزم فارسی دسترسی داشته باشم. همه از طریق برنامه های مایکروسافت در هر جای جهان می توانند برنامه زبان ملی خود را بر روی کامپیوتر خود نصب کنند و بنویسند. حالا از این به بعد، بدون کمترین احساسِ گناه عاشق زبان انگلیسی هستم. بعد یک شعر از فردوسی خواندم. یادم نمی آید کدام شعر ولی صدای تاراندن اسب و صدای به هم خوردن شمشیر رستم را می توانستم به کلاس انگلیسی ام منتقل کنم
Recently by ونداد | Comments | Date |
---|---|---|
با افتخار تمام سوئدی هستم | - | Oct 31, 2012 |
فیلم « پرویز» و سناریویی برای آینده ایران | - | Oct 18, 2012 |
نقش فریب در عشق | 3 | Oct 13, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Dear Ali
by ونداد on Mon Jan 16, 2012 08:04 PM PSTI bet it will get better... I hope
پندار نیک عزیز
وندادMon Jan 16, 2012 09:56 PM PST
به سهم خودم بگویم که در طول نزدیک به دو سال گذشته همیشه مطالب چاپ شده در سایر رسانه ها را اینجا و یا در صفحه مقالات برای دوستان می گذارم.
بهترین ها
آشنا
Ali P.Mon Jan 16, 2012 12:25 PM PST
Thank you for the link.
The term seems to have negative, or not-so-negative loads, depending on its context.
Ali P.
by آشنا on Mon Jan 16, 2012 11:50 AM PSTملالغتی
Ali P.Mon Jan 16, 2012 08:49 AM PST
مصلا من می توانم با یک کلیک به زبان عزیزم فارسی دسترسی داشته باشم؟
...
by پندارنیک on Mon Jan 16, 2012 07:07 AM PSTIs it me or the IC rule about materials coming from other sites to the blog section has really eased up.............