Focus Visually On Iran

محمد رضا آنقدر از خود راضی‌ بود که کورش و داریوش را هم به تخم

That is true, and was exactly the cause of his downfall.

However, that level of arrogance does not make him unique in Iran's history. On the contrary, makes him exactly similar to all the crazy leaders who have claimed themselves to be "the shadow of god ... the sun and moon ... the Imam of muslims ...".

Psychotic megalomania has been very common among Iranian leaders!

Yes I noticed anglophile Jan ;0))

Ha Ha 

Darius jaan I know where the raw nerve is :))

Where it hurts most (LOL).

Wow Anglophile Jan you finally triggered a reaction from Tapesh

;0))

نه جونم ما دیروز به این سایت نپیوستیم!

یه ایمیل خشک و خالی‌ به جناب سعید دوباره بلاگ را بر می‌گردونه به صفحه اول :)))

دیدی حالا اومدی زرنگی کنی‌ (مثل آقای نفیسی). البته در مورد لینک‌ها درست مفرمأید: هرکسی  بر سیرت خود می‌تند.

تا دیدار بعدی :)

anglophile اشتباه

anglophile

اشتباه می‌‌کنی‌،اگر لینک دست می‌خورد دیگه در صفحه اول دیده نمی‌شد.لینکهای شما رو دیدم،هیچی‌ یاد گرفتنی توی اونها نیست.

میگم تپش جون مشق خودتو قبل از کامنت من انجام بده

خوب شد ما یه چیزی بهت یاد دادیم که مجبور بشی‌ "آاپ دیت" کنی‌ :)))

اندر باب دست به دامن شدن "مهره سوخته"

عجب تاریخی که بیضه خمینی را بلعید :)))

اومدی درستش کنی‌ خرابترش کردی رفیق (لام الف لام).

My Friends

Shah was far far far better and more realistic than Mosaddegh

Furthermore Shah and his father did far far far more services for this country than Mosaddegh and Mosaddeghollahis could ever dream or even comprehend

اندر باب "حزب مشروطه ایران " و چرا"سوادکوهی ها" آن را به نابودی

--------------------------------------
و
خیلی ممنون از برای "درس" تاریخی در بی همتایی "عاری از مهر" آدم کش،
فاحشه باز. پس ما یاد میگیریم که بی همتایی این آدمکش، فاحشه باز از این
جا بر میخیزد که "آنقدر از خودش راضی‌ بود که مصدق که هیچ، کورش و داریوش
را هم به تخم خود نمیگرفت."
نتیجه اخلاقی: تاریخ کشور نیز "عاری از
مهر" را به بیضه خویش نگرفته و مانند پدرش در خارج از ایران (مصر) به
"آرامش ابدی" پیوست. فاتحه!

داریوش همایون: مهره سوخته‌ای که میخواست موجودیت داشته باشد

یکی‌ از مضحک‌ترین پدیده‌های این سه دهه اخیر سری از میان سر‌ها درآوردن پسرکی بود که میخواست جایی برای خود درمیان بزرگسالان پیدا کند. نامش؟ داریوش همایون. این پسرک که فقط به واسطه شغل شبانه خود یعنی همخوابگی با خواهر اردشیر زاهدی، به شغل روزنهٔ‌ای یعنی وزارت اطلاعات آن هم در اواخر دوران پهلوی دست یافته بود، نه سر پیاز بود نه ته پیاز. نوکر دست به سینه‌‌ای بود که هرچه ارباب میگفت گوش میکرد. ولی‌ ته دل‌ از همه اطرافیانش عقده داست چون نه سوادی داشت و نه آبرویی. به همین سبب هم به دنبال فرصتی میگشت تا خودی نشان داده و ضربه‌ای به ولینعمت خود بزند و از همین رو آن نامه کذایی که به خمینی دشنام داده بود را در روزنامه چاپ کرد و فتنه ر آغاز نمود.

بعد هم که فرار کرد و به غرب آمد و شد بچه خوشگل مخالفان پهلوی و یک‌روز با خان بابا تهرانی هم بستر میشد و روز دگر با علیرضا نوریزاده به زیر لحاف میخزید. این آخر عمری هم همانگونه که در این ویدئو می‌بینید با نمایندگان جمهوری اسلامی به مصاحبه می‌نشست تا آنها را شاد کند.

واقعیت اینجاست که همه اراجیفی که این ابله گفت ساخته و پرداخته ذهن خیانت بار این فاحشه سیاسی است و بس، محمد رضا شاه آنقدر از خودش راضی‌ بود که مصدق که هیچ، کورش و داریوش را هم به تخم خود نمیگرفت. و از همین رو نیز شخصیت او در تمام تاریخ ایران بی‌ همتاست.