اولین مجموعه شعر شیدا محمدی [1] به نام عکس فوری عشقبازی در 72 صفحه منتشر شد. این مجموعه به صورت زیر زمینی در ایران به چاپ رسیده است زیرا از حق گرفتن مجوز و در نتیجه پخش و توزیع در کتابفروشی ها به صورت قانونی و نقد و معرفی آن در مطبوعات محروم گشت. مولف نیز با در نظر گرفتن اینکه وضع نشر و توزیع کتاب در خارج از کشور اسفناک است و هزینه هنگفت آن غیر قابل پرداخت، تصمیم گرفت از حق شاعر ایرانی بودن خویش استفاده کند و کتابش را در سرزمین مادری اش و به زبان فارسی چاپ کند تا به دست مخاطبین واقعی آن برسد. چرا که ما نویسندگان و شاعران همیشه از حق چاپ و نشر کتابمان بدون سانسور و خود سانسوری محروم بودیم و نیز از داشتن حق تالیف و فروش کتاب و نیز از حق طبیعی کپی رایت. پا آگاهی به این حقایق تلخ و سر باز زدن از خود سانسوری تصمیم گرفتم ریسک این کار را در ایران بپذیرم .از این رو کتاب به صورت زیر زمینی جاپ و منتشر شده است. دوستانی که علاقمندند این مجموعه را در اختیار داشته باشند می توانند از طریق ایمیل sheidamohamadi@gmail.com [2] با من تماس بگیرند و کتاب را تهیه کنند. کتاب به صورت محدود به چاپ رسیده است و متاسفانه امکان توزیع همگانی در ایران وجود ندارد. تنها دوستانی که در خارج از کشور می باشند امکان تهیه کتاب را دارند. قیمت کتاب :10$
*****
عكس فوري عشقبازي
*****
همه چیز از باسن بزرگ من شروع شد!
و طعنه باد به در
و عکس سینه بند صورتی
که افتاده بود در آبگون نگاه تو.
تختِ آشفته
ملافه واژگون
و عشقبازی نا تمام باران و برگ
در نسیم روز
یادگار آن جمعه مغشوش است.
******
آب از سر چند سه شنبه گذشته بود
وما در ايستگاه پنج شنبه
نگران جمعه سيگار مي كشيديم .
آي جمعه !
خاطره ي لبخند نيمه كاره
در عصر كش آمده ي غربت !
*******
از مدیترانه تن من
تا برآمدگی آغوش تو
چند جزر و مد آه و دلهره فاصله ؟
همه گناه قرن
پا بوس بی تعهدی عشق بود .....
آنگونه که در آواز«روزعشق» می گفتی:
- عشق ازلی- ابدیم!
و من در پوزخند «همین» و «هنوز»
می اندیشیدم
«همیشه»
وفادار خواهم ماند!
حالا مي فهمم
كلمات وارونه
تعابير آشفته در پي دارد !
همه چيز از لمس پسر چشم كبود گرفته
تا بوسه ي خيس مرد سياه پوش
وسايه ي جمعه ي متروك
به من مي فهماندند
كه هيچ چيز جاودانه نيست !
*******
روزها مي گذرند و
تو نمي گذري
اين شهر چشم هاي كوري دارد
واز تو واز ملودي مادري ام خبري نيست
با اين همه
هر جاي ؛ بي جايي كه مي روم
باز تو هستي وديوار و جاده و
وعده ي فردا ...
ومن هنوز در ديروز آن تخت
سخت خوابيده ام !
*******
شايد گناه
از نگاه معصوم ما بود
كه پيوند چند شعر عاشقانه
وكتابي كه پل زده بود بر سفر وترانه
نگذاشت هيچ چيزي دست نخورده بماند
تنها ...
فصل ها ورق خوردند و
تار موي ما در آينه سفيد شد
و ديگر نمي گويم كه دوري دستانمان
چه رد تاريكي بر چهره ي روزها انداخت !
*******
حالا ...
از اين قطار پياده شو
از اين كوپه پروسواس
اخم مرموز كش دار!
وبيا تا ايستگاه دوباره
تا لبخند مرموز همان كلام
تا خطوط در هم دستانمان
در نگاه آن كف بين
وشماره ي معكوسِِِِِ با هم شدن
در ساعت زنگ دار آن نقاشي
و تلالو انداممان
در عكس فوري يك عشقبازي !
شیدا محمدی
sheidamohamadi.persianblog.ir [3]
Recently by Sheida Mohammadi | Comments | Date |
---|---|---|
آخرین نامه ی عاشقانه | - | Sep 14, 2012 |
هوای تو | 1 | Feb 01, 2012 |
Poetry in Pictures | 3 | Nov 15, 2010 |
Links:
[1] //sheidamohamadi.persianblog.ir/
[2] mailto:sheidamohamadi@gmail.com
[3] //sheidamohamadi.persianblog.ir/