این اولین بار نیست که قصه ای تکراری و به ظاهر کسالت بار با پرداختی جالب و زیرکانه تبدیل به فیلمی می شود که اغلب جایزه های مهم سینمائی دنیا در سال جاری را به خود اختصاص میدهد. شاید دلیل این اقبال مثل نوشته های شکسپیر باشد و آن طرح برخی دلمشغولی های بشر است که هیچگاه کهنه نمی شوند. افتخار و شهرت، جدال با پیشرفت های تکنولوژی، دوستی و رفاقت، تنهایی و بی کسی و سرانجام پایداری در عقیده ای درست و رسیدن به پیروزی.
نکته جالب در این فیلم انتخاب اسامی هنر پیشگان است که با هوشمندی خاصی انجام گرفته درست عین داستان های کودکان تا بینندگان فراموششان کنند. جورج والنتین George Valentin (والنتین از شهدای صدر مسیحیت است) که نقشش را هنرپیشه فرانسوی Jean Dujardin به خوبی بازی میکند، هنرپیشه ای است در اواخر دهه 1920 و دوران طلای سینمای ثابت. هنر والنتین، رقص و میمک فوق العاده موثر صورت و حرکات بدنش است. وی از زبان بدن برای القای احساساتش به تماشگران استفاده میکند. البته این همه ابزار هایی که کارگردان در این گونه قیلم ها از آنها استفاده میکند نیست. در فاصله های معینی عین نوشتارهای امروزی پاور پوینت، تکست و یا متن هایی بر پرده سینما ظاهر می شود و باعث می شوند تا همه فیلم های سینمای صامت بیش از آنکه سرگرم کننده باشند، آموزشی جلوه کنند. در اولین مراحل آشنائی جورج و پپی، جورج از پپی میخواهد که باید به نحوی با بقیه متفاوت باشد "If you want to be an actress, you need to have something the others don't" این تفاوت نه تنها در باطن و اعمال بلکه در ظاهر هم باید باشد و خالی بر گوشه لب پپی می نشاند که در دقایق اول پپی اهمیت اینکار را درک نمیکند. بقیه نوشته ها ویا تیترهای فیلم را هم می شود عین سرمشق های درسی چندین بار خواند و بنا بر سلیقه تفسیر کرد. بگذریم.
گره داستان در خود داری جورج از شرکت در فیلم های ناطق شروع می شود. او هنر خود را به قدر کافی کامل میداند و فکر نمی کند احتیاجی به مکمل داشته باشد. این سنت همه رقاص ها است که حرف نمیزنند و در طول فیلم آواز نمی خوانند. آنها معتقدند هنرشان به اندازه ای غنی است که دیگر نیازی به حرافی نیست. اگر مخاطب نتواند پیام را بگیرد این بیشتر تقصیر رقاص و هنرپیشه فیلم های صامت است نه تماشاگر. دلیل اصلی والنتین در رد شرکت در فیلم های ناطق، ترس از فراموشی و به حاشیه رانده شدن است. در فیلم های ناطق تماشاگر دیگر نیاز زیادی به دقت در حرکات هنرپیشه ها نخواهد داشت. به نظر وی در دنیای ناطق همه مثل هم هستند و کسی " خالدار" نیست. کافی است به گفته های هنرپیشه ها توجه شود نیازی زیادی به درک حرکاتشان نیست.. همه چیز حل است. نقش پپی میلر Peppy Miller هنرپیشه زن که تنها با کمک والنتین وارد سینما شده و با شرکت در فیلم های ناطق به شهرتی باور نکردنی میرسد را Berenice Bejo بازی میکند. پپی یک اسم دم دستی و معمولی برای دخترانی است که بیشتر عروسکند تا انسانی والا. انتخاب فامیل میلر برای وی بیشتر تداعی کننده شخصی است که دائم در حال انجام کارهای تکراری و بدون تنوع یک آسیاب و کارخانه است.. شهرت برای این دختر در الویت اول است و بنابراین به راحتی وارد سینمای ناطق می شود.
در اینجا قصد آن را ندارم که تمام داستان فیلم را تعریف کنم. خلاصه فیلم این است که والنتین در اثر مقاومت و تسلیم نشدن در برابر تغییراتی که در اطرافش روی میدهد، همه چیز خود را از دست میدهد. وی حتی راننده و پیشخدمتش را مرخص میکند... و سرانجام با وساطت پپی قرار می شود در فیلم صامتی بازی کند.
فکر میکنم صحنه های پایانی بهترین بخش فیلم هستند. دیگ از رقص محکم والنتین خبری نیست. به نظر میرسد که بیشتر در پی تمسخر همه کسانی است که مجذوب فیلم های ناطق شده اند. انگار برای سرگرمی چند دختر مدرسه ای می رقصد. پوزخندی بر لبانش است. غیر از وی هیچکس از مردان اطرافش سبیل های دوگلاسی ظریفش را ندارند. رقص پایان بیش از آنکه جشنی برای بازگشت و آشتی والنتین با سینمای ناطق (دنیای بعد از بحران اقتصادی 1929) باشد رقصی است برای خداحافظی از همه یادگارهایی که بشریت در سالهای قبل از دهه 1920 جا گذاشت. جان گودمن John Godman در اینجا نقش کارگردانی را بازی میکند که فقط و فقط دنبال فروش گیشه است و بس. انتخاب اسم Al Zimmer برایش شاید نوعی انتقام کشی و تحقیر باشد. زیمر به آلمانی یعنی اطاق. بیشتر مهاجری آلمانی را مجسم میکند که افکارش داخل اطاق منجمد شده اند. در دقایق پایانی فیلم که والنتین با پپی می رقصد، زیمر علیرغم همه مخالفت های اولیه اش از صمیم قلب خوشحال است و داد میزند یک بار دیگه ! یک بار دیگه ! قیافه اش خیلی ابلهانه است والنتین با پوزخندی فلیسوفانه برای یک اجرای دیگر آماده می شود در رقص پایانی کارگردان با هوشمندی وانمود میکند که پپی اصلاً نمی تواند پا به پای والنتین برقصد. یعنی هنرپیشه دنیای ناطق همیشه کمیتش می لنگد و چیزهایی کم دارد.
والنتین ما را با انتخابمان تنها میگذارد. دنیائی ناطق. بعد از دهه 1920 دیگر همه حراف شدند. کارگردان با کمک هنرپیشگان کاملاً مجربش این سئوال را برای همه مخاطبان سینما مطرح ساخته که مرز نو آوری های فنی و هنر کجاست. هر قدر کارگردانان بیشتر از تکنوژی های نوین استفاده بیشتری بکنند بهتر می توانند نقایص خلاقیت های خود را بپوشانند. شاید بتوان در فیلم های انیمیشن، هنرپیشه ای درست مثل جورج والنتین ساخت که حتی بهتر از وی برقصد. به خاطر همین است که در صحنه های شروع فیلم صحنه تاتری دیده می شود که جورج والنتین بدون کمک های نوینی که در اختیار هنرپیشه های امروزیست جلوی مردم عین کمدین های معروف دهه 1920 هنرنمائی میکند. می گویند دو ژاغدن Dujardin پاسخ هوشمندانه سینمای فرانسه است به پدیده جورج کلونی در سینمای هالیوود. ظاهراً توپ در زمین آمریکائیان است و باید پاسخ مناسبی به فیلم زیرکانه فرانسوی ها در انتقاد از سینمای خود بدهند که هر روز بیش از سابق در نو آوری های جدید غرق می شوند.
دیدن این فیلم عین خوردن یک بستنی دست ساز است بعد از آنکه سالهاست بستنی های پاستوریزه ساخت بستنی سازهای اتوماتیک ایتالیائی را می خوریم. تجربه بی نظیری است. نوش جان.
Recently by cyrous moradi | Comments | Date |
---|---|---|
به صندوق رای ایمان آوریم | 3 | Nov 04, 2012 |
چه باید کرد؟ | 9 | Oct 02, 2012 |
سازش تاریخی | 2 | Sep 03, 2012 |