بر سر نعمت، گر گواهی ده، ای شهریار
هر روز گذرد، روز دگر باشد، نه این و نه ان، در مطلب زیستن
گویند، کاین ازادی، در میهن ما
بس خیالات باشد، و وسوسه، نیست امکان، ای برادر
گویمت، پرهیز کن، از خیال بافی، و عشق مردم، در بر گیر
کاین روح مصدق، بزرگی امیر کبیر، در دل ما روشن، و خواسته ماست
گر غرب گوید، کاین ایران، نتواند، بر پای خود، بایستد
بر او گو، تو غار نشین بودی، ای بی خبر، حال ادم گشته ای، برو، و سر بر زمین گذار
قدمت ما، و این فرهنگ بزرگ، ز این تاریخ، در قلب هر ایرانیست
گر جبر تاریخ، با ما نامهربان بوده، اصلاحش کنیم، ز ایران ما، در قلب ما، و وجود ما
Recently by مسعود از امریکا | Comments | Date |
---|---|---|
مولـوی - "چه تدبیر ای مسلمانان که من خود را نمیدانم" | 19 | Feb 21, 2010 |
گر مولانا خدایت، ز این ره عشق، فراقت باشد | 17 | Feb 17, 2010 |
بوستان در یک دست، گلستان در دست دگر، ز این دیوان شمس در قلب، رها باش ای برادر، بس رها | 20 | Feb 16, 2010 |