بر سر نعمت، گر گواهی ده، ای شهریار
هر روز گذرد، روز دگر باشد، نه این و نه ان، در مطلب زیستن
گویند، کاین ازادی، در میهن ما
بس خیالات باشد، و وسوسه، نیست امکان، ای برادر
گویمت، پرهیز کن، از خیال بافی، و عشق مردم، در بر گیر
کاین روح مصدق، بزرگی امیر کبیر، در دل ما روشن، و خواسته ماست
گر غرب گوید، کاین ایران، نتواند، بر پای خود، بایستد
بر او گو، تو غار نشین بودی، ای بی خبر، حال ادم گشته ای، برو، و سر بر زمین گذار
قدمت ما، و این فرهنگ بزرگ، ز این تاریخ، در قلب هر ایرانیست
گر جبر تاریخ، با ما نامهربان بوده، اصلاحش کنیم، ز ایران ما، در قلب ما، و وجود ما
Recently by مسعود از امریکا | Comments | Date |
---|---|---|
مولـوی - "چه تدبیر ای مسلمانان که من خود را نمیدانم" | 19 | Feb 21, 2010 |
گر مولانا خدایت، ز این ره عشق، فراقت باشد | 17 | Feb 17, 2010 |
بوستان در یک دست، گلستان در دست دگر، ز این دیوان شمس در قلب، رها باش ای برادر، بس رها | 20 | Feb 16, 2010 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
بن راس عزیز
مسعود از امریکاSun Jan 17, 2010 07:24 PM PST
ممنونم .....
مسعود عزیز
مسعود از امریکاSun Jan 17, 2010 07:29 PM PST
ممنونم از گزارشی که از دوستان داده ای - و الله، خدمتت عرض کنم، که این رژیم بیش از چند ماه دیگر دوام نخواهد اورد - هم وطنان خواستار یک دموکراسی سکولار هستند - رژیمی که دین و مذهب به طور کامل از حکومت و سیاست جدا باشند - قربانت، مسعود
Very uplifting. Thanks
by benross on Sun Jan 17, 2010 07:00 PM PSTVery uplifting. Thanks
an e-mail from Iran -
by masoudA on Sun Jan 17, 2010 06:37 PM PSTجنبش سبز دیر زمانی است که پیروز شده است
در پنج شنبه ای که قرار بود زنجیره ی انسانی از تجریش تا راه آهن تشکیل دهیم با اتومبیل از میدان ولی عصر به سمت شمال می راندم. در طرفین خیابان در هر دو متر نیروهای انتظامی و لباس شخصی ایستاده بودند و در نتیجه امکان تشکیل زنجیره ی انسانی فراهم نشد. برخی از لباس شخصی ها وضعیت پوششی و تجهیزاتی جالبی داشتند. مثلا" کفش کتانی با بلوز نظامی بر تن و دسته ی بیلی در دست. یا شلوار نظامی و پوتین در پا و پیراهن چهار خانه بر تن با باطومی در مشت. روبروی صدا و سیما همچنان که لباس شخصی ها را دید می زدم که بعضی شان از نگریستن در چشم من گویی خجالت می کشیدند و رو بر میگرداندند خانمی محکم با دست به شیشه زد و از من خواست او و همراهانش را سوار کنم. وقتی در ماشین بازشد گاز اشک آور به داخل ماشین هجوم آورد. خانم ها که چهار نفر بودند با عجله سوار شدند. هر چهار نفر تحت تاثیر گاز اشک آور اشک می ریختند . یکی شان گفت: گاز اشک آور را درست توی صورت من شلیک کرد. من با این چهار خانم گفت و گو کردم. آن که مسن تر و چادری بود همسر یک اسیر جنگ (آزاده ) بود که برادر و برادر شوهرش را هم در جنگ از دست داده بود. یکی از دخترها فرزند همان برادر شوهر از دست رفته بود که وقتی فقط یک سال داشت پدرش که پاسدار بود در جنگ با صدام به شهادت رسیده بود. سومی فرزند یک جانباز قطع نخاعی و چهارمی دختر یک سردار سپاه بود. به گفته ی خودشان همه از خانواده هایی مذهبی و بسیار معتقد و متشرع. با این همه هر چهار نفر به شدت فعال در همه ی اعتراضات و قویا" مومن به نهضت سبز. از آن که پدرش سردار سپاه بود پرسیدم: آیا پدرت با کارهای تو مخالفت نمی کند؟ گفت: نه! او خودش هم دوست دارد اگر می توانست در کنار من می بود. این چهار نفر به من گفتند که خواست قطعی آنان سرنگونی نظام فعلی و تشکیل حکومتی است که در آن دین فقط یک امر شخصی باشد. فقط در این صورت است که دینداران می توانند دیندار بمانند و ارزش های راستین دینی شکوفا شوند.
برادران و خواهران! وقتی ارزش هایی که ما در پی اش هستیم یعنی آزادی و دموکراسی و سکولاریسم تا به این حد فراگیر شده و در میان همه ی اقشار ملت مدافعان و باورمندانی تا بدین پایه معتقد دارد ما پیروز شده ایم. حتی اگر تاسیس آنچه در پی اش هستیم دیر زمانی به طول انجامد. ما قلب ها و ذهن ها را تسخیر کرده ایم و حاکمیت ظلم و جهل دیرزمانی است به پایان آمده است. پوسته ای توخالی از آن مانده که با هر تلنگری فرو خواهد ریخت. پس اندوه به خود راه مده. شادمان و متین چون پیروزمندان گام بردار و به خشونت و سبعیت گروهی اندک جز لبخندی از سر بزرگواری واکنشی نشان نده