ظهر بود خیابان بود تابستان بود
میخکی بود زخمی
در دست یک شرقی غمگین
بدنبال کوه نور
بر سر سهراهی
عشق آرزو تنفر
عشق مرد
آرزو پرید
تنفرماند
شب بود بیابان بود زمستان بود