پيالهي شعرم
از نگاه تو لبريز است
كوير تنم
چاك چاكِ انتظار
دلم ميخواهد در تو بهپيچم
مثل نيلوفر
در حضور ماه
براي تو دلتنگم
دلم ميخواهد تا حضور آفتاب
تن تو را در نفس نفسِ پلكهايم
بهباروري سيب برم
هيچ تا برگهاي كه ماه
موهايش را شانه ميزند
سفر كردهاي؟
هيچ بوسهي نسيم را
بر گونهي گندمزار ديدهاي؟
وقتي در تو بوزم
تا برگهي ماه قد ميكشي
دلم ميخواهد
كلامي را كه حوا در گوش آدم گفت
هزاربار
هزاربار
در گوش تو تكرار كنم
تو هزار سيب را گاز بزني
من هزاربار از بهشت رانده شوم!
سوئد