of Radio Zamaneh Director
Mehdi Jami’s reply
to: This is Radio Teheran
Also see Part 1
مهدی جامی
سیاست از دیدگاههای مختلف معناها و تعاریف متفاوت دارد. از یک منظر،
تعریف سیاست روندی پایان ناپذیر است. اما یک راه از راههای شناخت سیاست ان
چیزی است که از راه استقرای نشانه شناختی می توان به آن رسید. در این روش
سیاست از طریق رفتار و گفتار مردم (و یا سیاستمدارن) بازشناسی می شود. در
واقع این روش میان سیاست چنانکه اهالی آکادمی می شناسند و سیاست چنانکه
مردم می فهمند تفاوت قائل می شود. رسانه اگر بر مبنای سیاست آکادمیک هم
حرکت کند بر مبنای سیاست رایج میان مردم است که ارزیابی می شود.
در یک نگاه کلان البته هیچ عمل سیاسی نیست که با ارزیابی مخالف
گروههایی از جامعه روبرو نشود. برای عمل سیاسی یا خودداری از عمل سیاسی
همیشه تفسیرهای متخالف وجود دارد و هیچکس در این سرا از نقد تند و تیز
مخالفان ایمن نیست. زیرا سیاست صحنه برخورد منافع است. برای نمونه حتی اگر
مثل جیمی کارتر رئیس جمهوری سابق آمریکا باشی هم باز می توانی به محض
انتشار مقاله ای یا کتابی در باره اسرائیل و صلح خشم گروههایی از یهودیان
را برانگیزی که تو را متهم می کنند ضدیهود شده ای (این لینک را ببینیند که او را با هیتلر مقایسه می کند!).
بنابرین هم در آغاز بگویم که نه توهم راضی کردن همه را دارم و نه از
پیامدهای راهی که به عنوان موسس زمانه برای زمانه طراحی کرده ام بی خبر
بوده ام. اما دراینجا می کوشم به طور فشرده توضیح دهم که این راه چیست و
چرا انتخاب شده و مشخصا از چه زبانی بهره می گیرد و چرا این زبان به
دموکراسی بهتر خدمت می کند و مدل موفقتری برای کار رسانه ای است بدون آنکه
بخواهم مدعی شوم بی نقص است یا در عمل نقصی نداشته است. من و دوستان ام در
زمانه به شیوه اکتشافی فکر می کنیم و مدل را در ضمن کار تصحیح می کنیم.
نقد در این مسیر معنا دارد و از آن استقبال می کنیم اما طبعا اگر ناقد از
میدان دیگر و گفتمانی دیگر بیاید منطقا لازم است در پایه و اصول ما بحث
کند. اصولی که از آغاز مرتب به زبانها و بیانهای مختلف بازگو شده است
(مثلا مرا در جشن افتتاحیه رادیو زمانه ببینید و نیز یادداشت مدیر پرس ناو را با عنوان ).
ما می گوییم سیاست زمانه بر پایه فرق نهادن میان کار ژورنالیستی و کار
اکتیوبستی بنا نهاده شده. اگر کسی به کار اکتویستی تعلق خاطر دارد چگونه
می تواند آن را پایه نقد مجموعه ای قرار دهد که به کار ژورنالیستی پایبند
است؟
ابهام در مفاهیم خلط مبحث ایجاد می کند. برای همین است که وقتی ما می
گوییم زمانه سیاسی است می گویند نیست و وقتی می گوییم سیاسی نیستیم می
گویند هستید! خوب است پس کمی در باره سیاسی بودن تامل کنیم.
معنای “سیاسی بودن” برای ایرانیان
در آمریکا که بودم با هر کس از زمانه صحبت می کردم نخستین پرسش شان این
بود که سیاسی هستید؟ و منظورشان این بود که به گروه سیاسی معینی وابسته
اید؟ سلطنت طلب اید؟ مشروطه خواه اید؟ اصلاح طلب اید؟ کمونیست اید؟
جمهوریخواه اید؟ با مجاهدین نسبتی دارید؟ طرف جمهوری اسلامی هستید؟ و جز
آنها. یکبار هم با مدیر شهرزاد نیوز که از چهره های شناخته اپوزیسیون
جمهوری اسلامی است در همین آمستردام روبرو شدم و وقتی از خطرات کار زمانه
گفتم و از امکان های همکاری با شهرزاد نیوز، گفت شما که سیاسی نیستید.
من بر اساس تجربه اطمینان یافته ام که معنای سیاسی بودن در میان
ایرانیان خارج از کشور این است که به گروهی از گروهها و جناحی از جناحها
وابسته باشی. البته زمانه از اغاز از این سیاسی بودن آگاهانه برکنار بوده
است. زمانه این را نشانه استقلال خود از گروهها و اتکا به روش ژورنالیستی
اعلام شده خود می داند. اما در فضای خارج از کشور که با تکاپوی گروههای
ریز و درشت سیاسی همراه است چنین استقلالی معنا ندارد. امروز بروشنی دیده
می شود که گروههایی که می دانند که زمانه به آنها وابسته نیست فکر می کنند
حتما باید به گروه مقابل انها وابسته باشد! آنها اگر منصف باشند و روش
زمانه را با دید بازتری ببینند ما را به گروههای اصلاح طلب داخلی نزدیک
ارزیابی می کنند و اصلا وابسته به آنها می دانند و اگر دنیای سیاست را بین
جمهوری اسلامی و مخالفان اش تقسیم کرده باشند طبعا ما را وابسته به حکومت
ایران می بینند.
پرهیز از “زبان سیاسی”
در این میان زبان نقش محوری و مهمی دارد. زبان سیاسی یا همان زبان گروههای
سیاسی در سه دهه گذشته زبان خاصی بوده است. زبان صفتهای ثابت برای رفتار
جمهوری اسلامی و مقامات اش از مفت خور و جنایتکار تا خائن و عقبمانده و
متحجر. زبان حماسه و برانگیزی. زبان پروپاگاند. زبان تهاجمی. زبانی که در
آن هیولاسازی از طرف مقابل مسلط است. زبانی که طرف دارد جانبدار است و
بشدت با ارزشداوری همراه است. زبانی که تحقیر می کند و افشا می کند و
پیشگویی می کند. زبانی که هر چه باشد زبان منطق و انصاف نیست. زبان اقناع
نیست. زبانی که قابل اعتماد باشد نیست. به زبان سیاسی باید باور داشت.
ارزش آن عام نیست. چیزی را توصیف نمی کند بلکه همیشه بسیج می کند تحربک می
کند جهت را نشان می دهد و می گوید: به پیش! به قول اهالی سیاست در دهه های
قبل از فروپاشی شوروی، زبان انقلابی است. زبان یارگیری است. زبان حزب است.
به نظر این دوستان که نشان دادن زبان درشت و درشتگوشان در نوشته هاشان
(و کامنتهاشان) آسان است زبان ژورنالیستی بی رنگ و بی خاصیت است. جان
ندارد. داغ نیست. از پیشرفت و پیشروی در جبهه دشمن خبر نمی دهد. چیزی را
منفجر نمی کند. بی خون و بی حس و حال است. آنها زبان عمل و اکتیویته می
خواهند. آنها عمل خود را از راه زبان انجام می دهند. زبان شان باید شلاقی
باشد. حامل نفرت انقلابی باشد.
اما این زبان زبان مخاطبه و تفاهم و گفتگو نیست. زبان ارتباط و
ارتباطات نیست. ارتباط؟ گفتگو؟ با کی؟ حتما با جمهوری اسلامی! گفتگو از
نظر آنها خیانت است سازشکاری است. به نظر آنها جمهوری اسلامی مجموعه ای
یکپارچه است که از صدر تا ذیل اش یک حکم دارد و باید نابود شود و به زباله
دان تاریخ فرستاده شود. اما مساله این است که اگر کسی زبانی “غیرسیاسی”
برگزید ناچار با همه به همان زبان سخن خواهد گفت دوست یا دشمن آشنا یا
بیگانه. این از سر تعلق خاطر به این و آن نیست. از سر رعایت اصول کار است
و مراعات وحدت رویه. اما در جامعه ای که هر چه هست رنگ تعلق دارد درک
پاییندی به اصول آسان نیست.
دایره جمهوری اسلامی
اما گیرم جمهوری اسلامی یکجا باید بیرون انداخته شود. دایره جمهوری اسلامی
کجاست؟ آیا هر چه به سنت و مذهب و عرف رایج مردم هم بازگردد باید نفی شود؟
آیا باید به بهانه مخالفت با جمهوری اسلامی علیه قرآن و اعتقادات مردم
مسلمان هم موضع بگیریم؟ آیا هر چه دینی است و هر که رنگ معنوی یا الهی
دارد به دلیل تقابل با جمهوری اسلامی باید نادیده گرفته شود و مورد بی
اعتنایی باشد؟ چه چیزی جمهوری اسلامی نیست؟ فراموش نکنیم دوره ای را که
حتی کسانی مانند محمد مختاری مورد طعن و لعن چهره های اپوزیسیون قرار می
گرفتند چرا که به سفر خارج آمده اند تا به زعم منتقدان نشان دهند جمهوری
اسلامی مداراگر شده است!
در این میان اگر گروهی به زبان شسته رفته و پالوده از جانبداری های
اکتویستی گرایش داشت ظاهرا انتظار دیگری نباید داشته باشد جز اینکه وابسته
به حکومت قلمداد شود زیرا بر اساس قواعدی که برگزیده نمی خواهد در هر متن
و گزارش و جمله ای به جمهوری اسلامی و همه متعلقات آن حمله کند. چنین
نگاهی مهمترین مساله را خود جمهوری اسلامی می داند. اما همزمان به فرهنگی
که آن را تولید کرده بی اعتنا می ماند.
زبان سیاسی زبان قیم مابی است
مشکل زبان از یک دید دیگر هم حائز اهمیت است. نگاه این گروه از اپوزیسیون
هنوز متعلق به دوره ای است که باید به مردم می گفتند چه چیزی خوب است و چه
چیزی بد. این نگاه در بنیاد خود با نگاه روحانیون تفاوتی ندارد و از یک
فرهنگ تغذیه می کند. هر دو می خواهند تکلیف را برای مردم روشن کنند. اما
این دوره گذشته است. در همه جهان اکنون تعیین تکلیف کردن برای مردم به
عنوان پدرسالاری و قیم مابی و روشهای آمرانه و آقابالاسری دور ریخته می
شود. به موازات رشد مخاطبان رسانه ها و احزاب، آنها ناچارند زبان خود را
دیگر کنند. زبانی اختیار کنند که اختیار مردم و انتخاب آنها را محدود نکند
و برایشان تصمیم نگیرد. این جوهر دموکراسی است. اما بسیاری از گروههای
پرتکاپوی سیاسی تنها در این سالهای اخیر است که با دموکراسی و حقوق بشر
آشنا شده اند. آنها میراث بر فرهنگی دیگرند که فرهنگ دموکراسی نبود. فرهنگ
قهر انقلابی بود.
مخاطبان نو زبان نو می طلبند
اکنون مخاطبان رسانه ها فرق کرده اند. دست کم مخاطبان زمانه متفاوت اند.
نظرسنجی ماه ژانویه ما نشان داد و نظرسنجی زمانه که هم اکنون در جریان است
نیز تایید می کند که مخاطبان ما عمدتا افراد دانشجو و تحصیلکرده اند.
نتایج این نظرسنجی نشان می دهد که چقدر فاصله است میان آنچه گزارشگران
فولکس کرانت از زبان آن 5 نفر و همفکران آنها می گویند و آنچه مخاطبان
زمانه می خواهند. با این مخاطبان نسل نو که از جهت شمار و میزان رشد
اجتماعی و تحصیلی با نسل پیش قابل مقایسه نیستند زبان نو باید به کار
گرفت. زبانی که اقناع کننده باشد. دوره ای که مخاطب منفعل و بی خبر از
جهان بود گذشته است. مخاطب زمانه امروز فعال است و نیازی به زبان قیم مآب
ندارد. او شرح درست وقایع را می خواهد نه القای ایدئولوژی.
به نظر من روشن است که نمی توان به زبان های رو به انقراض قیم مابی سخن
گفت و دم از دموکراسی زد و نگران این بود که مثلا زمانه چه خدمتی به
دموکراسی کرده است. اگر زمانه به پاسداری از زبان رسانه ای خود هم بسنده
کرده باشد و آن را به هزارعیب زبان سیاسی معمول نیالوده باشد و از این باد
و آن مباد فاصله گرفته باشد حتما از مدعیان دموکراسی به دموکراسی نزدیک تر
بوده است.
روش زمانه دموکراتیک است
زمانه روش کاری خود را بر اساس دموکراسی تعریف کرده است. روزنامه نگاری
شهروندی و اتکا به جوهر ارتباطاتی وبلاگ به عنوان مردمی ترین رسانه امروز
جهان و ایران بنیاد کار زمانه را کاملا از گروههای سیاسی متفاوت ساخته
است. زمانه به روی همه باز است. فاصله مراجعه به زمانه تا آغاز کار برای
زمانه کوتاهترین زمان ممکن در بین همه رسانه های فارسی زبان است. دموکراسی
زمانه ای در انتشار بیانیه نیست در تربیت نیروهای علاقه مند و در دعوت از
نیروهایی است که در رسانه های دیگر جایی ندارند یا جای درخوری ندارند.
کنار نهادن زبان و روابط شبان-رمه ای
زمانه تنها رسانه تئوری نبوده است در عمل هم حرف و سخن بسیار داشته است.
من صرفا برای مقایسه گزیده ای از گزارشهای متنوع حقوق بشری زمانه را در یک
ماهه آوریل 2007 (به نقل از خبرنامه داخلی زمانه) ارائه می کنم تا معلوم
شود که مشکل در این نیست که زمانه کار نکرده است مشکل در این است که زبانش
زبان شبان-رمه ای نبوده است تا به چشم منتقدان معتاد به چنان زبانی بیاید.
گرچه هرگز برای همان گروههای منتقد هم راه همکاری و حتی نقد زمانه بسته
نبوده است. توصیف من از گروههای سیاسی به معنای آن نیست که آنها راهی به
زمانه نداشته اند و ندارند. مساله این است که زمانه به روش سیاسی انها
اداره نشده است. راه زمانه راه تازه ای است. استقلال اش هم از همین جا ست.
کارنامک حقوق بشری زمانه به نمونه ماه آوریل:
– گفتوگو با عبدالکریم لاهیجی و ماهوتیها درباره نتایج اجلاس شورای حقوق بشر سازمان ملل
– گزارش قطعنامه شورای حقوق بشر درباره بحران دارفور
– اعدام کودکان زیر 18 سال در ایران
– گزارش مریم خرمی همکار زمانه که به افغانستان سفر کرده است درباره وضعیت حقوق بشر در افغانستان
– بازگرداندن اجباری شش پناهنده ایرانی عربتبار از سوریه به ایران
– بازگشایی پرونده زهرا کاظمی خبرنگار کانادایی-ایرانی
– گزارشی درباره پژوهشگر فرانسوی که مدتی در ایران گرفتار بود
– گزارش سازمان دیدهبان حقوق بشر از زندانیان روس در گوانتانامو
– پیگیری پرونده احداث سد سیوند در نزدیکی منطقه پرسپولیس در قالب چند گزارش
– گزارشی از ازبکان اپوزسیون در هلند
– مجموعه گزارش، خبر، تحلیل درباره دستگیری معلمان در ایران، مصاحبه با
خود معلمان و کانون صنفی آنان و مصاحبه با وبلاگنویسان و روزنامهنگاران
مقیم ایران درباره دستگیری معلمان
– حراج آثار تاریخی جیرفت در لندن و گزارشی دراینباره
– پوشش خبر دادگاه متهمان قتلهای محفلی کرمان و گفتوگو با یکی از بستگان
قربانیان (دراین قتلها عدهای از شهروندان کرمانی به اتهام داشتن رابطه
نامشروع یا فساد به طور خودسر توسط نیروهایی بسیج غیرقانونی کشته شدند)
– جلوگیری از ادامه کار سازمان دیدبان حقوق بشر در ازبکستان
– تهیه سلسله خبر و گزارش درباره دستگیری یعقوب یادعلی نویسنده ایرانی و مصاحبه با همسر وی و پیگیری خبر تا زمان آزادی او
– تهیه گزارش مفصل از جلوگیری دولت ایران از خروج خبرنگار رادیو فردا نازی عظیما و مصاحبه با او و وکیلاش
– فیلترینگ پیامهای تلفنی تصویری در ایران
– گزارشهایی درباره دستگیری دانشجویان دانشگاه مازندران
– گفتوگو با دایان علایی نماینده جامعه بهایی؛ بهاییان از اقلیتهای
مذهبی داخل ایران هستند که از حقوق عادی مانند سایر شهروندان مانند رفتن
به دانشگاه محروم هستند
– گفتوگو با فرزانه کابلی مدرس رقص در ایران به مناسبت روز جهانی رقص در یونسکو
– گفتوگو با محسن نامجو خواننده ایرانی درباره یکی از کلیپهای او(در این
کلیپ یکی از بازیگران زن ایران بازی میکند که چندی قبل انتشار یک فیلم
خصوصی او در ایران مشکلاتی برای او ایجاد کرد)
– بررسی پدیده همجنسگرایی در میان ایرانیان
– سلسله گزارشهایی درباره فرار مغزها از ایران و وضعیت دانشجویان در خارج از کشور
– دستگیری چند خواننده رپ زیرزمینی در ایران و انتشار خبر آن برای نخستین
بار در رادیو زمانه که بعد از آن در برخی رسانههای داخل و خارج ایران
مانند رادیو فردا و روزنامه اعتماد و همبستگی نیز منتشر شد
– پوشش گسترده موضوع مبارزه با طرح بدحجابی در ایران در قالب گفتوگو با
زنان دستگیر شده، تهیه کلیپهای صوتی از متن وبلاگهایی که در اینباره
نوشتهاند، مصاحبه با کارشناسان و روزنامهنگاران مقیم ایران
– گزارشی درباره مقررات اجباری پوشش دختران در تاجیکستان توسط خبرنگار زمانه در دوشنبه
– گفتوگو با مردم تاجیکستان درباره فشارهای دولت برای داشتن پوشش خاص
– گزارشی از نمایشگاه نقاشیهای دلارا دارابی دختر ایرانی محکوم به اعدام و نمایشگاهی که برای او در هلند برگزار شد
– گفتگو با قاسم کشکولی و گپی درباره کتاب او که در ایران سانسور شده است
– ادامه و پیگیری خبر دستگیری فعالان زن در ایران: دستگیری تعدادی از
فعالان زن ایران در روز چهارم مارچ سال 2007 که خبر آن برای اولینبار در
سطح وسیع رسانهای در زمانه منتشر شد، تبعات رسانهای مختلف داشت. در این
زمینه در ماه آوریل دادگاه و پرونده قضایی فعالان زن در مصاحبههایی با
خانم فریده غیرت وکیل زنان، شادی صدر از وکلای دستگیر شده، نسرین ستوده
وکیل زنان کمپین یک میلیون امضا و سایر فعالان جنبش زنان پیگیری شد
[Part 1]