از سايت اصغرآقاداتکام asgharagha.com متعلق به هادي خرسندي
اي عجب با ملت ما هرکسي پاسور زد —— دست آخر سور زد
بر خلاف حکم بازي، سور خود با زور —— دست آخر سور زد
آنکه ميگفتند اصلاً ناشي است و تازهکار——- نيز بيزاز از قمار
دستگرمي، سور اول را ز راه دور زد ——– دست آخر سور زد
بيبي دلهاي مردم، صيغه شد بهر طرف —— آمد آقا از نجف
روز اول، دم ز آزادي و صلح و نور زد—— دست آخر سور زد
خلق احساساتي ما، دلزده از ماسبق ———- پشت هم دادش ورق
او پي حفظ تنوع، سور خود با زور زد —— دست آخر سور زد
بعد ِ آقا، نوچههايش وارد بازي شدند ——— يک به يک راضي شدند
هريکي سوري مطابق با همان دستور زد —- دست آخر سور زد
هفت خاج آورد آن شيخي که بار پسته داشت —— ثروتي شايسته داشت
ثروتش افزون شد و سوري که زد کيفور زد —— دست آخر سور زد
شيخي آمد با عباي نازک و تور سفيد ———— حيله و مکرش جديد
خنده بر لب سور خود را با ادا و عور زد —— دست آخر سور زد
شيخ توي حوزه و رمال در کنج دکان —— مطمئن شد سورشان
حجت الاسلام قاري در کنار گور زد ——- دست آخر سور زد
هم گداي روضهخوان، هم “سيد صيغهبيار” —— سورشان شد برقرار
هم مقام رهبري زد، هم رئيس جمهور زد ———- دست آخر سور زد
تودهاي هم اين ميان با داس خود آمد جلو —— گفت شد وقت درو
سور خود با عذر المأمورم و معذور زد—— دست آخر سور زد
الغرض، هرکس که آمد، چون امام اولي —— سور زد بيمعطلي
پس دلش از بهر سور آخري هم شور زد —— دست آخر سور زد
هاديا ديدي که هر ليلاج پست خالبار —— کرد دستش را دراز
آس ما کش رفت و “دهلو خوشگله” را تور زد —— دست آخر سور زد
Sent by Nima Mina