Mohammad Ghazi’s parody of Shahriar was in response to the following
روزنامة جمهوری اسلامی در مهر 1385 نوشت:
«استاد شهریار این شعر را كه با صدای خودش روی نوار كاست ضبط كرده بود به آیتالله هاشمی رفسنجانی هدیه كرد. استاد در این شعر استواری و زیبایی خطبههای نماز جمعه ایشان را ستوده است.»
ای غریو تو ارغنون دلم
سطوت خطبهات ستون دلم
خطبههای نماز جمعه تو
نقشه حمله با قشون دلم
چه فسونی است در فسانة تو
كه فسانهات از او فسون دلم
با دلی لالهگون ترا گوشم
ای لبت لعل لالهگون دلم
چشم از نقش تو نگارین است
مینگارد مگر بخون دلم
عقل من پاره میكند زنجیر
كه به سر میزند جنون دلم
من هم از آن فن و فنون دانم
كه جنون زاید از فنون دلم
كلماتت چو تیشه فرهاد
میشكافند بیستون دلم
وز مواعظ كه میكنی آنگاه
صبر میزاید از سكون دلم
انقلاب من از تو اسلامی است
كه حریفی به چند و چون دلم
گوهر شب چراغ رفسنجان
ای چراغ تو رهنمون دلم
كفهای همتراز خامنهای
در ترازوی آزمون دلم
بازوان امام آنكه دگر
بی قرین است در قرون دلم
چشم امیدی و چراغ نوید
هم شكوهی و هم شكون دلم
در ركوع و سجود خامنهای
من هم از دور سرنگون دلم
خاصه وقت قنوت او كز غیب
دستها میشود ستون دلم
او به یك دست و من هزاران دست
با وی افشانم از بطون دلم
عرشیان میكنند صف به نماز
از درون دل و برون دلم
من برونی نیم خدا داند
كاین صلا خیزد از درون دلم
من زبان دلم ولی افسوس
بسكه بی همزبان زبون دلم
پیرم از چرخ واژگون و علیل
بشنو از بخت واژگون دلم
چون كمانی خمیدهایم لیكن
تیرآهی است در كمون دلم
طوطی عشقم و زبان از بر
جمله ماكان و ما یكون دلم
در ترازوی سنجشم مگذار
ای كم عشق تو فزون دلم
درس من خارج است و حاشیه نیست
كه دگر فارغ از متون دلم
دگرم بخشی از تن و جان نیست
دل به جانان رسیده چون دلم
شهریارم لسان حافظ غیب
شعر هم شانی از شئون دلم
****
پاسخ آیتالله هاشمی رفسنجانی به شعر شهریار
آیتالله هاشمی رفسنجانی كه به گفته خودشان تحت تاثیر صفای آن پیر روشن ضمیر ـ استاد شهریار ـ قرار گرفته بودند شعر زیر را در جواب شعر استاد و در همان وزن سرودهاند:
ای صفای تو رهنمون هنر
شعرهایت پر از طلا و گهر
ادبت اسوة هنرجویان
هنرت جلوهگاه خوش منظر
پارسیگوی ترك كشورمان
همنوا ساختی سهند و خزر
همدلی رمز عزت ملت
همرهی راز قدرت كشور
عاشق اهل بیت پیغمبر
مادح فاتح دژ خیبر
عشق تو در « همای رحمت» تو
جلوه دارد به صورت اختر
كه تماشا كنی خدایت را
در وجود ولی حقمحور
از خدایت گرفتهای پاداش
كه شدی رهرو ره حیدر
دعبل* عصر ما كه خود گوئی
طوطی عشقی و زبان از بر
طوطی اهل بیت را زیبد
خلعت هل اتیٰ كند در بر
خطبههای من و نماز علی
در مسیر هدایت رهبر
می شود ارغوان ترا در دل
میفزاید تو را جنون در سر
از ركوع و سجود خامنهای
میبری از خضوع سهم و اثر
انقلابت به عقل اسلامی است
گرچه دریافتی ز خطبه اثر
شهریار ای عجوبه دوران
حق نگهدارت ز خوف و خطر
دشمنان خدا ز تو دلگیر
كه چرا سفتهای به عشق درر
چون كمان خمیدهای اما
میزنی با ادب به كفر اژدر
تو كه در جبههها خداجوئی
می سرائی سرود از سنگر
اشك و آهیست چو پیك خوش فرجام
در پس جبههها چو نجم سحر
خاك پای دلاوران جهاد
می نماید به چشم تو زیور
استخوان شكسته جانباز
مومیای دل شكسته ز شر
پیر به افلاك میكشد سرباز
در نگاهت چو رفرف اخضر
نخله طور سینه سینا
مینماید كلیم را آذر
ساقی تشنگان تو میگویی
آن بسیجی عشق حق در سر
در عبادت بسان مرغ سحر
در شجاعت یل است و شیر جگر
بتشكن دیدهای خمینی را
كه بتازد به شر به دست تبر
فجر و خورشید را تو میبینی
در طلوع امامت رهبر
كز امامش گرفته خط امان
به ره خلق و حق به بسته كمر
آتشافكن به جان استعمار
كه بسوزدین ستم یكسر
كرده آزاد كشور ایران
از جنایات پهلوی و قجر
از سلیمان برفت ملك و نگین
او گرفته ز دیو انگشتر
هاشمی الحذر ز صحنه شعر
كه در آنجا بریزد عنقا پر
یا میا در مصاف استادان
یا بپرداز شعر از این بهتر
* دعبل خزائلي: مداح امام هشتم شيعيان.