مهندس احمد زیرک زاده در روز 15 اسفند 1286 (5 مارس 1908) در تهران به دنیا آمد. او تحصیلات دوره ابتدائی خود را در مدرسه مبارکه بختیاری شهر کرد و دوره دبیرستان خود را در اصفهان آغاز کرد و سال آخر دبیرستان را در مدسه دارالفنون تهران به پایان رساند. وی درمهرماه 1305 برای تحصیل به فرانسه رفت و دوره سه ساله ریاصیات عالیه دانشگاه پلی تکنیک پاریس را به پایان رساند. ارزش تحصیلات وی در رشته مهندسی ماشین معادل با دکترا شناخته شد. او هنگامی که 15 ساله بود به حزب ایران پیوست و بعدها یکی از پایه گذاران حزب ایران و رهبران نهضت ملی شد و در ایجاد جبهه ملی و پشتیبانی از حکومت دکتر محمد مصدق شرکت داشت. وی در سال 1330 در کابینه دکتر مصدق معاون کل وزارت اقتصاد گردید و در تاریخ چهارم اسفند همان سال به نمایندگی دوره هفدهم مجلس شورای ملی انتخاب گردید. مهندس احمد زیرک زاده در 3 شهریور 1372 در گذشت. آنچه در زیر میآید از کتاب خاطرات اوست که تحت عنوان “پرسش های بی پاسخ در سالهای استثنائی” به کوشش دکتر ابوالحسن ضیاظریفی و دکتر خسرو سعیدی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
کتاب خاطرات مهندس زیرک زاده معرف تاریخ و فلسفه نهضت ملی است. او از تکان های شدیدی که نهضت مشروطیت به فرهنگ و زندگی مردم ایران داده بود آغاز می کند و مینویسد: “حرکت به اندازه ای شدید بود که امواج ضعیف و فرسوده آن باز هم سال ها بعد از خاموشی هسته مرکزی هنوز صدها کیومتر دورتر از مرکز جنبش، اثرات تکان دهنده و تحول انگیزی دارد”(ص 30). “نه تنها من بلکه هر بچه ایرانی به مجردی که حرف زدن یاد می گرفت با اسم باقرخان و ستارخان آشنا می شد. اولین درسی که در مدرسه به او می دادند شرح انجمنها، کمیته ها، قرائت خانه ها و کتابخانه هائی بود که با خون دل مردم ایران تهیه می گردید و مبارزات و اقدامات رجل و سرداران مشروطیت سرلوحه تمام کتابهای درسی مدارس بود”(ص 31).
مهندس زیرک زاده، متفکر دوران جنبش ملی کردن صنعت نفت است. مطالعه کتاب او انسان را در افکار دموکراتیک، عدالت خواهانه، بشر دوستانه و میهن پرستانه یک مبارز ملی در جنبش ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق فرو میبرد. وی با دقت به ترسیم نظرگاه ها، افکار و سیاست های ملیون در این جنبش و فعالیت های سیاسی مبارزین ملی پس از کودتای 28 مرداد میپردازد. کتاب ارزنده و آموزنده او انسان را با استدلالاتی از دید یک فعال سیاسی ملی، تشکیلاتی و حزبی آشنا میکند. او از این دید به تحلیل نقاط قدرت و ضعف های جنبش ملی می پردازد و در پرتو بر رسی های خود تحولات عمده آن دوران را قابل درک و توضیح می کند.
مهم ترین و برجسته ترین بخش کتاب خاطرات مهندس زیرک زاده به نظر صاحب این قلم بحث وی در باره دموکراسی و تحزب است. او در فصل نهم این کتاب تحت عنوان “دموکراسی بدون حزب همان استبداد است” می نویسد:
“آنچه رژیم استبدادی را از رژیم دموکراتیک متمایز میسازد، «وضعیت» قدرت قوه مجریه است. در حکومت استبدادی قوه مجریه قدرت را متعلق به خود می داند (حتی در بعضی موارد ملت را متعلق به خود می داند) و آن را صرف انجام تمایلات، آرزوها و منافع خود می نماید. در حکومت دموکراسی قدرت متعلق به ملت است، از ملت برخاسته و با اراده ملت در اختیار قوه مجریه گذارده شده تا صرف انجام تمایلات، آرزوها و منافع ملت گردد”(ص 377).
“اگر رژیم دموکراتیک است، یعنی اگر قدرت متعلق به ملت بوده و خود ملت آن را در اختیار قوه مجریه گذارده است طبیعی ترین وسیله همان مراقبت دائم ملت است. آن که قدرت می بخشد اگر می خواهد مطابق منافعش عمل شود باید خود مراقب باشد. حکومت دموکراتیک به معنای حقیقی فقط در بین ملتهائی حکمفرماست که قوه مجریه را دائما تحت کنترل و مراقبت خود دارند. آنجا که چنین مراقبتی نیست، آنجا حکومت دموکراتیک نمی تواند وجود داشته باشد … اگر عمل مراقبت از طرف ملت انجام نگیرد، مجلس به طرف قطب جذاب کشیده میشود و بزودی خود یکی از ابزار استبداد قوه مجریه میگردد… مراقبت دائمی افراد ملت فقط از راه حزب میسر است … حزب است که تشکیلات دائم آن در گوشه و کنار مملکت همیشه مشغول کار است و مردم در حوزه های حزبی مراقبت دائمی خود را عملی می سازند و از راه سلسله مراتب این مراقبت به مجلس کشیده شده و در آنجا عمل میکند. دموکراسی بدون حزب یک اسکلت بی جان است و اگر به وضع مملکت خود ما توجه نمائید، می فهمید چرا تمام ظواهر و تشکیلات دموکراتیک موجود است جز آنچه که به دموکراسی حقیقت می بخشد. … آن که دموکراسی می خواهد باید رنج تشکل و تحزب را قبول کند”(ص 378).
مهندس زیرک زاده سپس به بررسی مشکلات تحزب می پردازد. به نظر او این مشکلات عبارتند از:
1 – قهرمان پرستی. به نظر او این فکر قدیمی که از تاریخ چند هزارساله بشر سرچشمه میگیرد در مغز عده زیادی از مردم جهان رسوخ کرده است و حتی گاهی بدون آنکه وجدان خود آگاه متوجه باشد از آن پیروی میشود. اهمیت فرد باقدرت نابغه را عده ای از مردم بالاتر از هر چیز می دانند. … عده ای خود را برتر از دیگران می دانند و قهرمان نجات دهنده تصور می کنند و بنابراین یا به حزب معتقد نیستند یا حزب را آلت بی اراده انجام نظریات خود می دانند. در هر دو صورت قادر به فعالیت حزبی نمیباشند … عده ای هم که خود داعیه قهرمانی نداشته و خود را بالاتر از دیگران نمیشناسند باز هم به همین مرض قهرمان پرستی از فعالیت حزبی باز خواهند ماند. چه اینان قدرت و همه چیز را از رهبر و قوه مجریه حزب می خواهند. … بزودی رهبران و سران حزب را که مسلما نمیتوانند آن طوری که آنها می خواهند باشند، نالایق و ناتوان دانسته و حزب را ترک می کنند و به صفوف مردم غیر حزبی می پیوندند”.
2 – عدم اعتماد به دیگران، “… اعتماد به دیگران شرط لازم برای تجمع و اتحاد آدمیان است. متاسفانه نه میتوان به همه کس اعتماد کرد و نه هر فردی قادر است به دیگران اعتماد کند. … در هر جمعیتی مردمانی حیله گر، بی وفا و ناپایدار وجود دارند. هر گله ای بز دارد. بی وفائی، ناپایداری، ریا و حیله دیگران فقط مانع تجمع کسانی است که یا ضعیف هستند و یا در نتیجه تنها زیستن و با دیگران معاشرت نکردن به قدرت خود واقف نمیباشند. فواید اتحاد به اندازه ای است که هر انسان عاقلی خطر ناپایداری و حتی خیانت چند نفر را باید تحمل کند”(ص 378). مهندس زیرک زاده در اینجا معیارهائی برای رفتار با آنهائی که بی اعتقادی خود به فعالیت تشکیلاتی یا اصول حزب نشان داده اند ارائه نمی دهد.
3 – قریحه سیاسی، زیرک زاده شرکت در حزب را منوط به داشتن قریحه سیاسی میداند و مینویسد: “یکی از بزرگترین مشکلات در راه دموکراسی همین عدم درک ارتباط مسائل اجتماعی با زندگی افراد است. مردمی که رابطه ای جز رعیت و اربابی، نوکری و مالک الرقابی نمی شناسند توجهی به قوانین و تشکیلات ندارند. اینان وضع خود را طبیعی میدانند و معتقد هستند که سرنوشت، بخت و طالع و یا قدرتهای آسمانی وضعشان را تعیین کرده است. به عقیده آنها آدم ضعیف را یارای تغیییر سرنوشت نیست. … کسانی که عضو حزب میشوند دارای قریحه سیاسی هستند. اگر تعداد این قبیل افراد در مملکتی کم باشد، خواهی نخواهی ایجاد احزاب قوی و نیرومند مشکل خواهد بود. سالها فعالیت لازم است تا حزبی نیرومند ایجاد گردد. اختلاف دموکرات های حقیقی با دیگران در اینجاست که با علم به این مشکلات در پایه گذاری حزب می کوشند”(ص 378).
“هیچ دولتی بدون در دست داشتن نیروهای انتظامی نمیتواند دوام داشته باشد. چه آنها که نیروی انتظامی را در اختیار دارند بنا بر طبیعت انسانی خود بجای اطاعت از دولت می کوشند خود دولت شوند … نیروهای انتظامی وقتی در اختیار دولت باقی می مانند که دولت خارج از آنها نیروئی از خود داشته باشد، مانند حمایت مردم که در احزاب مستقل متشکل می باشند. دولت دکتر مصدق فاقد چنین نیروئی بود. دکتر مصدق متکی به مردم بود و کسی نمیتواند منکر شود که اکثریت مردم ایران حاضر برای دفاع از دولت او بودند. ولی احساسات پرشور یک توده عظیم از مردم بدون تشکیلات و بدون یک استخوان بندی محکم، نیروئی موثر و قابل اطمینان نیست. نیروئی است که فقط در دنبال یک هیجان بزرگ به جوش و خروش می آید ولی چون هیجان تمام شد به آرامش بر می گردد. به سطح آب در یک دریاچه وسیع می ماند که فقط در موقع وزیدن بادهای شدید، امواج بزرگ و توفانهای عظیم بر پا می کند و چون باد متوقف شد آب سطح آرام خود را دوباره باز می گیرد”.
“احساسات مردم وقتی میتواند یک نیروی موثر باشد که به وسیله احزاب تشکل یافته، افراد در یک چارچوب محکم مرامی به هم پیوسته و حرکتشان در یک زمان و با هم انجام بگیرد و به واسطه تبلیغات هیجانها دوام پیدا کند. جبهه ملی که پایگاه اصلی دکتر مصدق شناخته می شد فاقد تشکیلات حزبی بود و در یک قالب معین جای نداشت. احزاب ملی که اعضای رسمی این جبهه بودند نیروی قابل ملاحظه ای در اختیار نداشتند. در ایران ما گذشته از نقایصی که در حزب ها بود (کمی تحربه، جاه طلبی و گاهی فساد) همواره یک نوع بدبینی «مزمن» نسبت به حزب وجود دارد که بیشتر از خوی تک روی و پرورش خودمحوری ما ایرانیان سرچشمه می گیرد. این بدبینی تا به امروز مانع شده است که حزب بزرگی برای مدت طولانی به وجود آید. روزی از آقای دکتر مصدق پرسیدم: چرا به تشکیل حزب اقدامی نمی کنید؟ جواب دادند که حزب در ایران بی فایده است، چه اگر کوچک باشد کاری از او ساخته نیست و اگر بزرگ باشد اسباب دست خارجی خواهد بود”.
“دکتر مصدق در طول عمر سیاسی خود حزبهای زیادی دیده و شاهد پیشرفت و شکست آنها بوده است، از این جهت به حزب بدبین بود و از حزب سازی احتراز می کرد و نمی خواست منتسب به حزبی شناخته شود. به مجردی که نخست وزیر شد از شرکت در جلسات جبهه ملی خود داری کرد. به عقیده من، اگر این مردم هستند که صاحب این سرزمین بوده و خود را حاکم بر آن می دانند، اگر خواهان حکومت ملی هستند، باید نیروی لازم را در اختیار دولتشان بگذارند. نیروی مردم در اتحاد آنهاست و اتحاد مردم برای اینکه موثر و بادوام باشد باید به صورت حزب متجلی گردد. صحیح است که ما تجربیات تلخی از حزب داریم ولی چون راهی جز حزب برای عملی و با دوام کردن حکومت ملی وجود ندارد بنابراین باید در این راه همچنان قدم برداریم و اگر از هزار حزب نتیجه بد دیدیم باز هم برای بار هزار و یکم حزب تشکیل دهیم”(ص 338).
گرد آورنده: دکتر همایون مهمنش
15 فروردین برابر 3 آوریل 2008