سه شنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۸۷ – 13 مه 2008
hbzadeh@btinternet.com َآقای بوش این روزها در خاورمیانه در حال سفر است. پیش از حركت او گفته است كه «مسئله» ایران كه از دید او «منشأ مشكلات خاورمیانه» است موضوع اصلی گفتگوهای او با میزبانانش از جمله در اسراییل، عربستان و مصر خواهد بود. لحن مقامات آمریكایی و اسراییلی در باره رژیم جمهوری اسلامی در روزها و هفتههای اخیر تندتر شده است. از یكسو، مقامات اسراییلی پیشبینیهای زمانی خود را برای رسیدن رژیم ایران به مرحله تولید سلاح اتمی به سال جاری نزدیك كردهاند و از سوی دیگر درگیریهای لبنان پای جمهوری اسلامی را به بحران جدیدی كشانده است. اكنون نه تنها غرب كه غالب همسایگان ایران و كشورهای منطقه هم رد پای رژیم ایران را در بحرانهای مختلف این منطق از لبنان تا افغانستان میبینند و نسبت به آن انذار میدهند. در برابر، حكومت خامنهای-احمدینژاد بیش از هر زمان دیگر به دست امام زمان سپرده شده است تا از پس بحرانهای ناخلی و خارجی جمهوری اسلامی برآید.
در باره خطر جنگ و حمله نظامی آمریكا/اسراییل سخن بسیار گفته شده است و از جمله راقم این سطور در مقاطع مختلف كه این خطر تشدید شده نسبت به وقوع و عواقب فاجعهبار آن هشدار داده شده است. در برابر این اخطارها دو نظر غالب وجود داشته است. یكی این كه رژیم ایران با مهارت تمام سیاست خارجی خود را دنبال میكند و از پس تهدیدهای خارجی بر میآید. مدافعان این نظر برآنند كه جمهوری اسلامی از چنان حربههای بازدارنده برخوردار است (از نیروهای آماده به فرمان در عراق و فلسطین و لبنان گرفته تا جوخههای تربیتشده انتحاری كه میتوانند در هر كشور جهان فعال شوند) كه هیچ كشوری به خود اجازه نمیدهد به ایران تعرض كند. اینان همچنین «موفقیتهای» تا كنون جمهوری اسلامی را كه توانسته علارغم برقراری تحریمهای اقتصادی سازمان ملل و تهدیدهای نظامی غرب به كار خود ادامه دهد و به جای قطع غنیسازی كه خواسته فوری سازمان ملل است آن را توسعه دهد، به عنوان شاهدی بر ادعای خود به كار میگیرند.
نظر دوم كه به «اطلاعات» پشت پرده استناد میكند معتقد است كه رژیم ایران به ضعف خود آگاه است و مقاومتهای آن در برابر غرب دلیلی جز گرفتن امتیاز بیشتر ندارد. از دید اینان، رژیم در آخرین لحظه با غرب كنار خواهد آمد و با گرفتن امتیازهایی كه مهمترین آن تضمین ادامه حیات خود خواهد بود در برابر خواستهای غرب تسلیم خواهد شد. مدعیان این نظر در دفاع و توجیه نظر خود به انعطافها و عقبنشینیهای مقطعی رژیم ایران در برابر واقعیتهای اجتنابناپذیر و از جمله پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل برای پایان بخشیدن به جنگ ایران و عراق استناد میكنند. این تحلیل بر این اصل قرار گرفته است كه حفظ نظام مهمترین و تعیینكنندهترین هدف سران رژیم اسلامی است و آنان به تأمین آن به هر بهایی، حتا به قیمت به سر كشیدن جام زهر جدیدی هرچه قدر هم تلخ و خفتبار تن خواهند داد. این نظر با این تبصره تكمیل میشود كه برای رژیم هرگونه شكستی از این قبیل به راحتی قابل توجیه است و مبلغان آن به سادگی میتوانند آن را به عنوان یك پیروزی به خورد مردم (و دست كم هواداران خود) بدهند.
نكته آخر چیزی است كه رژیم این روزها به وسعت به كاربرد آن مشغول است. امروز، به لطف رهبران رژیم، همه میدانیم كه امام زمان رشته امور را در كشور ما به دست گرفته و به رتق و فتق آن میپردازد. امام زمان نه فقط سیاستهای كشوری و انتخاباتی و اقتصادی و هستهای كشور ما را رهبری میكند كه حتا رسواییهای آقای احمدینژاد در نیویورك را از جمله در دانشگاه كلمبیا در سال گذشته، كارگردانی كرده است. این ادعاها اگرچه از سوی بسیاری از مقامات مذهبی حتا در بین جناحهای مختلف حاكمیت مورد انتقاد قرار گرفته و برخی به دلیل آنها خواهان استیضاح آقای احمدینژاد شدهاند، ولی نشاندهنده آن است كه رژیم تا چه حد تلاش میكند كه از اعتقادات مذهبی مردم برای توجیه ضعفها، شكستها و بحرانهای خودآفریده بهرهبرداری كند. كاربرد مذهب در سیاست مهمترین حربه تحمیق جمهوری اسلامی از لحظه تأسیس آن بوده است. این حربه اكنون با به خدمت گرفتن امام زمان به حد نهایی خود رسیده است – حدی كه به راحتی میتواند همچون تیغ دو لبه آخرین اعتبار جمهوری اسلامی را در بین جامعه مذهبی ایران از بین ببرد.
در هر صورت، دو نظر یادشده فوق مشتركا به این نتیجه میرسند كه خطر حمله نظامیغرب به ایران واقعی نیست و نباید آن را جدی گرفت. این دو نظر همچنین نوعی عقلانیت را در سیاست خارجی جمهوری اسلامی فرض میگیرند. اگر این فرض به واقع نزدیك میبود میشد امید داشت كه رهبران این نظام در لحظه مناسب با تاكتیكهای حساب شده انعطاف لازم را به خرج دهند و از فاجعه جنگ جلوگیری كنند. ولی متأسفانه شواهد چنین نشان نمیدهد. به تصدیق دوست و دشمن، ما اكنون با یكی از مكتبیترین (بخوانید، خرافیترین) حكومتهای جمهوری اسلامی از آغاز شكلگیری آن سر و كار داریم. زوج خامنهای-احمدینژاد كه اكنون سكان حكومت را در دست دارند (خامنهای در سیاست كلان، و احمدینژاد در سیاست روزمره) چنان در خرافات و دنیای خودساخته خویش غرق شدهاند كه یا بحرانهای جاری كشور و واقعیات داخلی و خارجی را اصلا نمیبینند و یا به صورت خودقانعكننده به توجیه آنها میپردازند و آنها را در زمره موفقیتهای خود بشمار میآورند. سیاست خارجی جمهوری اسلامی از همان سال آغازین و اشغال سفارت آمریكا همواره مخاطرهآمیز بوده، ولی هیچگاه رهبری جمهوری اسلامی تا این حد خرافی و امام زمانی عمل نمیكرده است. و این بزرگترین عاملی است كه امروز خطر حمله نظامی غرب/اسراییل به ایران را به مرحله بسیار جدی رسانده است.
به عبارت دیگر، در دوره ۲۶ ساله اولیه جمهوری اسلامی، همواره رگههایی از عقلانیت در رهبری نظام دیده میشده است و این عامل عقلانیت توانسته بود در مقاطع خطرناك (پس از اشغال سفارت آمریكا، در اواخر جنگ با عراق، در بحران خلیج فارس در سالهای ۱۳۷۵/۷۶) رژیم را به نوعی انعطاف وادارد تا از بحرانهای موجود بگذرد. اكنون كه جمهوری اسلامی با شدیدترین بحرانهای داخلی و خارجی خود روبرو است، رهبری آن به دست كسانی افتاده است كه بیشتر در عالم مالیخولیایی خود زندگی میكنند تا جهان واقعی. این فقط آقای احمدینژاد نیست كه از چاه جمكران الهام میخواهد، در سازمان ملل در هالهای از نور قرار میگیرد، یا به فرمان امام زمان خود را برای رهبری جهان آماده میكند. مراد و ولینعمت او آقای خامنهای نیز علاوه بر تأیید رسمی و علنی احمدینژاد خود نیز این روزها بیشتر در این عوالم به سر میبرد. از قول یكی از نزدیكان خامنهای همین چند سال پیش برای من نقل شد كه یك شب او اطرافیان خود را بر میدارد و با سرعت به قم میروند و به خدمت آیت الله بهجت میرسند با این تقاضا كه كمی از حالات روحانی خود در ارتباط با امام زمان برای ما بگویید. آقای بهجت هم پس از اندكی تأمل این خواست آقای خامنهای را اجابت و نیاز او به سیراب شدن از فیض امام زمان را اشباع میكند. و بعد همان شب او و قافله همراهش به تهران باز میگردند.
اكنون آقای خامنهای ادعاهای گزاف احمدینژاد در باره امام زمان و ارتباط نزدیك خود با او را میشنود و در شرایطی كه موج انتقاد و اعتراض از همه طرف، از روحانیان قم گرفته تا متحدان سیاسی او در حكومت، بلند شده است آقای خامنهای نه فقط او را توبیخ و منع نكرده و بلكه در سخنرانیهای اخیر خود از او رسما حمایت كرده است. این حمایت صریح سیاسی، و حمایت ضمنی عقیدتی و مذهبی، خامنهای از مواضع احمدینژاد معنایی جز اشتراك در عقاید امام زمانی بین آن دو ندارد. یعنی از آن حد اقل عقلانیتی كه در دورههای گذشته جمهوری اسلامی تا سه سال پیش دیده میشد اكنون آثار ناچیزی بیش باقی نمانده است. البته برخی از حاملان آن عقلانیت، از حسین موسوی گرفته تا هاشمی و رفسنجانی و خاتمی، هنوز در حكومت یا حاشیه آن هستند و دست كم یكی از آنان (رفسنجانی) بخشی از اهرمهای قدرت را در دست دارد. ولی سر نخ كار در دست زوج خامنهای-احمدینژاد است و به سختی میتوان تصور كرد كه رفسنجانی بتواند بدون همراه كردن این دو در سیر وقایع كشور تأثیری بگذارد. سرنوشت كشور اكنون در دست دو نماینده امام زمان است و این دو نیز پاسخ بحرانها و مشكلات امروز جامعه ما را بیش از هر جای دیگر در چاه جمكران میجویند.
در واقع اگر خطر حمله نظامی كشور ما را تهدید میكند، این خطر فقط از برنامه غنیسازی هستهای رژیم ایران ناشی نمیشود. این خطر حتا از ماجراجوییهای نظامی رژیم در فلسطین و عراق و لبنان و افغانستان بر نمیخیزد. این سیاستها البته خطرناك است و در بحرانهای موجود جهانی مشكلآفرین. ولی اگر در ایران رژیمی زمینی بر سر كار بود كه سیاستهای خود را بر اساس توازن نیروها و تاكتیكهای حسابشده تنظیم میكرد میشد به سرانجام مسالمتآمیز كار خوشبین بود. ولی با مدعیان ارتباط با امام زمان كه وعده ظهور نزدیك او را پیش از حمله نظامی غرب میدهند چه میتوان انتظار داشت؟ خطر جنگ و حمله نظامی جدی است، و این خطر بیش از هر چیز از حضور زوج خامنهای-احمدینژاد بر سكان كشتی سیاست كشور ما ناشی میشود. با این زوج، انتظار كاربرد عقلانیت در سیاستهای داخلی و خارجی را نمیتوان داشت. این واقعیت وحشتناك نه فقط به سرعت دارد برای مردم ما روشن میشود كه حتا جهان خارج نیز به سرعت آن را در مییابد. به عبارت دیگر، غرب و اسراییل به سرعت در مییابند كه در صحنه سیاست ایران با یك نظام عقلانی روبرو نیستند – و این امر بیش از هرچیز دیگر آنان را در برخورد نظامی با ایران مصممتر میكند. From: Iran Emrooz