شنبه ای در آبان

در غروب نقره فام سرد آبان ماه

گله های غاز و مرغابی

در الوان سیاه و سبز و خاکستر

به روی برکه های نیمه یخبندان

کنار رود

سرود کوچ دیگر بر سر منقار می خواندند

به خنیایی حزین، یا شاد، یا غربت.

 

فرصت یک نیمروز شنبه در آبان

سخت تازان عرصۀ تنگ شکیبایی قلب من.

سر من در گریبان کتی از سیلی سرمای پاییزی ست.

 

به همراه تفکرهای گرم و تلخی مسموم یک سیگار

در کنار برگهای خشک یا میرا

سری در خوز یک باور

نرم نرمک زیر لبهام

به همراه بخار گرم دمهایم

می دود آوای یک تنهایی مزمن:

 

ای دریغ

آغوش مامم سرد و سیلی کش

به رخسار من و رخسار سرد شاخه های لُخت؛

دیگر او جای غنودن از برای من ندارد

در نسیم جانفزای نیمروزانش.

حاصل یک زندگی در زیر سقف و سقف و سقف و سقف

گشته است یک فرقت جاوید

میان من و این بیگانه زال سر سیاه سرد.

دگر خستم در این سرمای تیز استخوان سوز جهان گستر.

 

شایدم هنگامۀ کوچی دوای دردها باشد.

شاید امروزم زمان آن رسیده

تا ببندم بالها بر بال مرغان سیاه و سبز و خاکستر

به پروازی به سوی گرم خورشید جنوبی روشن و سر سبز؛

پیش از آنَک

بارش برفی ببندد راه را از هر جهت بر من.

 

چهاردهم نوامبر 2004

اتاوا

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!