آورده اند وبلاغ نویسی سالها کتابت کردی اندر باب امر زناشویی٬ فنون جماع ورموزالفیه و شلفیه وزین سبب مریدان فراوان یافت و شاگردان کثیری نزدش تلمذ نمودی.
گویند چو روزگارانی گذشت زجبر زمانه و گردش ایام خود نیز تن به تاهل دادی و زوجه اختیار بکردی. چون شب زفاف رسیدی٬پاسی از شب گذشته بود که خاتون بانگ زد به غضب که مرخدای را نجاتم دهید که این مردک هیچیزنمیداند و هیچ نمیتواند!! اصحاب پرسیدندش: یا شیخ٬ چگونه باشد که سالهاصحبت این امور کنی و ورق ورق رموز کتابت کنی آنگه به حجله خود کار از تو بر نیاید؟ آهی کشید و گفت: یاران مرا به کرم معذور دارید٬که همه آن فنون به عالم مجاز باشدو در خیال ورنه به عالم واقع طفلی تواناتر از من!!
غریبی گرت ماست پیش آورد / دوپیمانه آب است یک چمچه دوغ
گر از من لغوی شنیدی ببخش / جهاندیده بسیار گوید دروغ!