خواب پریشب

به عقیدهٔ من یکی‌ از کوتاهی‌‌های ما این هست که در مورد خوابهای خودمون زیاد حرف نمیزنیم و معمولا اونها رو جدی نمیگیریم. من شخصا آدمی‌ نیستم که خوابهام زیاد یادم بمونه، ولی‌ وقتی‌ این اتفاق می‌‌افته، دوست دارم یک کم در مورد محتوای اون کنکاش کنم و اگه بشه یه چیزی ازش سر در بیارم. البته این به این معنا نیست که لزوما دوست دارم خواب هام از لحاظ سمبلیک دقیقا تعبیر بشند. این کار هم از توان من خارج هست، هم اینکه اصلا زیاد بهش اعتقاد ندارم .

با این مقدمه میخوام خوابی‌ رو که یکی‌ دو شب پیش دیدم، باهاتون در میون بگذارم. شما آزادین هر جور دلتون میخواد تعبیرش کنین. اونچه بیشتر برام اهمیت داره جنبه `fun` قضیه هست. چیزی که یادم میاد اینه که توی مرکز ورزشی (جیم) خیلی‌ مجهزی که داخل `کامیونیتی سنتر` نزدیک خونه مون واقع شده مشغول ورزش بودم. به نظرم میاد شب دیروقت یا نیمه شب بود، و شاید به همین دلیل خیلی‌ خلوت به نظر میرسید. به طور مبهمی یادم میاد که تک و توک آدمهای که اونجا بودن بدلایلی ناشناخته، زن یا مرد موبور بودند و گاه گاهی‌ که بهشون نگاهی‌ مینداختم نیششون باز میشد.

کلا احساس می‌کردم محیط اونجا، اون فضای همیشگی‌ نبود و یک جورهایی احساس غربت شدیدی می‌کردم از بودن در اونجا…انگار همه چی‌ توی یک غبار یا مه اسرار آمیز قرار داشت.

…بعد یادم میاد که رفتم تو استخر اونجا کمی‌ شنا کردم و انگار سردم شد، واسه همین اومدم بیرون و رفتم به سمت اتاق سونا . هر چقدر به درب سونا نزدیکتر میشودم احساس عجیب و ترس ناشناخته یی در من پیدا میشد… وقتی‌ درب سونا رو باز کردم، از پس انبوه بخار با کمال تعجب دیدم در فضایی خیلی‌ بزرگ تعداد زیادی آدم نشستن روی نیمکتهای چوبی و دارند یک سری آدم‌های قلتشن و نکره با بدنهای پشمالو که مشغول ورزش باستانی هستن رو تماشا می‌کنن (اشتباه نکنین هیچکدوم از اونها تا اونجا که میدونم جن نبودن). فضا بگمانم از این جا به بعد، فضای زورخونه بود. حتا یادم میاد یه نفر اون گوش نشسته و ضرب میزد. انگار برای تماشا چی‌ ها که به نظرم چشم ‌بادومی بودن صحنه جالبی‌ بود..

همینطور که ورزشکاران باستانی عزیز، مشغول حرکات ریتمیک بودن و من با حیرت این صحنه رو میدیدم، اقای ضراب در حین اجرای ضرب با به صدا در آوردن زنگوله، ناگهان شروع به خوندن کرد. ولی‌ فکر می‌کنید چی‌ رو خوند؟

“….ایتسی بیتسی اسپایدر…ونت آپ د واتر سپوت…

داون کیم د رین اند واشد د سپادر اوت….”….. الی‌ آخر

. و این در حالی‌ بود که باستانی کار‌ها باهاش در حال حرکات ریتمیک دم میگرفتن..

یکی‌ نیس بگه آخه اینم شد خواب؟ یکی‌ خواب میبینه پولدار شده، اون یکی‌ خواب ازدواج میبینه ولی‌ آخه منو سننه به زورخونه؟ نه اینکه ورزش باستانی چیز بدی باشه، من شخصا هیچ وقت به زورخونه نرفتم و چیز کمی‌ در مورد اون میدونم، تنها تجربه ام، یه برنامه رادیویی صبح زود ایران بود که یه آقایی به نام شیر علی‌ یا شیر حسین یه چیزایی‌ می‌خوند،… خیلی‌ مبهم. ولی‌ اینکه بعد از اینهمه وقت اینجوری قضیه زنده بشه غلط نکنم نشان از یک ضمیر ناخوداگاه عجق وجق میده.

حالا این تموم نشده…البته یه اتفاق‌هایی‌ این وسط افتاد که درست یادم نمیاد، همین بس که بهتون بگم تو این هیرویری اقای `جان لنون` با اون عینک دودی هم تو خوابم بود و ما با هم صحبت میکردیم..راجع به چی‌ درست یادم نمیاد…فقط میدونم مدتها دور بر “زورخونه” راه میرفتیم و گل میگفتیم و گل میشنیدیم(دیگه محیط اونجا عوض شده بود و محیط زورخونه بود).

ببخشید که بیشتر از این از خوابم چیزی یادم نمیاد. دفعه دیگه باید وقتی‌ صبح پاشدم سریع اونارو یاد داشت کنم…

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!