این روزها کار و بارم شده
که کابوسهایم را اتو کنم
خوابهایی که در آنها قوز کرده روی زمین
اتو می کنم چینهای صورت مادرم را
شب تا صبح، و قلب مچاله ی خودم
و نقشه ی چروک دنیا را
و پلیهای نامرتب نمودارهای اقتصادی
و تن مرده ی پدرم
و زندگی ِ تا خورده ی همه ی آنهایی را
که هر صبح مثل من
با یک ترس سوزاننده از خواب بیدار می شوند انگار
آنکه وعده ی آینده ای صاف و صوف را داده بود
اتو را روشن روی بدنشان گذاشته
و خودش را از پنجره
پرت کرده تا از این همه کار چرک و چروک
راحت شود.
نیلوفر شیدمهر – نوامبر
2008