حریق

وجدی موواواد نمایشنامه نویس معاصر چهل ساله است، هشت ساله بوده که از لبنان به فرانسه آمده و در پانزده سالگی به دلیل نداشتن اقامت قانونی مجبور به ترک فرانسه می شود تا برای بار دوم به کانادا مهاجرت کند. در کانادا در رشته تئاتر تحصیل کرده و در سال 1991 از مدرسه ملی مونترال فارغ التحصیل شده است. وجدی در حال حاضر ملیت کانادایی دارد و مدیر تئاتر مرکز هنرهای فرانسوی در اونتاریوی کانادا است.

 

وجدی موواد در زمینه تئاتر، نمایشنامه نویس و کارگردان و بازیگر است و جوایز بسیاری دریافت کرده که یکی از آنها جایزه مولیر در سال 2005 است که آن را به دلیل بی توجهی ناشران به کار نمایشنامه نویسان جوان در فرانسه رد کرد. او در فرانسه بسیار محبوب است و در سالهای اخیر نمایشنامه هایش مرتب در سالنها به روی صحنه رفته است و یا در جشنواره های فرانسه اجرا می شود.

نمایشنامه “حریق”، با مرگ زنی آغاز می شود و با خواندن وصیت نامه اش. او برای هر یک از دو فرزند بازمانده (یک دختر و پسر دوقلو)، نامه ای گذاشته است که در آن نامه از هر دوشان می خواهد به جستجوی پدر و برادر خود بروند و نامه ای از مادر خود را به او بدهند. “حریق” بازتاب جنگ و پرتاب شدن در جهانی سوزان و در میان شعله های آتش است.

در ابتدا دختر ریاضیدانش و سپس پسرش در جستجوی شناخت گذشته مادرشان و تاریخشان یکی پس از دیگری به سوی سرزمین زادگاه می روند و جستجوی تاریخ دردناک و ترسناک زندگی مادر (مام وطن) آغاز می شود. در خلال کشف حقیقت، تاریخ معاصر لبنان و تاریخ جنگ و عواقبش را می بینیم. از خشونت و برادر کشی و پدرکشی و فرزند کشی حیران می شویم و از مبارزات زنان برای ادامه حیات و یافتن فرزند خویش تا مبارزه با جهل و بیسوادی و نبرد پارتیزانی باخبر می شویم و شهادت زنان زندانی و مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفته که مادرانمان هستند را می شنویم و از قساوت بشر حیرت می کنیم.

هر چه نمایش بیشتر در گذشته فرو می رود، حقیقت دردناک تری کشف می شود. پیوند تاریخ معاصر لبنان با اساطیر یونان و دادن روایتی جدید به اسطوره ی اودیپ در نمایشنامه “حریق” وجدی موواواد به شکل هولناکی ظاهر می شود. در جنگ و بازی قدرت، دیگر اخلاقیاتی وجود ندارد. در دوران جنگ و قدرت طلبی است که ما، مایی که روزی میوه ی عشق بوده ایم سرانجام به مادر خود تجاوز می کنیم و پدر خود را می کشیم و به هیولایی جنایتکار بدل می شویم. آنچه وجدی موواواد از بشر نشان می دهد باورنکردنی و هولناک و بدبختانه بسیار حقیقی است.

زنی که در سالهای آخر زندگی اش سکوت کرده است، پس از مرگ، سرانجام لب به سخن گشوده تا از مصایبی که بر او و بر کشورش رفته است پرده بردارد و حقیقت را به فرزندانش (که بزرگترین شان بازجو و شکنجه گر و سرانجام پدر دو طفل بازمانده است) در میان بگذارد و از آنها بخواهد همه یکدیگر را دوست داشته باشند چرا که در هر حال او همچون مادری همیشه فرزندانش را دوست داشته است.

نمایشنامه “حریق” کمی طولانی و در بسیاری مواقع اغراق آمیز به نظر می رسد ولی وجدی موواواد آگاهانه از تاریخ سرزمین زادگاه خویش و تجاوز به خاک مادری اش را می نویسد. او هنوز روحش از آن حریق جنگ زخمی و آزرده است و در گوشه ای از جهان در جستجوی صلح و پایان جنگ هاست و از این رو پیام نهایی اگر چه اغراق آمیز و غیر اخلاقی به نظر می رسد ولی حسرت صلح جویانه ایست که بیانگر رویای واقع گرایانه ی نویسنده است. متاسفانه، برای رسیدن به صلح، ناچاریم با دشمنان و متجاوزان و جنایتکاران آشتی کنیم تا کانون خانواده را برقرار نگه داریم. بله، متاسفانه خوب که فکر کنیم آن قاتلان دوره ی جنگ همان برادران و پدران خودمان بوده اند. “از ماست که بر ماست” مگر نه؟

ساختار نمایشنامه “حریق” بسیار ریاضی و حساب شده و گاه ساختگی به نظر می رسد ولی دست آخر وجدی موواواد موفق می شود همه ی کلاف پیچیده ای که بر روی صحنه ریخته، را سریع جمع کند و نمایش با حسرت و آروزیی صلح جویانه به پایان برسد.

وجدی موواواد جوانیست که در اروپا و کانادا رشد کرده و آموزش یافته و کدهای فرهنگی را به خوبی می شناسد و بر سلیقه تماشاگران امروز و بازار نمایش غرب به خوبی آگاه و مسلط است و بر این اساس است که خیلی حساب شده از عواملی مانند جنگ و شکنجه و زندان و مبارزه پارتیزانی و پرخاشگری و فحاشی و خشم نسل جوان نسبت به تقدیر محتوم بهره می گیرد تا اساطیر امروز خود را به وجود بیاورد. او موفق می شود طرحی و تصویری سیاه وسفید از فاجعه جنگ لبنان به بیننده بدهد ولی متاسفانه نمایش بسیار ریاضی و محاسبه شده و دودوتا چهار تاست و این منطق صرفاً ریاضی به طور مثال از نمایش های شکسپیر بسیار دور است. به خاطر بیاوریم که شکسپیر در تراژدی هایش از ابهام و زیبایی و فلسفه و اندیشه و زوایای گوناگون و لایه های گوناگون غنی و اشباع شده است و تا این حد سطحی و صریح نیست. نمایشنامه “حریق” مثل معمایی شوم می ماند که وقتی در پایان آن را گشودی دیگر هیچ رمز و رازی برای کشف و شهود باقی نمی ماند چرا که نویسنده همه چیز را به وضوح و خیلی صریح بر زبان آورده است و خلاص!

نکته ی دیگر؛ پایان غیر اخلاقی و باز هم ریاضی و دودوتا چهارتای نمایش است که بر اساس آرزو و یا وصیت زن – مادر – مام وطن، سرانجام هر سه فرزند به هم می پیوندند! فرزندانی که پدر و برادر یکدیگرند! این اتفاق در تئوری آسان به نظر می رسد ولی وقوع آن در زندگی ناممکن به نظر می رسد. نمی شود با پدران قاتل آشتی کرد و آینده ای صلح جویانه را برادرانه ساخت!!! مگر می شود؟ به طور مثال، خود را به جای دوقلوها می گذارم و نمی توانم بپذیرم که پدرم را در آغوش بگیرم و مهر او را بر دل بگیرم چرا که پدر بیولوژیک من بوده است بلکه من اگر بدانم پدرم قاتل است از او روی برخواهم گرداند، چرا که مرا با قاتلان کاری نیست حتی اگر این قاتلان، پدرانم یا برادرانم بوده باشند.

بازاندیشی اسطوره اودیپ را در آثار بسیاری از نویسندگان داشته ایم و داریم. میلان کوندرا در رمان “سبکی تحمل ناپذیر هستی” به این بازاندیشی اسطوره بی اخلاقی و باستانی اودیپ پرداخته است. کوندرا در مقاله ای که به نام دکتر در ابتدای رمان خود نوشته است، به خاطر انتقاد و مقایسه وضعیت فاقد اخلاقیات درون حزبی و مقایسه اش با اسطوره ی اودیپ مورد بازخواست قرار می گیرد و سرانجام ناچار به ترک پراگ و رفتن به تبعید می شود. برداشت کوندارا این است که فرد در قبال حزب از آن چنان اطاعتی برخوردار بوده که نه بر اثر تصادف و تقدیر و ناآگاهانه بلکه به دستور حزب و آگاهانه با مادرش همخوابه شده و پدرش را کشته است تا حزب در قدرت بماند و بر سر کار بیاید و اکنون که حاصل کار خود را می بیند از این آگاهی دردناک می خواهد همچون اودیپ خود را کور کند تا چنین روزگاری را نبیند.

وجدی موواواد نیز به همان شیوه، به اسطوره اودیپ می پردازد و موقعیت جنگی را دلیلی برای شکنجه دادن و همخوابه شدن با مادر و کشتن پدر می داند. ماشین جنگ از انسان هیولایی می سازد که او بدون آن که بداند می کشد و تجاوز می کند و شکنجه می کند و این واقعیت هولناک است. درد این واقعیت هولناک ولی آگاهی دهنده، باعث می شود که وجدی موواواد را به یک نتیجه گیری صلح جویانه برای پایان جنگ و یا جنگها برساند. اگر لحظه ای فکر کنیم که زنی را که زیر بازجویی و یا به زیر شکنجه گرفته ایم مادر ماست و فردی از خانواده ی بشری ماست و یا آن که به گلوله بسته ایم شاید پدر گمشده مان باشد، آیا باز هم دست به شکنجه و تجاوز و قتل و آدمکشی خواهیم زد؟

در هر حال، گمان می کنم علیرغم تفاوت های اندیشه و افق های دید، ادبیات و نمایشنامه نویسی معاصر ایران به افرادی مانند وجدی موواواد نیازمند است، کسانی با روحی حساس و دردمند که خواهان پایان جنگ و برادرکشی و پدرکشی و آدم کشی هستند و می خواهند آن ویرانه ی بازمانده پس از “حریق” را با اخلاقیاتی که بر پایه های عشق به انسان و اندیشه استوار شده است، از نو بسازند.

درباره لیتورال، فیلمی از وجدی مواواد 2004، (مدت فیلم 96 دقیقه است)

ویدئویی از کنفرانس مطبوعاتی استانیسلاس نوردی برای معرفی اجرای “حریق” در تئاتر کولین

وجدی موواواد در کنفرانس مطبوعاتی جشنواره آوینیون 2008 به مناسبت اجرای نمایش “تنهایان” (26 دقیقه)

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!