این مرد هر صبح زودتر از من
شروع می کند روزدوی اش را
زودتر من که کورمال کورمال
راهم را به سمت “ماشین دو”
پیدا می کنم و دکمه ی شروع را می زنم.
توی گرگ و میش بیرون
او خم می شود با ضرباهنگی منظم
به سمت سطل آشغال و یکی یکی
دمبل هایش را—شیشه های خالی مشروب را
بلند می کند و با یک نفس عمیق
آنها را توی کیسه اش می اندازد،
و نفسش را رها می کند و من می شمرم
یک دو سه
عضلات دست او هم
مثل مال من کش می آید
وقتی قوطی های آبجو را توی مشتش
مچاله می کند.
وعضلات پایش هم
وقتی که دور بر می دارد ماشین
و نه من وقت دارم به شیشه ی آبم
مک بزنم، نه او
تا ریش بلندش را
با ناخنهای چرکش بخاراند.
او می دود
من می دوم
آنقدر تند و منظم که هر دو زود
فراموش کنیم چقدر تند
ماشین نظم جهان ما را
دو می زند.
نیلوفر شیدمهر– 2008-11-20