آرزوی سفر

گفته بودم شاید

گفت این خامه غزلواره روان گردانم

تا دم نقره ای صبح و نسیم؛

عقده از عمق گلوگاه قلم بگشایم

و بتازم بی بند

تا به یک منظر بنهفته که روزی دیدند

چشمهای ملک و نور و کویر و دریا

همره دیده ی من.

 

نغمه ی صبحگهم میخواند

از زبان و لب خاکستری باز افق.

شور و حالی دارم؛  

آرزوی سفر دور و درازی در سر.

 

باردیگر باید

تا خود آگاهی باریک درون کوچ کنم.

شاید آن بوی دل انگیز لطیف

صبح و شامم نفسی تازه کند.

 

دهم دیماه 1387

اتاوا

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!