جنگ غزه خونینترین حمله نظامی اسراییل در تاریخ درگیریهای این كشور با مردم فلسطین بوده است. اسراییل به بهانه اعلام پایان آتشبس شش ماهه و پرتاب موشك از غزه به سوی مناطق مسكونی اسراییل از سوی حماس به غزه حمله كرد، ولی شواهد حاكی از آن است كه این حمله از مدتها پیش تدارك دیده شده بود. از نظر زمانی نیز این حمله برای هفتههای آخر حكومت بوش از یك سو، و هفتههای پیش از انتخابات اسراییل از سوی دیگر، طرح ریزی شده بود. علاوه بر این، اجرای این طرح چنان دقیق سازمان داده شده بود كه تا ساعت تحلیف آقای اوباما نه فقط جنگ به پایان برسد و بلكه اسراییل نیروهای خود را از غزه خارج كند. برای تأمین پیروزی در این جنگ برنامهریزی شده، اسراییل حد اكثر نیروی آتش زرادخانه خود را به كار گرفت و بسیاری از قوانین جنگی را زیر پا گذاشت. بمباران بیملاحظه مناطق مسكونی و استفاده از بمبهای آتشزا علیه غیر نظامیان از مواردی است كه سازمان ملل و عفو بینالملل اسراییل را به خاطر آن به حنایت جنگی متهم كردهاند.
اسراییل البته به لحاظ نظامی در این جنگ پیروز شد. با بمبارانهای هوایی اولیه و سپس حمله زمینی به داخل غزه، حماس در شرایطی نبود كه بتواند با زرادخانه عظیم و فنآوریهای پیشرفته نظامی اسراییل مقابله كند. گرچه تلفات نیروهای حماس در این حملات سبك ارزیابی شده است، شواهد حاكی از آن است كه قدرت حماس در ادامه موشكپرانی به اسراییل، و از آن مهمتر، پر كردن ذخائر مستهلك شده موشك و سایر ابزارهای جنگیاش به نحو محسوسی كاهش یافته است. تونلهای بزرگی كه در مرز غزه با مصر ساخته شده و از جمله برای قاچاق اسلحه از آنها استفاده میشد با بمبارانهای مكرر اسراییل به شدت آسیب دیدهاند، و با كنترل مرزهای آبی و زمینی غزه كه از سوی آمریكا و كشورهای اروپایی تضمین شده، برای حماس راه چندانی برای ورود اسلحه به غزه باقی نمانده است. پیروزیهای نظامی اسراییل، اما، به بهای سنگینی از لحاظ سیاسی برای آن تمام شده است. نفرت عظیمی كه اسراییل با حملات بیملاحظه خود علیه غیر نظامیان و به خصوص زنان و كودكان در منطقه و جهان عرب/اسلام ایجاد كرده است نتیجهای جز تقویت نیروهای خشونتگرا نخواهد داشت و امكان صلح بین فلسطینیان و اسراییل را برای مدتها به عقب خواهد انداخت.
حماس به عكس اسراییل، اگر چه به لحاظ نظامی شكست خورد از نظر سیاسی میتواند خود را پیروز ببیند. خشم و نفرت و حس انتقامی كه عملیات اسراییل در بین ساكنان غزه ایجاد كرده بیش از پیش به دشمنی با اسراییل در بین آنان دامن میزند و آنان را به سوی حمایت از نیروهای رادیكال فلسطینی میراند. این حمایت بیشتر به سود حماس تمام خواهد شد و موقعیت آن را در بین فلسطینیان، و به خصوص در غزه، تقویت خواهد كرد. البته با تضعیف نظامی حماس، این تشكیلات به احتمال زیاد بیشتر به سوی فعالیت سیاسی روی خواهد آورد – چیزی كه در مورد حزبالله لبنان نیز پس از حمله اسراییل در سال 1385 رخ داد. به عبارت دیگر، اسراییل با حملات اخیر خود گرچه توان نظامی حماس را ضعیف كرده، ولی در عین حال به تقویت سیاسی آن كمك كرده است. حماس اكنون میتواند به اتكای حمایتهای بیشتری كه كسب كرده است، همانند حزبالله لبنان، از موضعی قویتر وارد فعالیت سیاسی شود و در هر مذاكرهای با دستگاه خودگردان فلسطین قدرت بیشتری را بطلبد و نصیب خود بكند.
به این ترتیب، جنگ ۲۲ روزه اخیر عواقب سیاسی مهمی را به دنبال خواهد آورد. احزاب حاكم بر اسراییل كه جنگ اخیر را تدارك دیدند و به مرحله اجرا درآوردند به دلیل آن كه جنگ تلفات كمی برای اسراییل به دنبال داشته است به احتمال زیاد در انتخابات سه هفته دیگر در اسراییل آرای بیشتری را كسب خواهند كرد. طرف دیگر مخاصمه یعنی حماس نیز میتواند از خشم و نفرتی كه عملیات اسراییل در غزه ایجاد كرده است به نفع خود بهرهبرداری سیاسی بكند. تجربه مرگبار حمله اخیر و خشك شدن راههای تداركات نظامی حماس آن را بیشتر به سوی فعالیت سیاسی خواهد راند و وزنه آن را در صحنه سیاسی فلسطین بالا خواهد برد. یعنی كه دو نیروی متخاصم هر دو ممكن است از این جنگ بهره سیاسی ببرند. و اگر مذاكرات صلح اسراییل و فلسطین از سر گرفته شود ممكن است هر دو نیرو باز در آینده نه چندان دوری با یكدیگر روبرو شوند، منتها این بار نه در صحنه جنگ و بلكه بر سر میز مذاكره برای صلح. مذاكراتی كه به دلیل فضای ایجادشده پس از این جنگ و حضور حماس در آن بسیار طولانیتر و مشكلتر خواهد بود.
البته در جنگ 22 روزه غزه علاوه بر اسراییل و حماس كه مستقیما درگیر آن بودند، دست كم یك كشور دیگر بود كه مرتب در آتش جنگ میدمید. جمهوری اسلامی ایران به عنوان حامی اصلی حماس شناخته شده است و در نیازهای مالی و نظامی آن نقش عمدهای ایفا میكند. در جنگ اخیر نیز، این حمایت به صورت تبلیغاتی با شدت و حدت تمام ادامه داشت. آقای خامنهای رسما خواهان نبرد مسلمانان با اسراییل شد و كشورهای عرب همسایه اسراییل را كه به دفاع از حماس بر نخاستهاند منافق خواند. دسته دسته گروههای بسیجی برای «اعزام» به غزه سازمان داده شدند و بعد به دستور رهبر به خانههای خود باز گشتند. گروههایی نیز به سفارتخانههای اروپایی و عرب حمله كردند و بعد به دستور نماینده ولی فقیه از تعرض به آنها منع شدند. برای اولین بار پس از بیش از دو دهه، رییسان كشورهای عربی مانند عربستان و مصر زیر حمله مداوم روزنامههای حكومتی و امامان جمعه قرار گرفتند و حتا برای كشتن رییس جمهور مصر جایزه یك و نیم ملیون دلاری تعیین شد.
رژیم ایران به این تبلیغات اكتفا نكرد و مقامات نظامی آن خواهان گشودن جبهه جدیدی علیه اسراییل از سوی سوریه و لبنان شدند. این اظهارات حتا از سوی حزبالله لبنان نیز نادیده گرفته شد و این نیروی نظامی كه دو سال پیشتر صدمات درگیری با اسراییل را تحمل كرده بود حاضر نشد به كمك حماس بیاید. روزی كه اسراییل پس از بمبارانهای شدید هوایی، نیروی نظامی خود را وارد غزه كرد، وزیر امور خارجه ایران به جای این كه نگران جان فلسطینیهایی باشد كه اكنون در معرض شلیك مستقیم تانكهای اسراییلی قرار میگیرند اظهار خوشبینی كرد كه اسراییل با این كار نابودی خود را تسریع كرده است. سرانجام نیز وقتی اسراییل یك طرفه اعلام آتشبس كرد، مطبوعات حاكم در ایران از ادامه «مقاومت» حماس خبر میدادند، چیزی كه چند ساعت بعد بااعلام آتشبس از سوی حماس كاملا نادرست از آب در آمد. رژیم ایران در جریان این جنگ تنها توانست دشمنان جدیدی برای خود در جهان عرب (از جمله، عربستان و مصر) بتراشد بدون این كه بتواند جبهه علیه اسراییل را گسترش دهد یا كمكی به مردم فلسطین برساند (در جریان جنگ، حتا كشتی محتوی مواد غذایی و دارویی ارسالی از ایران نتوانست محموله خود را تخلیه كند).
البته تحلیلگران متعددی از دخالت مستقیم رژیم جمهوری اسلامی در سیاست مقابله نظامی حماس با اسراییل سخن گفتهاند و حتا معتقدند كه جناحی از حماس از این كه این نیرو به «تحریك» جمهوری اسلامی به «دام» اسراییل افتاده، و به این طریق هزینه سنگینی از نظر تلفات انسانی بر مردم غزه تحمیل شده، است ناراضی و عصبانیاند. برخی حتا نتیجه گرفتهاند كه اعلام آتشبس از سویحماس زیر فشار همین جناح و بر خلاف نظر جمهوری اسلامی صورت گرفته است. واقعیت هر چه كه باشد، تردید نباید كرد كه جمهوری اسلامی از نتیجه این جنگ سودی نبرده و بلكه زیان دیده است. به لحاظ نظامی، همان طور كه در بالا اشاره شد، راههای ارسال اسلحه به غزه اكنون بسته میشود و رژیم ایران یك متحد نظامی خود را از دست میدهد. البته رژیم میتواند همچنان به حمایت مالی از حماس ادامه دهد، ولی این حمایت بازده نظامی علیه اسراییل نخواهد داشت. حزبالله لبنان كه همچنان میتواند از ایران كمكهای نظامی دریافت كند پس از تجربه دو سال پیش اشتهای چندانی برای درگیری مجدد با اسراییل ندارد. حماس كه در محیطی بسته فعالیت میكند و اكنون راههای ارتباطی آن شدیدا زیر كنترل قرار خواهد گرفت به طریق اولی توان (و احیانا انگیزه) كمتری برای این كار خواهد داشت.
حمله اخیر اسراییل به غزه به بهای سنگینی از نظر تلفات انسانی برای مردم غزه تمام شد. این جنگ، اما برای هر یك از دو طرف مخاصمه موفقیتهایی از نظر نظامی یا سیاسی به دنبال داشته است. در جریان این جنگ جامعه بینالمللی و بسیاری از كشورهای دیگر نیز به نحوی درگیر شدهاند. اكثریت كشورهای اروپایی و جهان عرب به دنبال برقراری یك آتشبس «پایدار» بودند و سرانجام توافق كردند كه همراه با باز كردن مرزهای غزه، برای جلوگیری از قاچاق اسلحه به داخل آن با یكدیگر همكاری كنند. این اقدام علاوه بر تضعیف نظامی حماس وجهاد اسلامی، توان جمهوری اسلامی را نیز در رساندن اسلحه به این نیروها پایین میآورد و به همان نسبت نفوذ آن را در بین آنان كاهش میدهد. و به این ترتیب، رژیم ایران پایگاه مهمی را در مبارزه خود علیه اسراییل از دست میدهد. با گرایش حزبالله لبنان به سیاست (و طعم قدرتی كه چشیده است) و گرایش سیاسی مشابهی كه اكنون حماس و جهاد اسلامی خواه ناخواه پیدا خواهند كرد میتوان دید كه توان رژیم ایران برای تحریكات نظامی علیه اسراییل از سرزمینهای همسایه آن به شدت كاهش خواهد یافت. جنگ اخیر غزه اگر بازنده مطلقی داشته باشد، این بازنده رژیم جمهوری اسلامی بوده است.
From: Iran Emrooz