آسيب شناسی فك و فاميل
1 . خاله
معنای لغوی: خواهر مادر
معنای استعاره ای: هر زنی كه با مادر رابطه ی گرم و صميمی داشته باشد.
نقش سمبليك: يك خانم مهربان و دوست داشتنی كه خيلی شبيه مادر است و هميشه برای شما آبنبات و لباس می خرد.
غذای مورد علاقه: آش كشك.
زير شاخه ها: شوهر خاله: يك مرد مهربان كه پيژامه می پوشد و به ادبيات و شكار علاقه مند است. دختر خاله،پسر خاله: همبازی دوران كودكی كه يا در بزرگسالی عاشقش می شويد اما با يكی ديگه ازدواج می كنيد يا باهاش ازدواج می كنيد اما عاشق يكی ديگه هستيد.
مشاغل كاذب: خاله زنك بازی، خاله خانباجی.
چهره های معروف: خاله خرسه، خاله سوسكه.
داشتن يك خاله ی مجرد در كودكی از جمله نعمات خداوندی است.
(که خدا رو شکر من در کودکی از نعمت برخوردار بودم)
۲ . عمه
معناي لغوی: خواهر پدر
معناي استعاره ای: هر زنی كه با پدر رابطه ی گرم و صميمی داشته باشد،هر زنی كه مادر چشم ديدنش را نداشته باشد.
نقش سمبليك: به عهده گرفتن مسئوليت در موارد ذيل: ۱- جواب همه ی فحش هايی كه می دهيد. مثال: عمته… ۲- جواب همه ی محبت هايی كه می كنيد. مثال: به درد عمه ات می خوره… ۳- توجيه كليه ی بيقوارگی ها،رفتارهای نامتناسب شما (تنها برای دخترخانم ها).. مثال: به عمه ات رفتی. ۴- خيلی چيزهای بدِ ديگه. از ذكر مثال معذوريم…
غذای مورد علاقه: شله زرد، سمنو.
زير شاخه ها: شوهر عمه: يك مرد پولدار كه سيبيل قيطانی دارد و چندش آور است. پسرعمه/دخترعمه: همبازی دوران كودكی كه در بزرگسالی حالتان را به هم می زنند!!
مشاغل كاذب Match-Making.
چهره های معروف: عمه ليلا.
داشتن يك عمه كه در توصيفات فوق صدق نكند جزو خوش شانسی های زندگی است.
(که من جزو خوش شانس ترین برادرزاده ها هستم)
3- دایی
معنای لغوی: برادر مادر
معنای استعاره ای: هر مردی كه با مادر رابطه ی گرم و صميمی داشته باشد،هر مردی كه پتانسيل كتك خوردن توسط پدر را داشته باشد.
نقش سمبليك: يكی از معدود مردانی كه هر چند به سياست علاقه مند است اما حس گرمی به شما می دهد، هميشه حرفهايتان را می فهمد و می شود پيشش گريه كرد.
غذای مورد علاقه: فسنجون.
زير شاخه ها: زن دايی: يك زن چاق و شاد كه خيلی كدبانو است و جلوی مادر قپی می آيد. پسردايی،دختردايی: همبازی دوران كودكی كه در بزرگسالی مثل يك همرزم ساپورتتان می كنند.
چهره های معروف: علي دايی، دايی جان ناپلئون.
سعی كنيد حتماً حداقل يك دايی داشته باشيد.
http://parsipic.com/photo/albums/userpics/10002/no…
4- عمو
معنای لغوی: برادر پدر
معنای استعاره ای: هر مردی كه با پدر رابطه ی گرم و صميمی داشته باشد.
نقش سمبليك: يكي از مردانی كه شما هميشه بايد بهش بوس بدهيد و بعد برويد كارتون ببينيد تا او با پدر حرفهای جدی بزند. يكی از مردانی كه مادر به مناسبت آمدنش قرمه سبزی می پزد و هميشه وقتی می رود پدر ساكت شده، به فكر فرو می رود.
غذای مورد علاقه: قرمه سبزی، آبگوشت.
زير شاخه ها: زن عمو: يك زن خوشگل كه زياد به شما توجه نمی كند و خودش را برای مادر می گيرد، دخترعمو،پسرعمو: همبازی دوران كودكی كه اگر تا هجده-بيست سالگي دوام آورده باهاش ازدواج نكنيد خطر را از سر گذرانده ايد.
مشاغل كاذب: بازي در قصه های ايراني-اسلامي.
چهره های معروف: عمو زنجيرباف، عمو يادگار، عمو پورنگ.
داشتن يك عمو ی پولدار خيلي خوب است.
Source: Unknown