به تاریخ ایران چو تو بنگری سراسر بیابی زن دلیران بسی
ز یوتاب و گشنسب آن بانوان سرافراز بر دختران مهان
که یوتاب، آن سردار بزرگ بپا کرد بر سکندر سدی سترگ
سپاه سکندر پس اندر دمان یکی پر غم و دیگری بدگمان
گر یکی خائن پارسی نمیبود رهنمای به یونان بربگشت سکندر بپای
دگر آرتمیس، آن جهان پهلوان پری چهره و زورمند و جوان
نخستین سالار دریا نورد که میکرد چون بیابان بروز نبرد
که با زورق و کشتی و آن سپاه به یونان زمین تاخت آن زرین کلاه
که بانو پرین دختر کیقباد به دانش سرافراز آن فرخ نژاد
و گردآفرید آن دلیر جوان خردمند و بیدار و روشن روان
سر نیزه را سوی سهراب کرد عنان و سنان را پر از تاب کرد
که از خاک ایران زمین پروریدند و بس نوشتند با خونشان هر چه هست