امروز معنای نافرمانی مدنی را دانستم. من در فرانسه زندگی میکنم. در نزدیکی ما یک مرکز تجارتی هست. ۲ سال پیش یک جا چند صندلی گذاشته بودند. محل صندلیها طوری بود که بطرف یک مغازه عطر فروشی قرار داشت. صندلیها به زمین میخ شده بود. طراحان صندلی میخواستند برای این مغازه عطر فروشی تبلیغ کنند. مردمی که روی صندلی مینشتند این را نمیخواستند جهت دیگری را ترجیح میدادند. بین طراحان صندلی و مردم همواره کشمکش بود. به طوری که هر ۲-۳ هفته یک بار میخها کنده میشد و آنها دوباره میآمدند و میخ میزدند. نه این که کسی به عمد میخ هارا بکند. مردم سعی میکردند به صورت نا خوا سته صندلیها را به طرفی که میخواهند به چرخا نند. مردم فرانسه بصورت وسواسی قا نون را رعائت میکنند. ولی هر قانونی اگر مخالف خواست عموم نباشد بلا آخره عوض میکنند. دی روز دیدم طراحان صندلی آمده اند و میخها را کنده اند و رفته اند یعنی تسلیم خواست مردم شده اند.
ما هم میتونیم همین کار را به کنیم. اگر در محل اداره میخواهیم حرف بزنیم حرف به زنیم. اموزگران ما اگر تعلیمات رسمی را خوب نمیداننند. تعلیمات خود را میتوانند جایگزین کنند. هر روز ما میتونیم صندلی ازادی را که به زمین میخ کرده اند یک میلیمتر بچرخانیم. هیچ قدرتی نمیتواند اراده ملتی را تا آبد نآ دیده بگیرد.