دوباره باز آمد بهار شاعران
پروانه مست و بی پروا پرید
سرمای زمستان رفت با کاروان
کوه یخ دریاچه شکست و نالید
زمین برگشت از برای عاشقان
جاذبه خورشید از دوری ماه برید
شگفتی شد دین عارفان
و نیاز پرده از منطق درید
دنیا دگر نبود جای صابران
نسیم باز شد و در موی تو وزید
غبار سحر معلق شد بجای باران
در شالیزارآه شکوفه کرد و آورد امید
سبزه زار خندید به روی کودکان
این حقیر دوید و دوباره حقیقت را دید
اورنگ
Mars 2009