در تاریکی نورت، ظلم تو بر ما دوست
در جای مثیبت، ای روان جان، برکت کو ست
بر سر ایوانت، چون محشر کبری ست
در داد و ستد، ای مجنون، دخل و ورد کو ست
این لام منم میم و، این هشت منم هفت
کای جانان من، محبوب من، لام تو ای کو ست
سعدیا بر حافظ و، من سندی باشد
لیکن ای مهر مبان، زیرک من، ماه لبم کو ست
و این شهر عشق، کاین غزل را بودش راه خرد
کای جان من، جانان من، ز این عقل من، کو ست