زندگی یعنی، کوشش بخاطر دیگران
این کلمات از بچکی بخاطرم مانده بود و الان وقتی که به گذشته نگاه میکنم هیچوقت از کوشش دست بر نداشتم. چند روز پیش رفتم دیدار کتابخانه ام.
من و کتابخانه ام روابط عمیق و دوستانه ای داریم , گاه گداری گپ میزنیم از قدیما میگیم. کتابخانه ام مثل خودم نصفی از کتابهایش به فارسی است ونصف دیگرش به فرانسویست و بعضی کتابها را دردو زبان هستند. بگذریم شاید یکروز بیشتر کتابخانه ام را به شما معرفی کنم.
اینبار موقع دیدار کتابخانه ام ، کتاب داستان یک شیر واقعی آمد زیر دستم. اولین کتابی که در بچگی مرا بفکر انداخت. بعدها هر بار که خواستم راجع به آن با کسی صحبت کنم کسی آنرا نمیشناخت ! همه از ماهی سیاه کوچک حرف میزنند ولی همه شیر واقعی را فراموش کرده بودند.
نمیدانم نویسنده این کتاب, اکبر نعمتی کجاست ودر زندگی چکار کرده ولی دلم میخواهد بهش بگویم که نوشته او تشویقم کرد تا انسانی واقعی باشم. این شعر را به او تقدیم میکنم و کتاب را برای شما کوپی کردم تا یاد شیر واقعی زنده شود.
داستانی ساده
قصه ای تخیلی
رویای یک حماسه
خواب شیری واقعی
کتابی فرسوده
یادگار کودکی
توهم شکستن قفس
عربده کشیدن
تا آخرین نفس
سرگذاشتن به سبزه زار
بی باک از پلیدی روزگار
تا آخرین نفس
با یاد کتابی کاغذی
به آرزوی انسانی واقعی
اورنگ