بخت لبخند زد و رایحه ی داد آمد
آسمان پاک شد و مرغ به فریاد آمد
گرمی عشق روان گشت چنان در رگ دشت
گوئیا تا مه بهمن شده، خرداد آمد
زندگی شور نو افکند و جهان غلغله گشت
تا که خوش پرتو خورشید زمان راد آمد
دیو در بند شد و برّه ی جمشیدی ما
با گل و سبزه و جو همدل و همزاد آمد
اینهمه پیکره کز معجزت عشق رسید
گویی از دست هنرپرور فرهاد آمد
یا بود، نامه ی ارژنگ گشوده است به باغ
نیست تردید، دگر مانیِ استاد آمد
خبرت هست که در مجلس یاران گفتند:
“آن که با غارت توفان شده، با باد آمد”؟
دل چهری به تماشای چمن رفت ز دست
شایدش سبزه ی یاریست که در یاد آمد
چهارم فروردین 1388
اتاوا
نامه ی ارژنگ : کتاب ارژنگ اثر نقاشی شده ی مانی پیامبر ایرانی که در زمان شاپور نخست ساسانی بر دار شد
برّه : فرّه: همای خوشبختی