من همان گنجشک کوچکم
که به عشق دیدار تو
خویش را به شیشه پنجره اتاق میزند.
یا آن چکاوکی که
مردن در دستان تو را
با کوچ هم بالانش طاق میزند
من بی درنگ آن پروانهای شدم
که در حسرت نگاه تو
خویش را به شعله چراغ میزند.
ما در هیبت سیمرغ تو را میجوییم …
.ما در هیبت ققنوس تو را مییابیم
و بدان این خود سوزی
طعنه به شبنم گلهای باغ میزند
.
مارچ ۲۰۰۹