من خودم …. بینی و بین الله…. یه خورده عجیب و غریب هستم، این راز سر به مُهری نیست! ولی کسی که از دید من «عجیب و غریب» باشه باید واقعاً یه جور هایی گندشو درآورده باشه!……..نمیدونم….شما قضاوت کنین….
مورد اول………
چند روز پیش تو راه خونه داشتم به رادیو ایرانی گوش میدادم. برنامه راجع به موضوعات مالی، وام، امور بانکی و بهره بود ، معمولاً مردم تلفن میزنن و سئوالاتشون رو مطرح میکنن و جوابی میگیرن.
یه آقایی تلفن زده بود و سئوالش این بود که…….من یک مقدار پول نقد تو خونه دارم و میخوام اونو بذارم بانک، دوستهام میگن باید اونو چند قسمت کنم و تو بانکهای مختلف بگذارم….اگر نه ممکنه باعث درد سر بشه!
مجری برنامه پرسید……
_ این مبلغ چقدر هست ؟ منبع اون چی هست ؟ و چه مدتی هست که این پول بصورت وجه نقد در اختیار شماست؟ ……….
حاضرین بشنوین؟؟
_ والله ما چند تا خونه تو تهران فروختیم و این پولو کم کم وارد کردیم ! مبلغش حدود یک میلیون و هفتصد هزار دلاره……. که این تقریباً یازده ساله که تو گاو صندوقِ خونه ست !!
مجری برنامه بهش گفت دوست عزیز…..شما میدونین نگهداشتن اینهمه پول بصورت نقد و اونهم برای اینمدت طولانی در آمریکا جُرمه؟
و در نهایت بهش گفت که شما بهتره با یه وکیل مشاوره کنین و………اگه من جای شما بودم یه خورده بیشتر مواظب خودم بودم!!
یک میلیون و هفتصد هزار دلار نقد؟ تو گاو صندوق خونه واسه یازده سال؟؟
این بابا اگه یازده سال پیش…….یک و هفت دهم میلیون « پشگل» خریده بود…….. امروز پولش دست کم دو برا بر نشده بود ؟؟
****************
مورد دوم
ما یک دوست خانوادگی داریم که بندهء خدا ….آمریکائیه!
خب اشکالی هم نداره…..
یک زن و شوهر جوون با سه تا پسر بین ٧ تا ١١ سال…. زن و شوهر هم از اون تیپ هایی هستن که صُب اول وقت بچه ها رو میذارن مدرسه و اول صبحی میپرن تو اقیانوس و یه یک ساعتی « سورفینگ» میکنن قبل از این که برن سر کار!
شووره بنده خدا یه کمپانی طراحی قایق های بادبا نی مسابقه ای داره که فقط به ١٦ تا جوون زیر سی سال که فقط براش «دیزاین و ری سرچ» میکنن …..سالی نهصد و سی هزار دلار حقوق میده ! باقیش سرشو بخوره……..
یکی دو هفته پیش داشتیم با هم گپ میزدیم….گفت…..
_ مجید…..از تلویزیون سر در میاری؟
_از چی چیه تلویزیون؟
_این تلویزیون ما……..نمیدونم کار میکنه یا نه………؟
_ والله….حضرت عباسی ش رو بخوای «اینا رو تو دلم گفتم»…..سَر….که….. در نمیارم……..حالا اشکال چیه؟
رفتم یه نگاهی به سیستم تصویری و صوتیش بندازم، دیدم……….گلاب به روتون ……. از اون تلویزیون های « سقط جنینی» !!
یعنی سگ مصب اینقد سنگینه که نیگاش که میکنیها…….. اگه حامله بودی……دیگه نیستی!!
!همین جور که به پشت تلویزیون نگاه میکردم دیدم از جاهای مختلف دیوار سه جور کابل مختلف زده بیرون
پرسیدم….شما کیبل دارین یا دیش؟
گفت…..والله….حضرت عباسی ش رو بخوای «اینا رو تو دلش گفت» ……فکر کنم …! ما…..آنتن داریم……فکر کنم هنوز اون بالا باشه!!
پرسیدم….آخرین باری که تلویزیون روشن بود کی بود؟
حاضرین بشنوین؟
بچه ها؟……. حدود…………پنج شیش ماه پیش برای «گیم» استفاده میکردن……ولی ……..تی وی؟………..نمیدونم…….سه سال ونیم یا……………
_هانی!……..وِن واز دِ لَست تایم………………….
سه سال و نیم یا بیشتر بدون تلویزیون؟ بدون اخبار ؟
اونوقت چقدر تو این سه چار سال اخیر ما خودمونو جر و واجر دادیم سرِ این مک کین و سارا پیلین و جورج و دیک هِد و احمدی کلاه نمدی و….. سر گوزیِ فرانسه چی گفت ؟…..چاوز چه لات بازی هایی درآورد؟
************
موردی دارین از این آدمای عجیب و غریب؟
یکی دو مورد دیگه هم هست که بعداً اضافه میکنم…….فعلاً خوابم میاد…………شب خوش
