آقای یساری
عزیز، بابا جان کجا رفتید
دل همهٔ ما برای بلاگهای زیبای شما تنگ شده
ترا خدا برگردین و یک صفای دیگری به این سایت بدین
درسته که من گفتم با جی جی قهر کردم و دیگه مشأعره نمیکنم ولی خیلی
خوش حال میشم که شعرها و همینطور خاطرههای کودکی
و نو جوانی دوستان رو که بسیار جالب است، بخونم.
فقط شما هستین که میتونین این مجالس رو گرم کنین.
اینجا از وقتی که شما نیستین، من یکی که دارم عین یک مرغ سر بریده، همش
به این و اون میپرم… خلاصه هیچ خوش حال نیستم!
لطفا برگردین و دوباره به این کلبه درویشی جی جی یک رونق دیگری بدین
این شعر زیبای حافظ رو هم من برای شما انتخاب کردم (با اینکه گفته بودم دیگه شعر نمینویسم !!)
به امید بازگشت هر چه زودتر شما،
با تشکر
بیا تا گـل برافـشانیم و می در ساغر اندازیم
فـلـک را سقـف بـشـکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غـم لـشـکر انـگیزد کـه خون عاشـقان ریزد
مـن و ساقی بـه هـم تازیم و بـنیادش براندازیم
شراب ارغوانی را گـلاب اندر قدح ریزیم
نـسیم عـطرگردان را شـکر در مـجـمر اندازیم
چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
کـه دسـت افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
صـبا خاک وجود ما بدان عالی جـناب انداز
بود کان شاه خوبان را نـظر بر مـنـظر اندازیم
یکی از عـقـل میلافد یکی طامات میبافد
بیا کاین داوریها را بـه پیش داور اندازیم
بـهـشـت عدن اگر خواهی بیا با ما بـه میخانـه
کـه از پای خـمـت روزی بـه حوض کوثر اندازیم
سـخـندانی و خوشـخوانی نـمیورزند در شیراز
بیا حافـظ کـه تا خود را بـه مـلـکی دیگر اندازیم