در سراچه ترکیب تخته بند تنیم

رهائی از زندان زمان و مکان رویای همیشگی آدمیان بوده است. علم و فناوریهای عصر جدید از یکسو طی الارض سلیمان وار، صعود به سیارگان و غوص در اعماق اقیانوسها را ممکن ساخته واز سوی دیگر محدودیت قدرت و علم انسان در برابر طبیعت را بیش ازپیش آشکارکرده است. درست است که به ماه رفته ایم ولی با علم به حدود ممکن سرعت (سرعت نور،) عمر آدمی، ابعاد واقعی جهان (صدو پنجاه و شش بیلیون سال نوری) و فواصل نجومی بین ستارگان در یافته ایم که هرگز نخواهیم توانست از این همسایگی میکروسکپی منظومه شمسی فرار کنیم. ممکن است قوانین فیزیکی عالم را تا نهایت این قرن دریابیم ولی فهم اشراقی این فرمولهای ریاضی فیزیک سماوی حتی برای خود فرمول نویسها ممکن نیست. ما ساکن این جهان پدیدار هائیم. دنیا را هم تنها بعد از ریختن در ظروف ذهنی خودمان یعنی سه بعد مکانی و تناوب زمانی تجربه میکنیم. ولی تصور ذهنی جهانهای دیگر مانند دنیای کوانتمها حتی برای کاشفان و متخصصان آن ممکن نیست. درست است که میتوانیم بروی کره زمین هر کجا میخواهیم سفر کنیم و با هم در تماس باشیم ولی در یافته ایم که بمثابه انسانهای فرهنگی هرگز نخواهیم توانست از زندان زبان و تاریخ رها باشیم. تنها در خیالات رمان نویسان است که انسان میتواند در تونل زمان سفر کند و کیهان بین ستارگان را بپیماید. و تنها در تاریکیهای جهل مرکب بنیاد گرایان وپاکدینان است که پدیده های تاریخی مانند دینِِ رها از قوالب زبانی و فرهنگی و بطور خلّص و خالص پیدا میشود.

یکی از مظاهر این بدیهی جامعه شناسانه و زبانشناسانه که دین همیشه بر نوع بشر در قوالب تاریخی و فرهنگی پدیدار میشود پدیده تلفیق و ادغام مذاهب است. یکشنبه اخیر که تمام روز را در بخش باستانشناسی و هنر مصر باستان در موزه متروپولیتن مشغول تفرّج بودم به دو نمونه جالب از این ادغام بر خوردم. هردو نمونه از برهه یونانی مصر بودند. میدانیم که ورثه اسکندر مقدونی از بطلمیوس اول تا ملکه کلئو پاترا بمدت سیصد و اندی (از سیصدو پنج قبل از میلاد تا سی میلادی) بر مصر حکومت کردند. از این زمان یک مجسمه آیزیس همسر “اوزاریس” و مادر “رای” خدای مصر باستان در معرض نمایش بود که با الهه همتای خود در اساطیر یونان یعنی آفرودیت (که همان ونوس رومی باشد) از بعضی جهات ادغام شده بود. این دو الهه کارکردهای مشابهی در محا فظت از قلمرو عشق و خانواده دارند. نمونه دیگر ادغام مذهبی در کف پای یک تابوت مومیائی دیده میشد. معمولاً مصریان تصویری از خدای فرایند مومیائی کردن (آنوبیس) که بشکل انسانی با کله شغال تصویر میشود را بر تابوتها و بر دیواره مقابر میکشیدند. امّا این آنوبیس که در دوره یونانی مصر بر تابوت یکی از اشراف کشیده شده آنوبیس سنتی مصری نیست. این تصویر ملغمه ای است از آنوبیس و خدای یونانی هرمس است که فرزند زئوس و پیام آور خدایان المپیک بود.

از این دو مثال بیاد نمونه های ادغام مذاهب در آمریکای لاتین افتادم که در آن زیارتگاههای خدایان بومیان آزتک تبدیل به معابد نظر کرده حضرت مریم باکره شدند. در ایران خودمان هم پدیده های درخت نظر کرده یا جای پای حضرت خضر یا حضرت علی که معمولاً از طریق خوابنما شدن جنبه تقدس پیدا میکنند نمونه ای از این پدیده ادغام مذاهب قبل از اسلام ایرانی با جنبه هائی از باور های جدید تر است. البته بسیاری خواهند گفت که اینها “خرافات” است. ولی انسانهای عصر مدرن نیز از این خصلت ادغام گرائی بری نیستند. جز اینست که در الهیات آزادی آمریکای لاتین مسیح بار دیگر در صورت مارکس ظهور کرد؟ بیاد هست که مرحوم سید احمد فردید در مورد تلاشهای جوانان انقلابی “داغ” سالهای قبل از انقلاب میگفت: “اینها میخواهند امام حسین را زنده کنند ولی “حوالت تاریخی” چنان است که بجای او روح “چه گوارا” را احضار میکنند.”

فیزیک و فلسفه جدید ما را به این فروتنی شناختی رهنمون میشود چرا که انسان جهان را هرگز کما هو حقه نخواهد شناخت. همینطور هرمنیوتیک جدید این بصیرت بیدار کننده را به ارمغان آورده که هرگز به حقیقت معنوی و تجربی نظامهای معنائی گذشته دست نخواهیم یافت. دقت کرده اید که چرا این نمونه های ادغام مذاهب که در فوق ذکر کردیم چشمگیراند؟ چون ما آنها را با فاصله فرهنگی و زمانی میبینیم! روزی هم خواهد بود که دیگران به همین دیده بر ما بنگرند. بقول شاعر: این سبزه که امروز تماشاگه ماست – تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست. جنبه های ادغامی مذاهب امروز نیز وقتی آشکار میشوند که دیگران از ورای قرنها به آنها بنگرند. سیر در فضای عالم معانی مطلق نصیب ما نیست که در سراچه ترکیب تخته بند تنیم.

احمد صدری

 

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!