ای خوشا آنان که جان دادند در راه نگار
راه و رسم مهرورزی وانهادند یادگار
گرچه هر دشت و دمن از خونشان غمگین دل است
مادر میهن بزاید همچوشان صدها هزار
شب-شهاب خونشان خود روشنای راه ها ست
تا تپد در سینه هامان یک دل امیدوار
ای که اندر سینه می داری دلی سرشار مهر
یاد آن آزاده سروان وطن را پاس دار
باورت ناید که از خون-خاک آن آزاده گان
سر برآرند ای بسا کوشنده گان بیشمار؟
بار دیگر دیده ی اندیشه بگشای و ببین
تا دگر چرخی زند این ژنده چرخ روزگار
تا که صبح و روشنایی بردمد بر بام ما
مادرم ایران بداند چمّ و خمّ کارزار
هیجدهم اردیبهشت1388
اتاوا