باز کن جائی برایم
در آغوش حباب أت
حتی پر از غم و درد
برای حرف یک مرد
باز کن جائی برایم
در حفره های قلبت
حتی لرزان و متروک
من میمانم با سکوت
باز کن جائی برایم
در میان لبهایت
حتی اگر سرد وشور
میشم عاشقی صبور
باز کن جائی برایم
در عمق چشمهایت
حتی اگر تنگ و کور
میشم برات کوه نور
باز کن جائی برایم
در سوی آرزوهایت
در خاک و سرما و سوز
تاگرم کنم فردا یت
باز کن جائی برایم
در سایه پای راهت
تا ترس گرگ و روباه
بردارم از روی ماه
باز کن جائی برایم
در آغوش حباب أت
دور از هیاهو و جماعت
من و تو بی قضاوت
اورنگ
Juin 2009