ايران سرزمين من، سرزمينی كهن كه مردمش نابسامانیهای فراوان به خود دیده اند. سرزمينی كه حتی در اعماق تاريخش نيز بردهداری به چشم نمیخورد، خود، حالا در اسارت به سر میبرد. در اسارت خرافه پرستی، جهل و دريدگی، فقر، فحشا ، مخدرات و کمبود های بیشماری كه بیش از سی سال بر سرنوشت مردم حاكم شدند، سرزمينم به بزرگترين مصيبت ها گرفتار است. انقلاب ٥٧ که قرار بود ایران و ایرانی را بدور از استبداد به رهایی و شکوفائی برساند، چه زود شکوفه هایش به دست اهریمنان پژمرده شد. مذهبیون با حرفهای زيبا و جذاب در اعماق وجود ايرانيان ساده دل نفوذ كردند و احساسات پاك مردم سرزمينم را به بازی گرفتند، و زمانی كه مردم به نيت شيطانی آنها پی بردند، تمام صداها و حتی زمزمهها را سركوب کردند و زندانها آكنده از هر صدای مخالفی شد.
شیخان با نام خدا ؛ ايران را با خون پاكترين و شجاعترين جوانان فرش كردند تا به گمان خودشان ريشه عصيان كنده شود و حكومتشان جاويد بماند. ان بیخردان انگار ندیدند که چه بر سر خاندان بیحرمت پهلوی امد، و انگار درس عبرت را فراموش کردنند. اهریمنان «کوته اندیش » تلاش کردنند تا از «نو نهالان» ان روز بقای حکومت پوشالی خود را بسازنند. و شايد هيچگاه فكر نمیكردند، ايران و ايرانی دوباره توان برخاستن و ايستادن داشته باشد. كودكان ان روزها که توان سخن گفتن نداشتند و تنها به حوادث چشم دوخته بودنند، امروز فریاد ازادی سر دادنند. با از کف دادن جان شیرین و با قطرهای خون پاک خود برای ازادی کشورشان بهای گرانبهائی را میپردازند، تا امروز بتوانند زبان گويای بخشی از تاريخ «آزادی» ایران زمین باشند.
کاریکاتور از (روزنامه سان ) چاپ انگلستان
ایران احتیاج به شاه الله هان نوکر یا خر خمینی پرستان حزب الله ندارد.
«مرحم زخم ایران و ایرانیان ازادی است»
زندگی در مملکتی که سید علی خامنه ای رهبرش باشد تهوع آور است .
زندگی در مملکتی که محمود احمدی نژاد رئیس دولتش باشد شرم آور است.
زندگی در مملکتی که حداد عادل رئیس خانه ملتش باشد عذاب آور است.
زندگی در مملکتی که محسنی اژه ای وزیر اطلاعات و امنیتش باشد وحشت آور است.
زندگی در مملکتی که ستون نظامش هاشمی رفسنجانی باشد خجالت آور است.
زندگی در مملکتی که نظریه پرداز و روشنفکرش محمد خاتمی باشد خنده آور است.
زندگی در مملکتی که نظام حاکمش جمهوری اسلامی باشد ننگ آور است.
««امیدرضا میرصیافی»» ای کاش بود و میدید! ( روحش شاد)