ندای رفته اینجا و خدا آبستن است آنجا
من اینجا کنج میدان و سپاه دشمن است آنجا
چه برمی آید از دستم به جز خودکار چرخیدن
نبرد گوشت با سرب وسلاح آهن است آنجا
محیط زخم را تنها مقیم خانه می داند
ندارم دست در کاغذ زبانم الکن است آنجا
برای سگ کشی باید به بیت فتنه پاتک زد
که ضحّاکی به نام رهبر و اهریمن است آنجا
شراب سرخ رگ هایی که بر اسفالت می ریزد
عجب سکرآوری دارد چه نامردافکن است آنجا!
عجب سرخی تدارک دیده شد جای فضای سبز
مگر لختی مبارک شد که خون پیراهن است آنجا!؟
شکستن حرمتی دارد که سنگ و شیشه می دانند
عروسی دارد ایرانم چه بشکن بشکن است آنجا!
علی عبدالرضایی