بسم الله الرحمن الرحيم ـ الحمدلله رب العالمين والصلواه والسلام علي رسول الله و علي آله الائمه المعصومين . اعوذباله من الشيطان الرجيم ـ لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليهما عنتم حريص عليهم بالمومنين رئوف الرحيم .
اوصيكم عبادي الله بتقوي الله فانه من يتق الله يفكر عنه سيئاته يعظم له اجرا
اميدواريم كه خداوند هيچيك از مسلمانان را از لطف و مرحمتش و روحيه تقوا و وظيفه شناسي محروم نفرمايد و ملكه تقوا هميشه در وجودمان تقويت شود.
قبل از اينكه بحثهاي خطبه نماز جمعه را آغاز كنم لازم مي دانم كه به نمازگزاراني كه امروز در دانشگاه تهران و اطراف دانشگاه در خيابانها حضور دارند يك تذكر اساسي بدهم و آن اينكه مواظب باشيد كه جايگاه نمازجمعه و قداست نمازجمعه با اظهارات و شعارهايي كه جنبه عمومي و اصولي ندارد آلوده نشود. اين جايگاه تقدس سرمايه عظيم همه دوران تاريخ اسلام بوده و امروز در كشور ما جزو مهم ترين ميدانهاي حضور فضايل اسلامي و انساني است و ما در آستانه سالگرد نمازجمعه هم هستيم و نمازجمعه امروز بي شباهت به نمازهاي جمعه اي كه در هفته هاي اول انقلاب شروع شد و آيت الله طالقاني اقامه نماز مي كردند و جمع زيادي از همه سليقه ها در آن نمازها شركت مي كردند چنين است و ان شاالله ما بتوانيم از اين اجتماع امروز براي آينده بهتر كشورمان و حل مشكلاتمان و ايجاد وحدت و همدلي و همراهي و حركت در جهت اهداف انقلاب اسلامي است كه همان حركت در جهت راهي است كه پيغمبر اكرم (ص ) از طريق آسمان براي ما آورده اند حركت بكنيم . ان شاالله با صبر و تحمل و هوشياري اين نتيجه به دست مي آيد.
من سه بخش اساسي در صحبتم دارم بخش اول در توضيحي اساسي بر معيارهاي اسلامي و اصول اسلامي است كه اين روزها احساس مي شود دشمنان اسلام درصددند حقانيت اسلام را و صلاحيت مديريت اسلام را در زمان ما زير سئوال ببرند كه البته موفق نمي شوند اما ما وظيفه توضيح و تبيين داريم كه اين قسمت را در قالب مسئله بعثت عرض مي كنم . چون ما در آستانه حلول سالگرد بعثت پيغمبر اكرم (ص ) هستيم و معمولا خطبه را در اين شرايط ما درباره آن موضوعات اساسي عرض مي كنيم ضمن اينكه ادامه بحثهاي قرآني هفته هاي گذشته مان هم هست . يادتان هست كه من در خطبه هاي اول يكي دو سال اخير درباره شكل گيري نظام بر اساس قرآن صحبت مي كردم و رسيديم در آن بحثها از عبادت شروع كرديم و از عبادت به نماز رسيديم و از نماز عبور كرديم به مسجد رسيديم دو خطبه هم درباره مسجد خواندم كه ارتباطي با اين خطبه امروز من هم دارد يعني هم ادامه بحثهاي دو سال اخير است و هم متناسب با بعثت پيغمبر اكرم (ص ). سعي مي كنم مختصر عرض كنم .
بحث دوم صحبتم انقلاب است كه مردم براي آن جهاد كردند و امام راحل ما بنيانگذار و موسس بودند و اين همه خونهاي مقدس پاي اين شجره مبارك ريخته شده . من بخشي از اهداف و اصول انقلاب رابراي نسل امروز عرض مي كنم كه بدانند ما از اول با چه نيتي شروع كرديم و به كجا مي رويم و بحث سوم را مي پردازم به مسائل روزمان و شرايطي كه الان در آن هستيم كمي اين راتوضيح مي دهم و ان شاالله راه كاري راه علاجي براي شرايطي كه امروز در آن زندگي مي كنيم عرض مي كنم . البته اينها نظر خودم خواهد بود اميدوارم كه بقيه مسئولين هم روي همين مسئله فكر بكنند و راهي پيدا بشود كه ما با همان ابهت وحدت و همدلي كه آغاز كريم و پيروز شديم و تا اينجا رسيديم آينده راهم بتوانيم براي نسل هاي بعدي هم ترسيم بكنيم و بپيمائيم . اين اسكلت بحثهاي دو خطبه من است . از بعثت شروع مي كنم . آيه اي كه اول صحبتم خواندم آخر سوره توبه است پيغمبر(ص ) را معرفي مي كند و مي فرمايد : لقد جائكم رسول من انفسكم . يك فرستاده اي از سوي خدا آمد كه از خودتان است يعني از جنس بشر است و توده خود مردم است . دو سه صفت پيغمبر(ص ) را رويش تكيه مي كند. عزيز عليهما انتم از خودتان است . دوم اين است كه اينقدر به شما مهربان است كه هر چه كه بر شما مشكل است او هم برايش مشكل است و سخت است . يعني مثل خود ما و خود شما در جريان زندگي شما در غم و شادي شما شريك است . عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم دنبال منافع و سعادت شماست . بالمومنون رئوف رحيم . و قلبي دارد مملو از رافت و رحمت براي نيروهاي اسلامي كه در خطه تاريخ اسلام قرار مي گيرند. اين پيامبر است . من مي خواهم عرض كنم شما يادتان است كه من بحثم در آن خطبه ها اين بود كه نظام چگونه شكل گرفت . يكي از معجزات بزرگ پيغمبر(ص ) در آن زمان اين بود كه موفق شد در آن دوران عجيب در يك منطقه كاملا جاهلي كه يك مكتب خانه هم نبود و تعداد باسوادهايي كه بنويسند و بخوانند به اندازه تعداد انگشتان دست و پا بود تاسيس يك مكتبي را در آن جامعه داشته باشد كه اين مكتب بعد از ۱۴۰۰ سال هم امروز قوي ترين مكتب انساني دنيا است و براي آينده تا قيامت هم بايد همه دنيا را اداره كند و اين كار از يك انسان معمولي ظاهري درس نخوانده تحصيل نكرده و بدون سابقه حكومتداري و بدون حرفه اي كه ديگران در اين راه داشتند با راهنمايي خدا كه از طريق جبرئيل امين انجام مي شد و با امانتي كه در شخص خود پيغمبر(ص ) بود كه آن روز قبل از آمدن اسلام به نام امين در مكه شناخته مي شد اين شرايط را حضرت رسول اكرم (ص ) داشتند و با اين شرايط توانستند اين كار عظيم راشكل بدهند . جريان هم خيلي معلوم است در خطبه هاي قبل گفتم در ۱۳ سالگي كه در مكه بودند بيشتر به سازندگي كادر خودشان و نيروهاي اصلي شان و دست اولشان پرداختند چون آن جا اصلا زمينه كار حكومتي و اجتماعي وسيع نبود و اصول دينشان را و افكار الهي را و آنچه كه لازم بود به اين مردم تحويل دادند و بعد از آن در دو سال آخر راهشان به خارج از مكه باز شد و شهرت افكار پيغمبر(ص ) به مدينه رسيد. مدينه هم شهر كوچكي بود ولي گرفتار اختلاف و تفرقه در جنگ داخلي بود. قبايل با هم مي جنگيدند آنجا يهود نيرومند بودند اقتصاد و فرهنگ مدينه دست آنها بود. نصاري جريان بي زحمتي بود. مشركين هم بودند. مردم بومي هم اميون به آنها مي گفتند. اينها هم در جنگ داخلي اوس و خزرج و چندين قبايل ديگر زندگي بسيار تلخي داشتند اينها از دور با افكار پيامبر آشنا شدند. در ايام حج در منا نمايندگانشان با پيامبر(ص ) آشنا شدند با ايشان مباحثه كردند روشن شدند مسلمان شدند با پيغمبر(ص ) بيعت كردند و نماينده اي از پيغمبر(ص ) گرفتند دين را معرفي كند بردند و سال سيزدهم ۷۰ نفر از همه قبائل آمدند براي بيعت با پيغمبر(ص ) . آن بيعت افكار حكومتي پيغمبر(ص ) را مطالبات پيغمبر با مردم را مطالبات مردم از پيغمبر(ص ) را در آن انسان مي بيند. به هر حال نتيجه اين شد كه در مدينه زمينه اي مهيا شد و پيغمبر(ص ) با آن شكلي كه مطلع هستيد بعد از ليله المبيت فرار كردند و به مدينه رفتند و در قبا متوقف شدند و در انتظار آمدن علي ابن ابيطالب بودند و آنها خودشان را به پيامبر(ص ) رساندند. مردم مدينه معمولا منتظر بودند هر روز در دروازه جنوبي مدينه مي ايستادند منتظر بودند پيامبر(ص ) به آنها برسد پيامبر هم چشمشان به راه بود تا علي ابن ابيطالب (ع ) برسد. در همين چند روزي كه در قبا بودند اينجا مربوط مي شود به بحث گذشته من اولين كارشان اين بود كه پايگاه اساسي خودشان را مسجد قبا را ساختند و با آمدن علي (ع ) و دوستان نزديك ديگر حركت به مدينه كردند. به محض ورود به مدينه اولين كارشان اين بود كه باز پايگاهي بسازند كه با مردم سر و كار داشته باشد و مسجد را در مدت كوتاهي اولا زمين حلالي پيدا كردند و با مشاركت مردم كه مصالح مي آوردند در مدت كوتاهي ساختند. خود پيغمبر(ص ) مثل مردم ديگر در آوردن مصالح كار مي كرد خانمها شب مصالح مي آوردند آقايان روز مسجد مي ساختند البته مسجد به شكلي كه ما حالا در ذهنمان هست نبود ديواري نسبتا كوتاه و سقفي با چوب و حصير و زميني با سنگ ريزه ها مفروش و در كنار آن هم چند حجره ساختند كه پيغمبر و ياران نزديكشان آنجا زندگي مي كردند. آنجا پايگاه حكومتي پيغمبر(ص ) بود و از اين به بعد گروه گروه مردم مدينه مي آمدند با پيغمبر(ص ) بيت مي كردند شرط خودشان را مي گفتند پيغمبر(ص ) هم مطالبات خودشان را مي گفتند و در چنين شرايطي توانستند آن افكار اصيل اسلام را براي مردم توضيح بدهند نتيجه اين شد زمينه حركت حكومتي پيغمبر(ص ) همان سال اول در مدينه شكل گرفت آنچه كه رويش مي شود تكيه كنيم از افكار اسلامي دو چيز است يكي خدا و ديگري مردم و واسطه مردم و خدا هم يك انساني از جنس مردم كه با مردم پيام را بياورد.
شما قرآن را كه نگاه بكنيد كلمه « الله » را در حدود ۳۰۰۰ مورد مي بينيد به كار رفته و كلمه انسان و ناس در حدود ۴۰۰ ۵۰۰ مورد و مشتقاتش به كار رفته اساس اين است . يعني پيامبر(ص ) سروكارشان نه با زور بود و نه با قدرت . با مردم بود
.
با مردم وفادار كشورشان را اداره كردند دشمنانشان را سر جاي خودشان نشاندند و كار مهم ترشان ايجاد الفت و وحدت بود. پيغمبر(ص ) اولين مسئله شان اين شد كه مدينه را متحد كند. با قبائل مدينه پيمان بست كه آن پيمان خواندني است . ان شاالله آنها كه اهل تحقيق هستند اين پيمانها را بخوانند. ببينيد چي گنجانده شده . بعد به اديان ديگر پرداخت . يهود آمدند. نصراني ها آمدند مشركين آمدند و اگر اديان ديگري مثل صائبين و مجوس هم بودند با آنها هم پيمان بستند يك وحدت مثال زدني در مدينه به وجود آمد. كار عميق تري كه كردند اين بود كه مسئله اخوت اسلامي رامطرح كردند پيمان برادري بين مسلمانها بين مهاجر و انصار بين افراد قبائل احكام سختي هم اين پيمان دارد. پيمان برادري پيمان با احزاب پيمان با فرق و اديان ديگر تبديل كرد مدينه را به يك شهر متحد و نيرومند كه در ظرف چند سال ۷ ۸ سال طول كشيد كه اين مردم توانستند از يك شهرك كوچك تنه بزنند به امپراطوري هاي بزرگ دنيا. آن طرفشان امپراطوري روم بود و اين طرفشان ايران بود و آن طرف تر حبشه بود دورتر هم چين و هند و جاهايي بود. اروپا در آن زمان در قرون وسطي و وحشي گري زندگي مي كرد. سابقه نوع حكومتي كه پيغمبر(ص ) آورد اصلا وجود نداشت . قدرتها بودند اما براساس زور و با تبعيض و فساد و تحميل خواسته هاي خودشان مردم را مطيع خودشان كرده بودند. اما پيغمبر و اسلام اين راه را بست مبناي سازماني انساني جامعه پيغمبر جامعه مدينه اين بود كه تربيت مومن عالم متخلق به اخلاق الهي است و اين سرمايه اصلي بود . از لحظه اي كه در آسمان باز شد بعد از ۵۰۰ سال كه بسته بود برروي بشر جبرئيل آمد در حرا و اولين كلمات خدا را بر قلب پيامبر نشاند معيارها براي پيامبر و كساني كه بعد از او بودند روشن بود. سوره علق را بخوانيد اقرا باسم ربك الذي خلق ـ خلق الانسان من علق ـ اقرا و ربك الاكرم ـ الذي علم بالقلم ـ علم الانسان مالم يعلم ـ كلا ان انسان ليطغي ـ ان راه استغني ـ در همين ۲ ۳ سطر افق حكومت آينده پيغمبر(ص ) روشن شد. انساني كه به اينها توجه كند و خداي خالق كه اينقدر خالق و عالم است كه از يك لخته خون بسته انساني را توليد مي كند كه اين انسان عالم كبير است و عالم صغير در زمين شبيه همه جهان . اين آفرينش خداست . رب كريمي كه به انسان قدرت فهم و نوشتن را داد.
الذي علم بالقلم ـ در جزيره العرب ارزش قلم چيزي نبود كه كسي توجه كند. شروع كار اين است كه من دنبال انسانهاي باسواد و تحصيل كرده و دانشمند هستم . بعد قدرت بزرگي كه به دانش از همين كلمات بر مي آيد. دنبالش هم يك اخطاري مي كند كه همين انسانها اگر احساس بي نيازي بكنند و غرور آنها را بگيرد اينها اهل طغيان هستند.
اخطار مي كند كه شما در مقابل خودتان داوري داريد مثل خدا. ان الي ربك الرجعي .
هم در زمين وهم در آخرت . اين داور با سنتي كه دارد در بين شما به داوري عادلانه مي پردازد و در قيامت هيچ چيز را از قلم نمي اندازد. مبادا متكبر بشويد مبادا غرور شما را بگيرد. مبادا بندگان خدا را ضعيف حساب بكنيد. چون خدا داور است . خدا عمل مي كند. هم به صورت سنتي و هم به صورت داوري خاص اين از اولش . آيات ديگر آنچنان مسئله سواد و تحصيل و پيشرفت و توسعه را به رخ انسانها مي كشد برمي گردد به داستان خلقت آدم آن روزي كه خداوند خواست آدم را بيافريند و به ملائكه اطلاع داد مخلوق جديدي مي سازم ملائكه وقتي نگاه كردند به افقي كه در اختيارشان بود ديدند در اين آدم جنگ است خونريزي است . تعجب كردند و گفتند : شما كه مخلوقي مثل ما داريد تقديس مي كنيم فساد نداريم چرا چنين مخلوقي را مي سازيد جوابي كه خداوند به اينها مي دهد مي گويد : به خاطر علمشان و اثبات مي كند كه آدم از شماها عالم تر است و ملائكه قانع مي شوند. ببينيد. ابتداي خلقت ابتداي وحي پيغمبر(ص ) صحبت دانش و علم است . انساني كه با اين روحيه بايد جلو برود. جامعه اسلامي اين را نشان مي دهد. وقتي مي خواهد قسم بخورد گاهي به آسمان گاهي به ماه گاهي به درياها و منجمله به قلم سوگند مي خورد. در جزيره العرب قلم چه ارزشي داشت كه در مقابل اين مقدسات عظيم خداوند به قلم قسم بخورد نون والقلم و مايسطرون … به نوشته هاي و سطرهاي نوشته انسانها سوگند. وقتي به صراحت مي گويد لايستوي الذين يعلمون والذين لايعلمون . انسانهاي عالم و جاهل را نمي شود دريك رديف ديد. فضيلت علم بالاتر است . از اين چيزها خيلي فراوان است كه پيغمبر(ص ) دنبال چه جامعه اي بود. پيغمبر(ص ) مواظب بود هيچ حقي از هيچ انساني در قلمرو حكومتش و بين خود افراد ضايع نشود اين قدر مطلب داريم در اينجا كه چند كتاب است و الحمدلله فراوان است و شما مي توانيد بخوانيد. و آخرين حركتي كه خود پيغمبر(ص ) در روزهاي آخر عمرشان كردند براي ما مثل خيلي خوبي است . شايد چند ساعت از عمر پيامبر(ص ) مانده بود كه به كمك ديگران به زحمت از حجره به مسجد آمدند و ايستادند يا نشستند روي پله منبر و به مردم فرمودند من آمدم از شما خداحافظي بكنم و به شما مي گويم اگر وعده اي به شما دادم و عمل نكردم الان بگوييد. اين خلف وعده من را نگذاريد به آخرت بيفتد. اگر به كسي ستم كردم كسي از من طلبي دارد مطرح كنيد كه من طلب را بپردازم قيامت سخت است . من نمي خواهم مطالباتم به آخرت بيفتد.
اين شخصيت اين چنين بنياني گذاشت ما امروز يك ميليارد و ۶۰۰ ميليون انسان را عاشق اين دين مي بينيم و هر روز هم رو به توسعه است .
در دو آيه و در دو سوره خداوند بر وحدت تكيه كرده است . در سوره آل عمران : واعتصموا به حبل الله جميعا ولاتفرقوالله و ذكر وانعمت الله عليكم … به ريسمان الهي كه همين دين است متوسل شويد بر محور قرآن متحد شويد و متفرق نشويد و يادتان باشد كه چقدر با هم متفرق بوديد مي جگيديد همديگر را طرد مي كرديد مي كشتيد اسير مي گرفتيد خداوند به نعمت خودش دلهاي شما را به هم نزديك كرد. اگر اين نعمت را مراعات نكنيد شما لب پرتگاه جهنم بوديد. خداوند شما را نجات داد. مبادا كفران كنيد. در سوره انفال كه باز فضاي جنگي حاكم است مي فرمايد از نعمت هاي خدا اين است كه الف بين قلوبهم . خداوند بين مسلمانها الفت ايجاد كرد. بعد به پيامبر مي فرمايد : لوانفظت في الارض جميعا ما الفت به … اگر سرمايه زمين را جمع مي كردي و مي خواستي مردم را متحد كني نمي توانستي اين كار خدا بود كه دل اينها را به هم نزديك كرد. با معيارهاي ديني شما را متحد كرد.
پيامبر(ص ) جامعه متحدي ساخت در سايه اتحاد. آن پيروزيهاي عظيم را كشف كرد ولي روزهاي آخر عمرشان پيامبر(ص ) احساس كردند كه دارد اين سرمايه ها از دست مي رود. احساس كردند كه امتشان دارند دچار تفرقه مي شوند و دارند به هم به صورت رقيب و دشمن نگاه مي كنند. حتما مي دانيد بعد از اينكه حادثه غدير بود و وصي خودشان را معرفي كردند. آنقدر پيغمبر ناراحت بودند كه نزديكي آخر عمرشان يك بار رفتند بقيع به اسم اينكه براي مردگان بقيع مغفرت از خدا بخواهند. آنجا كه رفتند اول سلام كردند و خطاب كردند به اصحابي كه آنجا خوابيده بودند فرمودند گوارا باشد بر شما كه آرامش داريد شما نيستيد كه ابرهاي فتنه را ببينيد برادرانتان و خواهرانتان را از هم جدا مي كنند. اشك از چشمانشان جاري شد و بعد به بازوي علي ابن ابيطالب (ع ) كه همراهشان بود تكيه دادند بر گشتند و در راه گفتند كه من احساس مي كنم عمرم تمام شده و نگران اين امت هستم . اين الگوي همه بشريت است . اين عملش بهترين نمونه امت سازي و حكومت سازي و اداره ملت است . توانست از يك شهر كوچك دور افتاده يثرب اين قدرت را بسازد در ظرف مدت كوتاهي . همين پيغمبري كه در جنگ احزاب گرفتار بود و همه احزاب عليه او بودند و خنذق مي كند با مشورت حضرت سلمان وقتي خودشان با تبر به سنگها مي زدند كه خندق بسازند و برقي جهيد فرمودند من در اين برق كاخ كسري را ديدم كاخ روم را ديدم . پيامبر با آن استحكام صحبت مي كرد ولي وقتي كه بوي تفرقه را ديد و ديد كه آنها افتاده اند به جان هم آمد به مرده ها بشارت داد كه آنها وضعشان خوب است و گوارا باشد براي شما وضع ما دارد بد مي شود و مي دانيد كه اتفاقاتي افتاد و چه شد. اين پيغمبر(ص ) با اين عظمت در مدت كمتر از ۱۰ سال اين بنيان عظيم را ساخت و ما براساس اين بنيان انقلابمان را شروع كرديم ما متناسب با روز همان كاري كه پيغمبر(ص ) مي كردند و توجهي كه داشتند آورديم در اصولمان و قانون اساسي مان و راهي كه انتخاب كرده بوديم . من امروز در خطبه دوم خواهم گفت كه ما وظيفه داريم سرمايه عظيمي كه در كنار اين درخت تنومند خون صدها هزار انسان بزرگوار ريخته آبياري كرده و صدها هزار جانباز دارند رنج مي برند و دهها هزار انسان عمرشان را در زندانها مي گذراندند اين يك سرمايه ارزان و آساني نبوده كه دست ما رسيده و ما حقيقتا بايد فكر كنيم . اعوذ بالله من الشيطان الرجيم . بسم الله الرحمن الرحيم والعصر ـ ان الانسان لفي خسر ـ الالذين آمنوا و عملو الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.