آیا دیکتاتور ها میتوانند مثل یک آدم معمولی فکر کنند؟

آیا دیکتاتور ها توانایی فکر کردن مثل یک انسان معمولی را هم ندارند؟

میگویند خر که یکبار پایش در یک چاله رفت دیگر از آن محل رد نمیشود. دیکتاتور ها میبینند که تمامی دیکتاتور های دیگر به نحوی سر به نیست شدند و بدست همان مثلا دوستان و یا حتی خانواده خود از میان برداشته شدند. آیا صدام توانست خود و یا همان پسران والاگهرش را نجات دهد. او که اسما رییس جمهور بود و در عمل میخواست ریاست جمهوری را در خانواده اش مثل سلطنت موروثی نماید آخرش چه شد؟ آیا او توانست از دوازده کاخ سلطنتی اش استفاده کند و آیا میلیاردها دلار که در بانک ها خوابانیده بود به درد وی خورد. همه دیکتاتور ها مثل اینکه میگویند مرگ حق است ولی برای همسایه و فکر میکنند که آنان با دیگران یک فرق اساسی دارند.

وقتی که یک دیکتاتور میبیند که بقیه دیکتاتور ها یکی بعد از دیگری به پایین کشیده میشود چرا او فکر میکند که او مستثنی است؟ چرا او فکر میکند که خون او بهتر و رنگین تر از سایر دیکتاتور ها است.

استالین آن دیو مخوف آدمخوار که میلیونها نفر را بخاک خون کشید و به اردوگاههای سرد و کار اجباری فرستاد و فکر میکرد که خدای روی زمین است به دست رفقایش مسموم شد و بعد ها حتی مجسمه های او را هم پایین کشیدند و لگد مال کردند.

هیتلر هم که یک مرد نیمه گرسنه و بیکاره بود وحتی نتوانسته بود در امتحان ورودی یک کالج موفق شود. در اثر حوادثی به قدرت و ثروت رسید. او که قبلا حتی محتاج یک شام خوب بود و آرزویش داشتن یک اتاق گرم ونرم و یک غذای خوب بود حالا که به آنهمه ثروت قدرت و مکنت رسیده بود میخواست تمامی جهان را زیر فرمان خود ببرد. چگونه او میتوانست با تمامی جهان به نبرد بر خیزد؟ آیا فکر میکنید که مغز یک دیکتاتور میتواند عادی کار کند و بقول معروف دوتا چهار تا را حساب نماید. او که از فقر و بیکاری به آن همه ثروت ودولت و مکنت و قدرت رسیده بود حالا سیر مونی نداشت و بیشتر و بیشتر میخواست. آیا شما فکر نمیکنید که دیکتاتور ابله و نادان میشوند و چشمشان توانایی دیدن وعقل شان دیگر توانایی فکر کردن وسنجیدن را ندارد.

صدام که یک مرد نادان معمولی بود باز همچون هیتلر بر اثر حوادثی و با یاری کسانی به قدرت و شوکت رسیده بود و برای خود کاخهای سلطنتی میساخت و میخواست با ابر قدرتها سرشاخ شود آیا او فکر نمیتوانست بکند که نمیتواند با ابر قدرتها سرشاخ شود. آیا او نمیتواست فکر کند که کشور و ملتش را بیخود بخاک خون خواهد کشید و او که میلیونها انسان بیگناه را به کشتن داده بود ایا هنوز کمبود خون ریزی داشت. ایا به اینکار ها را جز ابلهی نام دیگری میتوان داد؟

پس چرا سایر دیکتاتور ها از این همه مثال ها درس نمیگیرند؟ آی کشته کرا کشتی تا کشته شدی باز تا باز که اورا بکشد آنکه ترا کشت.

آیا دیکتاتور ها از یک درک معمولی هم عاجز هستند و یا اینکه ثروت قدرت و شهوت آنان را کور و کر کرده است. دیگر نه گوش شنوا دارند نه چشم بینا و با ابلهی گور خود را میکنند.

حال اگر مثلا صدام یک آدم عاقل فهمیده و دانشمند بود از آنهمه توانایی هایی مادی و معنوی و اعتبار و شوکت که داشت میتوانست با خوبی و مهربانی به نفع کشور و ملتش استفاده کند و خود را محبوب همه گان سازد. اگر او به کردها و شیعیان و سایر قوم های عراقی میرسید و با همه خوب و مهربان بود آیا فکر میکنید که ملت میگذاشتند که او مثل یک جانی ابله اعدام شود؟

آیا مردمان آنقدر نمک نشناس بودند که میگذاشتند که یک خدمتگذار صدیق شان که رییس جمهورشان هم بود با آن بی حرمتی اعدام گردد. و آیا اوصولا احتیاج به آن همه کشت و کشتار بیهوده بود؟

ایکاش که دیکتاتور ها هم میتوانستند مثل یک آدم معمولی فکر و اندیشه کنند و زندگی را برای خودشان و اطرافیانشان خطرناک و مشگل و تلخ نسازند. ولی چرا سایر دیکتاتور ها از سرنوشت اینان درس عبرت نمیگیرند؟ آیا آنان توسط بادمجان دور قاب چین ها آنقدر حماقت پیدا کرده اند که خود را خدا میدانند و مبری از هر ناراحتی؟ آیا سیستم به آنان اینطور تلقین کرده است که آنان با سایرین فرق دارند و آنان وابسته به خدا هستند و روح خدا در آنان رخنه کرده است و هیچ کس توانانی پایین کشیدن آنان را ندارد؟ من که جواب این سوالها را ندارم آیا شما جوابی و پاسخی دارید؟

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!