چه فرق بین من و بین کور مادر زاد
که روی ماه تو دیدن نباشدم آزاد
مرا نیاز به این دیدگان روشن نیست
که چشم بسته به پای تو میتوان افتاد
بگیر جان من ای بهترین بهانه عمر
که بی تو یک نفس از عمر هم حرامم باد
چه باک از اینکه مرا آشیانه شد بر باد
سرت سلامت و دل شاد و خانه ات آباد
مرا مراد ز مردن به پای تو این است
که عمر خضر بگیرم ز تیغه جلاد
هر آنکه زخم دل ما بدید با خود گفت
فدای قوت بازو و پنجه صیّاد
به آب دیده توان نرم کرد قلب ترا
نگو که رخنه محال است بر دل پولاد
خدا پناه تو باشد گرت میسّر شد
مبر ز خاطر خود یاد شاهد ناشاد
محمود سراجی