انسان سر آغاز و انسان سرانجام

زرتشت به [تو] به [انسان] روی می‌کند و می‌گوید: [تویی سر آغاز تویی سر انجام]. همین سخن کوتاه، تا امروز به چهرههای گوناگون، و همیشه تازه، خودنمایی کرده است. زمان بیکران – که خود افریننده [خداوند جان و خرد] ” اهورا مزدا” است، جهان را به ” اهورا مزدا” و “تو” وامیگزرد. از این پس ” اهورا مزدا” افریننده است و “تو” جلوه گاه “او”.

در بند ۱ سنگ نبشته نقش رستم به فرمان داریوش چنین نوشته شده است: “بزرگ است خداوند جان و خرد که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید که مرد[انسان] را آفرید، که شادی برای مرد آفرید……”

تا اینجا، در زمینه این گفتار به دو نکته بر می‌خوریم. ۱- “انسان” که همه چیز است، سر آغاز و سر انجام. ۲- “جهان مردمی” که مردم بی‌ جهان و جهان بی‌ مردم مفهومی ندارد چرا که هردو بهم وابسته و نیازمند یکدیگرنند. هم دوش با گذشته زمان پیش میأیم و این دو سخن را یکجا در پیکری تازه – که حکیم فردوسی پیکر تراش آن است- می‌‌بینیم. در این پیکر نو آئین، هر دو مفهوم پیش گفته را، روشن و آشکار می‌‌بینیم.

فردوسی نخست توجه به “جا” را، “جهان افرینش” را و “ارج” و “ورج” آن را، به “تو” به “انسان” گوشزد می‌کند که:

خرامیدن لاجوردی سپهر

همان گرد گردیدن ماه و مهر

مپندار کز بهر بازیگری است

سراپرده ایی اینچنیین سرسری

 

و دیگر که انسان باید خود را بشناسد که واو بر گزیده است و “برآورده” با “میانجی” ها “پرورش یافته” و به هر حال “سر آغاز و سر انجام است” با این زبان:

تو را از دو گیتی‌ بر آورده اند

به چندین میانجی بپرورده اند

نخستین فطرت، پسین شمار

توی، خویشتن را به بازی مدار

 

اقتباس از نوشته دکتر علیقلی محمودی بختیاری

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!