عدم مشروعیت اخلاقی و وجاهت قانونی اعترافات آقایان عطریانفر و ابطحی و آنها که در آینده نزدیک در صحنه ای که بشکل دادگاه آراسته شده است علیه خود شهادت خواهند داد در انظار ایرانیان و جهانیان از آفتاب نیمروز روشنتر است. آنچه مبهم است بهره هوش سیاسی آنهائیست که چنین نمایشی را براه انداخته اند. میگویند دشمن دانا به از نادان دوست. توجه کنید که این دوستان نادان چگونه با تکرار اتهام “انقلاب مخملی” جمهوری اسلامی را در جای نظامهای تمامیت خواهی که یکی بعد از دیگری به زباله دان تاریخ میپیوندند گذاشته اند. چه سودای این گروه باورمند نمودن مردم باشد و چه ارعاب آنها، قدر مسلم اینست که آنها ظاهراً صدای افتادن طشت رسوائی اینگونه نمایشهای مخوف در جهان را نشنیده اند. این مقاله به مثابه سمعکی است برای سنگین گوشان تا بنیوشند که چرا تشکیل چنین دادگاه هائی بعد از تجربه قرن بیستم بیش از اینکه گناه متهمین را اثبات کند کودکی قضائی و بی گناهی سیاسی گردانندگان آنها را تابلو میکند.
1- نقض اصل عدم اجبار متهم به شهادت علیه خود
در همه جمهوریهای مدرن جهان متهم از شهادت علیه خود معاف است. حتی کسی که دولت شائبه ای در گناهش ندارد نیز نباید مجبور باشد که بعنوان شاهد بنفع دادستان و علیه خود در دادگاه شرکت کند. بعبارت دیگر اصل بر برائت متهم است و لذا اگر دادستان علیه کسی اعلام جرم کند این بر عهده اوست که گناه متهم را در محاکم صالحه اثبات کند. برای جستجو در علت وضع این اصل باید به فلسفه قرارداد اجتماعی که اساس جوامع مدرن است باز گردیم. فرض اینست که فرد به جامعه متمدن میپیوندد تا از قانون جنگل بگریزد. برای تحقق این هدف در آستانه ورود به جامعه افراد از بعضی از حقوق طبیعی خود (که حق تشخیص و مجازات متجاوز از آنجمله است) میگذرند. آنها حق محاکمه و مجازات متجاوز را به دولت هبه میکنند تا از نزاع همه بر علیه همه اجتناب کنند. افراد حق دفاع از جان و مال و آزادی خویش را از خود سلب کرده به دولت میدهند تا بتوانند در فضائی آرام و امن و خالی از جنگ و دعوا زندگی کنند. اگر پیوستن به جامعه متمدن برای حفظ حیات و آزادی فرد است این نقض غرض خواهد بود که دولت آنها را مجبور کند تا علیه زندگی و آزادی خود شهادت دهند. علاوه بر این تناقض منطقی، تجربه ثابت کرده است که دولت با قدرت زیادی که دارد میتواند افراد را به شهادت کذب علیه خود وادار کند. از اینرو لازم است که تمهیداتی (مثل معافیت افراد از شهادت علیه خود) برای حفظ حقوق فردی از تجاوز دولت پیش بینی شود. فرار از خطر تجاوز دیگران به حقوق فرد به جامعه ای که در آن دولت به همان حقوق تجاوز کند مانند پریدن از ماهتابه به درون آتش است.
2- عدم حجّیت اقرار به خطا در شرایط فشار و شکنجه
این دیگر ربطی به مدرنیته هم ندارد. اغلب نظامهای حقوقی جهان منجمله فقه جعفری اعترافات مآخوذه تحت فشار را فاقد ارزش حقوقی دانسته اند. بگواهی تاریخ حکام خود سر و پاره ای از مذاهب که به قدرت دولتی دست یافته اند از این روش برای تثبیت خود استفاده کرده اند. دادگاههای تفتیش عقاید قرون وسطائی در اروپا متهمین را برای اقرار به ذنوبی از قبیل اعتقاد به اسلام یا یهودیت یا جادوگری و هرگونه مخالفتی با دگمهای کلیسا شکنجه میکردند. معروف است که در اروپا زنی را که متهم به جادو بود با وزنه هائی به رودخانه میانداختند و اگر غرق میشد میگفتند جادوگر نبوده ولی اگر روی آب میماند گناهش اثبات میگشت! این تناقض سهمناک معمولاً در شرایط شکنجه نیز موجود است. صرف نظر از اینکه قربانی شکنجه به گناه خود اعتراف بکند یا نکند اصل گناه او در فکر شکنجه گر ثابت است. متاسفانه علیرغم آرمانهای انقلابیونی که در رژیم شاه شکنجه شده بودند ویروس تعذیب به جمهوری اسلامی نیز سرایت کرد. ظاهراً عمق این بیماری تا حدی است که پروژه های توّاب سازی و اعتراف گیری حتی پس از پخش نوار های مهوّع بازجوئی از همسر سعید امامی نیز ریشه کن نگشتند.
3- قابل اعتماد نبودن اطلاعاتی که در اثر شکنجه اخذ میشود
در قرن گذشته دولتهای تمامیت خواه از قبیل دیکتاتوری های جهان سوم و کشور های بلوک کمونیست و برخی رژیمهای فاشیست در اروپا و آمریکای لاتین به شکنجه متهمین برای اخذ اعترافهای اجباری دست آلوده اند. حتی دولتهائی که بر اعلامیه جهانی حقوق بشر صحه گذارده اند نیز گاهی تسلیم وسوسه شکنجه شده اند. مثلا در شهر شیکاگو در دهه هفتاد گروهی از افسران پلیس به شکنجه متهمین سیاهپوست برای اعتراف به جنایات موهوم دست میزدند. بعد از وقایع یازده سپتامبر در آمریکلا نو محافظه کارانی از قبیل دیک چینی، معاون رئیس جمهور شکنجه را به ابزار مبارزه با تروریسم اضافه کردند. نتایج ای تصمیمها را در ماجراهای هولناک زندانهای ابو غریب، بگرام و گوانتانامو بوضوح دیدیم. فارغ از کلیه ملاحظات اخلاقی و حقوقی و انسانی امروز میدانیم که شکنجه روش مناسبی برای جمع آوری اطلاعات امنیتی نیز به حساب نمیآید. کسی که تحت فشار روانی یا بدنی باشد هر چه را که شکنجه گر میخواهد از راست و دروغ اقرار خواهد کرد. از اینرو دژخیم بجای کسب اطلاعات صحیح تنها پیشداوریهایش را بر زبان قربانی خود جاری میکند. بیاد بیارویم که همه اطلاعات مربوط به رابطه القاعده و صدام حسین که یکی از بهانه های حمله آمریکا به عراق بود تحت شکنجه از یکی از متهمین در مصر اخذ شده بود که بعد ها کذب آن آشکار شد.
4- رسوائی فرهنگی محاکمات نمایشی
در قرن بیستم معروفترین محاکمات نمایشی را استالین برگزار کرد. این جلسات تنها از نظر ظاهری شباهتی به دادگاه داشتند و در واقع یک استودیوی تواب سازی بودند. در جریان این محاکمات بالاترین مقامات حزب کمونیست که علیرغم سابقه درخشان انقلابی خود رقیب استالین به حساب میآمدند بنحو غیر قابل باوری به جاسوسی و انواع و اقسام جنایات علیه مردم روسیه شوروی اعتراف کردند. بعدهای جرج ارویل در کتابی بنام 1984 که یکی از معروفترین رمانهای قرن بیستم است این دادگاه ها را بنحو دلخراشی تصویر کرد. امروزه دیدن صحنه محاکمات نمایشی و اعترافات تلویزیونی جهان را بیاد استالین و ارویل میاندازد. در چنین چارچوب فرهنگی آبروی متهمین در خطر نیست. بلکه این قضات اند که ندانسته از اینراه عرض خود میبرند و آبروی نظام خود می ریزند