اخیرا وبسایت روز آنلاین از قول آقای گنجی مطلبی درج کرده () که نشان میدهد ظاهرا صدای آنچه که از دید ایشان “دیکتاتوری پرچم” خوانده میشود بگوش ایشان هم رسیده! آقای گنجی در این تحلیل خود به روشنی میگوید که به پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ایران اعتقادی ندارد و از طرف دیگر هم اعلام میکند که پرچم ملی ایران را مردم انتخاب میکنند! ایشان در بخشی از مطالبشان میفرمایند به همان دلیل که مثلا حزب دموکرات آمریکا اجازه نخواهد داد یک جمهوریخواه در کنوانسیون آنها پرچم حزب جمهوریخواه را بالا ببرد بدون اینکه کسی بتواند آنها را متهم به دیکتاتوری کند، پس حرکت ایشان هم نمیتواند به دیکتاتوری تعبیر شود! قبل از اینکه دور شویم از این قسمت عین نوشته را در اینجا نقل میکنم:
2- “دموکراسی
در نظام های دموکراتیک هر گروه و دسته ای مجاز به فعالیت به صورت سازمان یافته و با پارچه رنگینی است که نماد آن گروه خاص است. به همین دلیل، گروه های ورزشی، نمادهای خاص خود را دارند. گروه های سیاسی و احزاب هم دارای نمادهای خاص خود هستند. آزادی فعالیت جمعی، و داشتن نماد خاص، مقتضای دموکراسی است. اما دیکتاتوری مقتضای دیگری دارد:
1-2- افراد، گروه ها و سازمان های مستبد، نمادهای مقبول خود را به دیگران تحمیل می کنند. به عنوان مثال، در آمریکا احزاب دموکرات و جمهوری خواه، نماد های خاص خود را دارند. این مقتضای دموکراسی است. حال در عالم خیال یک صحنه را به تصویر کشید. حزب دموکرات اجلاس حزبی برگزار کرده است. افراد حزب جمهوری خواه به اجلاس وارد می شوند و پارچه های نماد حزب خود را در اجلاس دموکرات ها بالا می برند. دموکرات ها به آنها می گویند این اجلاس ماست، شما چرا پارچه ای را که نماد حزب شماست، در اجلاس ما بالا برده اید؟ جمهوری خواهان در پاسخ می گویند: شما اگر نگذارید ما نماد مقبول خود را در برنامه ی شما بالا بریم، اثبات می شود که شما دیکتاتور هستید.
2-2- حزب دموکرات و حزب جمهوری خواه، همین طور تیم پرسپولیس و استقلال، می توانند نماد های خاص خود را داشته و آن را در برنامه های خاص خود بالا برند. نه آنکه در برنامه ای که متعلق به گروه دیگری است، نماد خود را به حاضران تحمیل کنند”
در این بخش دو نکته جلب توجه میکند که طرز تفکر و دیدگاه نویسنده و نیز بیخبری ایشان را نسبت به مفهوم دموکراسی بخوبی میتواند نشان دهد. نخست اینکه معلوم نیست ایشان از کجا به این نتیجه گیری رسیده اند که دموکرات ها یا جمهوری خواهان آمریکا در جلسات یکدیگر نمیتوانند در حالیکه حزب خودشان را نمایندگی میکنند شرکت کنند یا علائم و سمبلهای حزبی خود را با خود همراه داشته باشند؟ ایشان بهتر است اول کمی در باره اینجور چیزها بررسی و ببینند که آیا احزاب سیاسی آمریکا با مخالفان حزب خود چنین رفتاری دارند و بعد حکم صادر کنند. دیگر اینکه معلوم نیست دموکراسی و حزب بازی از کی تا حالا رنگی یا پارچه ای شده که حتما هر کسی یا حزبی باید با پارچه نماد خودش به میدان بیاید؟!
از نوشته ایشان چنین استنباط میشود که معنی دموکراسی را با مسابقه دو تیم فوتبال عوضی گرفته باشد و گرنه مثال پرسپولیس و استقلال ایشان برای توجیه اینکه ایشان با حضور هر کسی که حتی برای حمایت از هدف ایشان (نه برای شخص ایشان) با داشتن پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان حضور پیدا کرده بود مخالفت نمود، پذیرفتنی نیست. این موضوع در حقیقت باعث تاسف است که امروز، در نتیجه کم کاری فعالین واقعی برای دموکراسی و آزادیخواهان راستین، کسانی میخواهند خود را پیشاپیش حرکتهای آزانیخواهانه مردم ایران بیاندازند که درکشان از آزادی و دموکراسی بسیار محدود است و از “کثرت گرائی” دور تر نمیرود که آنرا هم باید دید چگونه تعریف میکنند. در فرهنگ دموکراسی برای اینان چیزی بنام “تحمل مخالف” جائی دارد و هر طور شده یک بهانه ای برای در رفتن از زیر آن پیدا میکنند.
آقای گنجی در همانجا زیر تعریف “پرچم ملی” از پرچم جمهوری اسلامی نام میبرد که معلوم نیست اگر به عقیده ایشان پرچم را مردم باید تعیین کنند چرا ایشان پرچم جمهوری اسلامی را که هرگز به رای مردم گذاشته نشده فقط به این دلیل که همه دولتهای خارجی آنرا به رسمیت میشناسند بطور تلویحی تنها پرچم ایران معرفی میکنند؟
آقای گنجی در بخش دیگری از مطالبشان میگویند که هرگروهی میتواند برود و برای خودش مراسمی بگذارد و پرچم خود را هم بالا ببرد و در این میان بطور مشخص از سلطنت طلبان و مجاهدین خلق نام میبرد و این موضوع را که هیچکس مانع نمیشود که آنها پرچمشان را بر افرازند به عنوان سند آزادیخواهی و دیکتاتور نبودن امثال خود ارائه میدهد تا بعدا حضور دیگران را با پرچم در اطراف سازمان ملل در هنگام جرای برنامه اعتصاب غذای خود برای درخواستهای محدود از حکومت اسلامی یک عمل دیکتاتور مآبانه نشان دهد. آقای گنجی بداند که آنروزها که ما و صدها و هزارهای دیگر در سراسر دنیا برای آزادی امثال او از زندان دژخیمان حکومت اسلامی و نیز برای رسوا کردن عاملان جنایتهائی مثل قتلهای ناجوانمردانه زهرا کاظمی و زهرا بنی یعقوب و دیگران گلوی خود را در مقابل مقر نمایندگان رژیم جنایتکار اسلامی میدراندیم، کسی به ما نمیگفت هر گروهی برود برای خودش مراسمی بگذارد و پرچمش را هم داشته باشد. در آن روزها ما همه کنار هم ایستاده بودیم و فریادمان یکی بود و نشانی هم از این دار و دسته سبز شما نبود. شما که ظاهرا خودتان یک قربانی حکومت اسلامی بوده اید چرا در جدا سازی نیروها اصرار میورزید؟ شما فکر میکنید که کی هستید که بتوانید با جمع کردن گروهی زیر شعارها و حرکات تفرقه افکنانه خودتان دیگران را به انفعال بکشید؟
اینرا بدانید که ما آزادی خواهان ایرانی در خارج از کشور حضور شما را خارج از زندان یکی از موفقیتهای خودمان میدانیم نه آنها که امروز زیر پرچم سبز شما گرد میآیند اما با همه اینها از شما هیچ انتظاری هم نداریم ولی حد اقل آنقدر انصاف داشته باشید که کار خود را با آسمان ریسمان توجیه نکنید. در طول تاریخ همیشه آنها که در مقابل قدرتمداران ایستاده اند گروه های کوچک بوده اند و اکثریت مردم فقط زمانی به حرکتهای مخالف پیوسته اند که زمینه امنیتی برای حضور آنها بوسیله همان گروههای کوچک فراهم شده باشد. شما نمیتوانید با این حرفها و حرکات مبارزه آزادیخواهان راستین ایرانی را در خارج از کشور تخطئه و یا منحرف و ما را خسته کنید. ما خسته نمیشویم همانطور که در طول سی سال گذشته نشدیم و وجود هر نوع حرکت مخالف حکومت اسلامی در طول این زمان، چه شما بخواهید و چه نخواهید و چه قبول کنید یا نکنید، زیر تاثیر حرکات و فعالیتهای آزادیخواهانه ما بوده است.
آقای گنجی باید بدانند که این دیگران نیستند که میخواهند جنبش باصطلاح “سبز” را مصادره کنند بلکه این گروهی از عوامل حکومت اسلامی هستند که زیر نام جنبش سبز میخواهند با سپر بلا کردن مردم ایران جنبش آزادیخواهانه مردم را به سود بخش دیگری از این حکومت فاسد و جنایتکار جمهوری اسلامی مصادره و برای آن مشروعیت انقلابی بدست بیاورند. ما اجازه این کار را نخواهیم داد. مردم ایران فریاد کردند “استقلال آزادی جمهوری ایرانی”. آنها فریاد کردند و به موسوی گفتند “موسوی پرچم ایران منو پس بگیر”. آقای گنجی، شتر سواری دولا دولا نمیشود. مردم ایران در مقابل گلوله جنایتکاران حکومت اسلامی در داخل کشور با شجاعت فریاد میزنند و در خواست خود را با صراحت میگویند. ما اجازه نخواهیم داد که گروهی فرصت طلب که تا دیروز کاری جز جمع آوری مال منال نداشتند و در هیچ حرکت اعتراضی ایرانیان در خارج از کشور خضور نداشتند امروز خود را به عنوان نمایندگان جامعه ایرانی معترض جا بزنند و حرکت آنها را با ارائه خواستهای محافظه کارانه خود به انحراف بکشند.
شما نماینده اعتراضات مردم ایران نیستید چون شهامت بیان خواستهای آنها را با صراحت، در حالیکه در یک کشور آزاد زندگی میکنید ندارید. این ما هستیم که نماینده راستین خواستهای مردم ایران هستیم. این ما هستیم که حکومت اسلامی را مانند مردم درون کشور نمیخواهیم. این ما هستیم که تنها پرچم ملی مردم خود را حمل میکنیم و به آن هم افتخار میکنیم. شما بروید دنبال همان تکه پارچه تان. شما برای جدائی انداختن آمده اید و احتمالا میخواهید از این شور انقلابی مردم برای خود کلاهی بسازید. شما در “دگر باشی” و “دگر اندیشی” چیزی جز خودتان نمیبینید در حالیکه ما از اینجا شما را هم میدیدیم گو اینکه یک واژه از سخنان شما برایمان معنی و پیام مهمی در بر نداشت و حالا هم ندارد. در آنروزها کسی به ما نمیگفت اگر آزادی گنجی را میخواهید به ایران بروید و جلو زندان اوین سر و صدا راه بیاندازید و عجیب اینست که ما امروز چنین حرفهائی را از شما میشنویم. واقعا که عجب روزگاری شده!
بعد از دادن حد اقل حدود دویست کشته در طی در گیریهای اخیر، آقای گنجی هنوز میگوید مردم در ایران حاضر نیستند با حکومت اسلامی در افتند و کشته بدهند. ایشان تنها راه دیگر برای تغییر سریع حکومت اسلامی را حمله خارجیها میداند و به همین جهت معتقد است که همه باید پشتیبان نظریه ایشان برای تغییر در حکومت اسلامی از راه انتخابات و بصورت تدریجی باشند. آقای گنجی آنان را که بر خلاف نظر ایشان خواهان دگرگونی بنیادی در سیستم حکومتی ایران هستند دنباله روان نظریه و حرکت لنینیستی میداند که هرگز برای مردمش دموکراسی بدنبال نداشت. در عین اینکه این حرف درست است که روش لنین دموکراسی در پی نداشت باید به اآقای گنجی یاد آور شوم که آنچه که لنین میخواست “دیکتاتوری پرولتاری” بود که بآن هم رسید. از آن گذشته مگر در همین دو دهه اخیر نبود که در لهستان یک رهبر جنبش کارگری توانست حرکت مردمش را پیش ببرد و یک سیستم آزاد و دموکراتیک را در کشورش بنیان بگذارد؟ مگر کارگران و رهبران جنبشهای کارگری ما در ایران چه چیزی کم دارند؟
نمونه دیگر در گرجستان بود. کی گفته که حتما باید نیروی خارجی حمله کند که آقای گنجی چنین ادعائی را مطرح میکند؟ پیش کشیدن موضوع حمله خارجی فقط به جمهوری اسلامی کمک میکند و هیچ بازدهی برای کمک به حرکت آزادیخواهانه مردم نخواهد داشت. از طرفی دیگر، عنوان کردن اینکه حکومت اسلامی شرکت هواداران شاهزاده رضا پهلوی را بهانه سرکوب جنبش سبز کرده از نظر استدلال برای توجیه رفتارهای جنایتکارانه دست اندر کاران حکومت اسلامی بسیار سست و خالی از هر گونه ارزش منطقی و حقیقتی است. جمهوری اسلامی سالهاست که خون دهها بلکه صدها هزار ایرانی را ریخته و روزی نیست که جنایتی بوسیله عوامل و ایادی این دستگاه مافیائی صورت نگیرد. مگر قربانیان قتلهای زنجیره ای که خود شما آقای گنجی در افشاء آن نقش داشتید چه ارتباطی به مجاهدین یا رضا پهلوی داشتند؟ این حرفها برای توجیه رفتارهای غیر انسانی حکومت اسلامی در حق مردم ایران به هیچ وجهی قابل پذیرش نیست.
پایان کلام اینکه، بدون هیچ شبهه ای، حرف آخر را مردم ایران در داخل کشور خواهند زد ولی از آنچه ما تا کنون شاهد آن بوده ایم و در درون مرزهای کشورمان ایران اتفاق افتاده، شما آقای اکبر گنجی، منعکس کننده خواستهای واقعی مردم ما نیستید. حقوق بشر و مسائل دیگر هم ملک خصوصی شما و دار و دسته قلابی سبزپوشان خارج از کشور نیست که عمله گروهی از بازیگران جنگ قدرت در د اخل ایران هستند. این انتخاب شماست که راه خود را با مصلحت طلبی در مسیری انتخاب کرده اید که همسو با زندانبانان پیشین شماست. شما چنین میخواهید. چنین بادا.