(تزریق)
من اعتراف می کنم
هر چه می خواهید بگویم بگوئید
آنرا تکرار می کنم
اعتراف می کنم
در پانزده سالگی شروع به جلق زدن کردم
ولی از غسل جنابت استنکاف کردم
در شانزده سالگی با گوسفندی جماع کردم
و دیگر گوشت حلال نخوردم
و آن گوسفند را در ده همسایه
به یک پسر شانزده ساله فروش کردم
و به او گفتم
هرگز آن گوسفند را به ده ما نفروشد
و او با آن گوسفند جماع کرد
و آن را به پسر شانزده ساله دیگری
در دهی دیگر غالب کرد
و او به پسری دیگر در دهی دیگر
و دهی دیگر
و خدا می داند در نهایت چه کسی آن را خورد
من اعتراف می کنم
اعتراف
رشوه گرفتم
و اجازهء ورود دارو دادم
تا شاید شهیدان شهید نشوند
و دلار از دولت به قیمت ارزان خریدم
و در بازار سیاه به قیمت گران فروختم
و پول درآوردم
و مرغ های گندیده خریدم
و ژامبون کردم
و در بازار آزاد به قیمت زیاد فروختم
اعتراف می کنم
به جدم قسم
به پیر و پیغمبر قسم
به زمین و زمان قسم
من گناهکارم
در هفده و هفت سالگی به چریکهای خلق پیوستم
و بعد به فدائیان
و بعد اقلیت
و بعد اکثریت
و در نهایت پیکار
و خواهر قاضیم شد بیکار
و هم سلولی سابقم رفت بالای دار
و فریاد زدم بر علیهء رژیم ستمکار
درود بر لنین
درود بر استالین
و خدا را کردم انکار
من اعتراف می کنم
اعتراف
نمی دانم در چه سالی از خانه فرار کردم
و در راهء رهائی خلق انقلاب کردم
در آخر فروردین با خمینی بیعت کردم
ولی در اول اردیبهشت همان سال او را ابله خطاب کردم
اعتراف می کنم
اعتراف
هر چه می خواهید می نویسم
زیر آنرا امضاء می کنم
هر چه می خواهید بگویم بگوئید
آن را تکرار می کنم
در سن بیست و بیست و یک و دو و سه و چهار خدا را انکار کردم
و از ورود به خلا با پای چپ امتناع کردم
اعتراف می کنم
اعتراف
عرق خوردم
قمار کردم
فیلم لختی تماشا کردم
بعد از مملکت فرار کردم
و بر علیه خمینی شعار فریاد کردم
و به ریگان و بوش رأی نثار کردم
و تبلیغات دروغ انتشار کردم
بعد با یک زن وحشی آمریکائی ملاقات کردم
و او را مهار کردم
اعتراف می کنم
گناهان فراوانی داشتم
کلادیا را بیش از معصومه دوست داشتم
من اعتراف می کنم
با کلادیا سکس داشتم
ولی او را صیغه نکردم
و هیچ جا کلیمکسش را شرعأ ثبت نکردم
ولی صدایش را ضبط کردم
و با شنیدنش حال کردم
اعتراف می کنم
هیچ وقت به قم زیارت نکردم
و در جمکران گریه نکردم
ولی منتظر امام زمان هستم
چون طرفدار تئوری انشتاین هستم
من اعتراف می کنم
اعتراف
در راه انقلاب شهید نشدم
اعتراف می کنم
در جنگ شهید نشدم
و خواهرم و برادرم شهیدی نیست
و کوچهء ما به اسم ما نیست
من اعتراف می کنم
به ایران برگشتم
و به جنبش سبز پیوستم
ولی گُه خوردم
غلط کردم
تأکید می کنم در کهریزک به ما پپسی دادند
و هوای آن عالی بود
و استخرش آبی بود
و درختها پر از میوه
و خیار در بیشه
و تربچه
و گلابی بر شاخه
تأکید می کنم
هی گلابی خوردم
و در بهترین مستراحهای دنیا
شکمم را تخلیه کردم
تأکید می کنم
احمدی نژاد دیوانه نیست
و رهبر ما عالیست
و امام زمان ظهورش حتمی ست
من اعتراف می کنم
کودتا کردم
تقلب کردم
بی خود به موسوی رأی دادم
حماقت کردم
غلط کردم
گُه گلابی ئی خوردم
من اعتراف می کنم
بین خون استحاضه و خون حیض فرقی قائل نبودم
و زنهای سیده و یأسه را به یک اندازه دوست داشتم
من اعتراف می کنم
قبله را با قبله نما هم نمی توانم پیدا کنم
من اعتراف می کنم
نماز نمی خوانم
و گرسنگی یک روز روزه را هم تحمل نکردم
و غبار غلیظ بحلق رساندم
و پول غذایم را به گدایان ندادم
و به یک زن نا محرم نگاه کردم
و با دستهایم بقصد لذت بدنش را نوازش کردم
و به عورتش نگاه کردم
و به قصد لذت با او جماع کردم
و شیر او را نوش جان کردم
من اعتراف می کنم
به پیر و پیغمبر که از خوردن شیر زن لذت بردم
و به رفیقم گفتم تا می تواند شیر زن بخورد
که خیلی مقویست
و رفیقم گفت
من شیر گاو هم گیرم نمی آید
من اعتراف می کنم
رفیقم از کمبود شیر زن مُرفینی شد و مُرد
من اعتراف می کنم
اعتراف
من اینترنت را اختراع کردم
و بلاگ نویسی را رواج دادم
و توویتر را اکتشاف کردم
و بلاگ پُست کردم
و آخوندها را مسخره کردم
و منتظر روزی شدم که قرعه کشی شود
و موسوی رنگ سبز برنده شود
و کودتا شود
تأکید می کنم
رنگ سبز مغز انسان را نابود می کند
و میلیونها نفر مغزشان نابود شد
و موسوی خس و خاشاک شد
و انشتاین نابود شد
و شد احمدی نژاد بهترین
و عالی ترین
و عاقل ترین
و قوی ترین
رئیس جمهور دنیا
و کهکشان
و ماورای عالم
من اعتراف می کنم
مغزم نابود شد
چه آمپولی به من تزریق شد