خلیفه های اموی بنی امیه و خلیفه های عباسی بنی عباسی و اسلام این ها
در زندگی هر کسی سعی دارد از راهی نان بخورد و روزی خود را بدست آورد. گروهی به دنبال کسب دانش و فرهنگ و صنعت و هنر و آموزش و پرورش میروند و از این راه به شغلی و کاری میرسند و لقمه نانی بزحمت در میآورند و به غفلت هم نمیخورند. و گروهی به کارهای دولتی و سیاسی میپردازند و اگر انسانهایی والا باشند میتوانند که مصدر خدمات ارزنده ای هم باشند. و بیشتر مردم از کار عضلانی توام با تفکر استفاده میکنند مثل کارگران متخصص و یا تنها از نیروی عضلانی خود استفاده مینمایند مثل کارگران معمولی و غیر متخصص. ولی شیادان و دزدان قانونی وغیر قانوی و ستمکاران و فریب کاران و دغلان گروهی دیگر هستند که از راههای بسیار غیرانسانی و ستمگرانه میلیارد ها ثروت مردم را غارت میکنند. این شیادان از نیروی دوستی و محبت و عشق مردم و احساسات ظریف آنان استفاده میکنند و بقولی بیکاران و سرخوردگان منابع درآمد های سرشار آنان هستند. آنان با ترسیم یک زندگی خیالی و توهم و با سخنرانی های بسیار و دروغ های گزاف و اکنون با ارسال ای میل ها از طمع و حریص بودن مردم سو استفاده های کلان برده اند و میبرند.
بهر حال آنان راهی پیدا میکنند تا انسان ها را سرکیسه و لخت کنند. برای گرفتن وام ارزان برای پیدا کردن کار خوب برای دوستیابی و همسر گزینی ها برای ارسال پول های باد آورده و خرید های خوب ارسال چک ها و براتهای تقلبی و هزاران نوع دیگر به ثروت اندوزی مشغول هستند. خودتان ببینید و قضاوت کنید حضرت مسیح در زندگی کوتاه مدت خود نه قصری داشت نه خدم و حشمی و نه ثروت سرشاری و بارها دیده شده که وی در گوشه از خیابان و صحرا شب را به صبح آورده بود. ولی شیادان و کسانی که نه باو معتقد هستند و نه خدا را قبول دارند از برکت سر وی به ثروت های نجومی رسیده اند کلیساهای متفاوت و با اسمهای بیشمار تاسیس کرده اند و در قبل آن به زندگی های اشرافی رسیده اند. ثروتهای کلیساها بسیار زیاد است و مومنین براحتی پرداخت میکنند. متاسفان هر دینی دارای یک مشت شیاد ان حرفه است که با وجود اعتقاد نداشتن به اصل دین وحتی خدا تنها برای ثروت اندوزی خود را دین دار نشان میدهند و با جا نماز آبکشی و تظاهر مردم را میچاپند.
انیان بنام دین از هیچ گونه جنایت ودزدی و هیزی و آتش زدنها و بی حرمتی ها روی گردان نیستند وبرای جمع مال و منال بیشتر و داشتن ثروتهای افسانه ای آدمکشان حرفه ای را استخدام میکنند و به جان آنانکه دست شان را خوانده اند میاندازند و آنان را مقتول و سر به نیست میکنند. متاسفانه با ایجاد رعب و وحشت و با سو استفاده از بی تفاوتی جهانی و غیر انسانی بودن شرایط دنیا و جهل مردم براحتی میتوانند به حکومت های ننگین خود ادامه دهند. سرمایه مهم آنان جهل و نادانی و بی دانشی مردم و تعصب های ابله هایشان و نیز ثروت بیشمار و در اختیار داشتن وسایل ارتباط جمعی است که هر که بخواهند به ملا اعلی میرسانند و از یک دیوانه ویک ابله یک فیلسوف شهیر و از یک جانی یا انسان کامل و یک مومن بخدا میسازند و به خورد مردم میدهند. اشخاص پست را مقامهای عالی میدهند که مثل موم در دستان ظالم آنان نرم باشند و بهر طرفی که بخواهند آنان را بکشانند. یک سیستم دزد وغارتگر در پشت آنان نهان است که برای در هم ریختن طبقه متوسط برنامه ریزی شده است. با دامن زدن به اختلافات مردم با هم همه را بجان هم میاندازند و خود نظاره گر و خوشه چیانان این بهم ریختگی هستند. ابوسفیان که میدید که از راه سابق و بت پرستی نمیتواند به مردم مسلط بشود و آنان را سرکیسه کند اسلام آورد و مسلمان شد و در تحت لوای اسلام به غارت مردم پرداخت و این بار به نام دین مردم را لخت میکرد.
معاویه و پسرش یزید هم راه مثلا عاقلانه او را پیروی کردند و شما خودتان دیدید که حتی خانواده خود همان پیامبر حضرت رسول را کشتند. مردم آن زمان ایران که از غرور و نخوت پادشاهان خودکامه و موبدان طمعکار وشاید هم شیاد خسته شده بودند مقدم عربان که از دوستی و محبت و برابری و برادری میگفتند را گرامی داشتند و با آنان جدی و با سرسختی نجنگیدند و نخواستند که برای نگهداری شوکت وثروت ثروتمندان و پادشاهان زیاد از جان و مال خود مایه بگذارند. این بود که آنان هم بنحوی در برابر اسلام و عربان مقاومت های بسیار شدید نکردند و به امید زندگی بهتر به آنان تسلیم شدند. ولی بزودی درک کردند که از چاله ای در آمده ولی به چاه عمیقی افتاده اند. متاسفانه چون دروغ و تقیه در اسلام مجاز است سرکردگان مسلمانان عرب هم گفتند ما دروغ گفتیم و تزویر کردیم در راه اسلام بود و هیچ گناهی ما مرتکب نشده ایم. چون خدعه و دروغ و تقیه در اسلام عقوبتی ندارد بخصوص اگر در راه خدا و اسلام ناب محمدی باشد. مکروه که نیست بل واجب اندر واجب است. خلیفه های بنی امیه که با دزو و کلک به پادشاهی رسیده بودند دمار از روزگار مردم بخصوص ایرانیان در آوردند و مردم را مثل برده ها مطیع خود نمودند و مال و ناموس آنان را به یغما بردند. این خلیفه ها که در حرم سرای های افسانه خود به عیش و نوش و لهو و لعب مشغول بودند با زیرکی و جنایت پیشگی و دو بهم زنی ها و کشت و کشتار ها و ایجاد جو بدبینی و هراس و وحشت و ترس به حکومت های ظالمانه خود سالها ادامه دادند. از دین بعنوان بهترین وسیله برای دزدیهایشان و گناهانشان و غارت مردم و تجاوز به زنان ودخترانشان سو استفاده ها کردند و کلاه های شرعی بسیاری دوختند.
لایه های متوسط مردم میبایست این زورگویی ها را تحمل کند و برای بقای خود به زور گویی هم بپردازد و چون اموالشان غارت شده بود آنان نیز به غارت اموال دیگران دست زدند و این شروع تفرقه بیانداز و حاکم باش بود. در انقلاب مورد قبول غارتگران بین المللی که از رژیم دیگر دل خوشی نداشتند مردم فقیر و لایه های متوسط ایرانی هر کدام به نحوی مورد تهاجم قرار گرفت. حتی خود انقلاب کننده گان هم مورد آزار گروهی دیگر قرار گرفتند. مردم که مورد ظلم و بیکاری قرار گرفته بودند و با بهانه های مختلف کنار گذارده میشدند نیز خود برای بقای خویش مجبور به ظلم به دیگران شدند و این انتقال ناراحتی ها و ظلم ها باعث تحکیم دزدان و ظالمان شد. نتیجه انقلاب شکوهمند اسلامی ایران متاسفانه به علت ورود کسانی نظیر خلیفه های بنی امیه و بنی عباس که تنها برای جمع ثروت مثلا انقلابی شده بودند به بیراهه رفت. سران قلابی و در رده های پایین تر مثلا انقلاب که سرمست از پیروزی های سریع بودند به کشتن و بستن دوستان خود نمودند تا سفره ثروت را به تنهایی بلع نمایند. نمیدانم به نظر اکثر مردم ایران این انقلاب دردی را دوا کرد و یا خودمشگل دیگری ایجاد نمود. امید وارم که با طرد مردمی نظیر خلیفه های اموی دوباره دوستی مهربانی و رافت وهمکاری جای خود را به دشمنی و مال پرستی و دزدی و فساد بدهد و همه مال با بخشش و کوشش و دوستی ومهربانی ایران مهربان بسازیم که از کشمکش های مادی و فاسد در امان باشد و همه با برادری و برابری با هم ودر کنار هم مثل ملت های متمدن زندگی کنیم. ای دوست بر جنازه دشمن چو بگذری شادی مکن که بر تو هم این ماجری رود. مزن بر سر ناتوان دست زور که روزی بیفتی بپایش چو مور. دوش دیدم که شیخ میگشت با چراغ دور شهر که از دیو ودد گریزانم و انسانم آزروست. ما همه گلبرگهای یک گل هستیم به چشم شهوت و طمع و غارت بهم و به اموال هم نگاه نکنیم و این دو روزه زندگی را با دوستی و وحدت و کمک و همکاری بهم سپری کنیم باشد بجایی برسیم که بجز خدای نبینیم.