انسان ترکیبی است از جسم و روان و حیات آدمی مجموعه ای از فعالیت های جسمانی و کنش های روانی است. میان فعل و انفعالات جسمانی انسان و زیست روانی او پیوندی وثیق برقرار است و هر یک بر آن دیگری اثری عمیق دارد. اگر چه این رابطه بسیار پیچیده و مبهم است اما در به هم پیوستگی آن ها تردیدی وجود ندارد. هم تحریکات جسمی آثار روانی دارند و هم محرکات روانی بر بدن آدمی اثر می گذارند.
اعتقاد به وجود این رابطه دانشمندان باستان را وامی داشت برای رها ساختن روح بیمار فرد، جسم ناتوان او را در معرض فشار و آزار و اذیت قرار دهند تا روح خبیث آن بدن نحیف را ترک کند. همین باور نیز علت استفاده از انواع و اقسام آزارهای جسمانی برای به بند کشیدن روح آدمیان در طول تاریخ نوع بشر بوده است. به باور آنها، برای شکستن قدرت روحی فرد کافی است جسم او را دربند و خرد کنید. میزان تحمل افراد البته متفاوت است، اما اصل مسیله همان است. فشار جسمی که بالاتر از حد توان او باشد به زانو در خواهد آمد و هر آنچه بخواهی انجام خواهد داد. آزار و شکنجه جسمی آثار و علایم کاملا مشهودی بر جای می گذارد که انکار آن را به غایت دشوار می کند. ضمن آن که اگر هدف از شکنجه جسمی تسخیر روح و روان فرد باشد، چرا مستقیما به سراغ روان او نرفت و با اعمال روش ها و مکانیزم هایی که اغلب اثر قابل رویتی بر جسم نیز ندارند، روح را به زنجیر نکشید و فرد را وادار به اجرای دستورات و خواسته های خود نکرد؟ شکنجه روانی اگر موثرتر از شکنجه جسمی نباشد حتما کم اثرتر از آن نیست.
شکنجه روانی که بعضا “شکنجه سپید” خوانده می شود می تواند مشتمل بر موارد ذیل باشد:
1- زندان انفرادی طولانی مدت
2- محرومیت از خواب به طور کامل برای یک یا چند روز و یا ایجاد محدودیت در خواب برای شب های متوالی
3- تحقیر شدید جنسی و فرهنگی
4- استفاده از تهدید و ارعاب به قصد القای ترس از مرگ یا جراحت و بیماری غیرقابل درمان به زندانی
5- ترکیبی از روش های گوناگون از جمله زندان انفرادی، محرومیت ازخواب، ایجاد فشار عصبی و استرس بر زندانی (از طریق ارایه اخبار غیرواقعی نظیر فوت اعضای خانواده و نزدیکان)، محرومیت از هوای آزاد، پخش موسیقی (یا نواهای مذهبی) با صدای بلند برای ساعت ها و روزهای متوالی حتی در حین بازجویی از زندانی، گرما یا سرمای بیش از اندازه سلول، اهانت و فحاشی، بازجویی از زندانی با چشمان بسته، عدم اجازه استحمام و استفاده از توالت، گرسنگی و محرومیت از آب و غذا، و موارد دیگر.
شکنجه روانی عواقب و آثار کوتاه مدت و دراز مدتی بر فرد زندانی بر جای می گذارد. از جمله این عواقب می توان به اختلال در حافظه، کاهش توانایی و قدرت تمرکز، دردهای جسمی و عصبی نظیر سردرد و کمر درد، تحریک پذیری بالا، گوشه گیری و انزوا، کج خلقی و زود رنجی، افسردگی شدید، کابوس های مداوم و مکرر، احساس شرم و حقارت، اختلالات روانی پس آسیبی (PTSD)، تکلم متناقض و بی ربط، توهم و خیال بافی، سؤظن شدید به دیگران، هذیان گویی و جنون، از دست دادن قوه بصیرت، اقدام به خودکشی، مشکلات شدید عاطفی و هیجانی، اختلال در برقراری و تداوم مناسبات انسانی اشاره کرد.
لازم است فرد زندانی که تحت شکنجه های روانی قرار گرفته است برای غلبه بر مشکلات روحی و جسمی خود زیر نظر روان شناس و روان پزشک متخصص قرار گیرد. درمان فرد ممکن است سالیان متمادی به طول انجامد و در موارد حاد، احتمال درمان کامل عواقب ناگوار آن به صفر می رسد. به همین دلیل لازم است فرد داروهای مخصوصی را برای همیشه مصرف کند.
برای روشن شدن بیشتر اثرات هولناک شکنجه های روانی بر افراد، به تعدادی از انواع مرسوم این شکنجه ها و عواقب آن در ذیل اشاره می گردد.
الف- زندان انفرادی طولانی:
نتایج پاره ای از تحقیقات نشان می دهد زندان انفرادی موجب ناتوانی در تفکر و تعقل یا تمرکز فکری، اضطراب، ناراحتی های جسمی، اختلال در تشخیص زمان و مکان، ناتوانی در انجام امور جاری، توهم و تخیل، از دست دادن هماهنگی حرکتی، افسردگی، اختلالات مربوط به حافظه، حساسیت بیش از حد نسبت به محرکات خارجی، اختلالات ادراکی، جنون و هذیان می گردد.
افرادی که برای اولین بار زندان انفرادی را تجربه می کنند مجموعه قابل پیش بینی از علایم و آثار بیماری را بروز می دهند که به آن “سندرم بیماری” (Disease Syndrome) می گویند. این علایم شامل سردرگمی و به هم ریختگی، اضطراب، ناامیدی، دل مردگی و افسردگی شدید، خستگی و کسالت مزمن، افکار بیمارگونه، توهم و تخیل می باشد.
ب- محرومیت از خواب:
محرومیت از خواب از جمله روش های معمول در زندان ها برای واداشتن زندانی به همکاری است. آشکارترین اثر این روش، آسیب ها و اختلالات شناختی است که مشتمل بر اشکالات و اختلالات در حافظه و یاد گیری و استدلال منطقی و مهارت های محاسباتی و فرآیندهای پیچیده زبانی و تصمیم گیری است.
افراد محروم از خواب به مدت زمان بیشتری برای پاسخ به محرکات نیاز دارند. فقدان خواب موجب کاهش دقت و توجه، کم شدن ظرفیت و عملکرد حافظه کوتاه مدت، اختلالات تکلمی، بی تحرکی و درجا ماندگی، تفکر جامد و انعطاف ناپذیر می شود. علایم مذکور ممکن است تنها پس از یک شب
محرومیت کامل از خواب ویا پس از چند شب ایجاد محدودیت خواب برای فرد (فی المثل پنج ساعت خواب در شبانه روز) ظاهر شوند.
محدودیت خواب هم چنین می تواند علت اختلالات قلبی-عروقی و نیز پر تنشی باشد. یافته های پاره ای از تحقیقات نشان می دهند که میان محرومیت از خواب و کاهش قدرت تحمل درد رابطه مستقیمی وجود دارد. هنگامی که از شکنجه های جسمی برای واداشتن زندانی به همکاری و اعتراف استفاده می شود محرومیت از خواب می تواند اثر مضاعفی در شکستن مقاومت فرد داشته باشد.
ج- تحقیر جنسی:
تحقیر یکی از روش هایی است که برای از بین بردن مقاومت زندانی به کار گرفته می شود. اجبار به لخت شدن در حضور زندان بانان و یا سایر زندانیان، تهدید به تجاوز توسط زندانیان دیگر و یا محافظان زندان، برقراری اشکال مختلف تماس بدنی با زندانی بخصوص زندانیان زن از جمله موارد تحقیر جنسی است.
تحقیقاتی که بر روی قربانیان شکنجه صورت گرفته است نشان می دهد روش لخت شدن اجباری و با زور برای ایجاد تمایز و تفاوت قدرت میان زندانی و زندان بان (یا بازجو) آگاهانه مورد استفاده قرار می گیرد. در واقع با خرد کردن هویت فرد، تهییج و تحریک شرم و ایجاد فضایی که در آن تهید به تجاوز جنسی و جسمی همواره وجود دارد این تفاوت و تمایز صورت می گیرد.
با انکار ابتدایی ترین صورت نجابت و پوشیدگی، یعنی “لخت شدن اجباری”، به روشنی این پیام به فرد منتقل می شود که بازجویان بر جسم زندانیان تفوق و کنترل مطلق دارند و هرگونه که خود بخواهند رفتار خواهند کرد.
د- ارعاب و تهدید به مرگ:
اعدام های ساختگی و غیر واقعی و سایر مواردی که تهدید به مرگ را تداعی می کند موجب تجربه مکرر گذر از آخرین لحظات زندگی قبل از مرگ می شوند. این تجربیات تلخ باعث می شوند احساس کاملا غیر قابل پبش بینی یودن شرایط و اوضاع، القای ترس و هراس بسیار شدید و بی پناهی به فرد دست بدهد. بعضا قربانیان این نوع شکنجه عمر خود را تمام شده فرض می کنند. آن ها اغلب چنین تجربیات دردناک از نزدیکی هراس ناک با مرگ را در کابوس های شبانه، یادآوری حوادث گذشته و خاطرات غیرارادی و ناخوانده خود بازتجربه می کنند. چنین بازسازی ها و یادآوری های هول انگیزی موجب برانگیختن اضطراب شدید شده و قربانیان را به رفتار نامناسب در محیط خانواده و کار وامی دارد. البته در موارد حاد می توان شاهد آسیب وارد کردن فرد به خود نیز بود.
+++
در موضوع شکنجه های روانی چند نکته مهم باید مورد توجه قرار گیرند. اول آن که مطالعات و بررسی های انجام شده بر روی شکنجه های روانی در برخی از کشورها نشان داده است که تصمیم به اعمال شکنجه روانی برای اخذ اعتراف و شکستن مقاومت زندانیان معمولا در بالاترین رده تصمیم گیری انجام می گیرد. مجریان و اعمال کنندگان این روش شکنجه می کوشند محمل ها و توجیه های قانونی یا شبه قانونی این امر را فراهم آورند اما تصمیم کلان در سطوح عالی گرفته می شود.
نکته دوم آن است که به دلیل این که کوشش می شود این گونه شکنجه های روانی در نهایت نهان کاری صورت گیرند و دستور اجرای آن ها به شکلی کاملا محرمانه ابلاغ می شود، معمولا اطلاع کامل از آن که چه نوع روشی برای همراه کردن زندانی در بازجویی ها مورد استفاده واقع شده بسیار دشوار می باشد. اما زندان انفرادی کوتاه یا دراز مدت از جمله موارد شکنجه روانی است که حتی مجریان نیز سعی در اختفای آن ندارند و یا قادر به آن نیستند.
سومین نکته آن است که مواجهه روانی و اعمال شکنجه روانی از همان ابتدای فرآیند بازداشت فرد زندانی آغاز می گردد. اصل بر این است که همه چیز باید به طور ناگهانی و غیر قابل پیش بینی و غیرقابل فهم و بدون وجود دلیل و پیش زمینه منطقی ولازم صورت گیرد. فی المثل دستگیری فرد در زمان و مکان و شرایطی اتفاق می افتد که به هیچ عنوان احتمال آن داده نمی شود. دستگیری با یورش به منزل یا محل کار در ساعات غیر معمول مانند نیمه های شب در مقابل خانواده و بدون ادای توضیح و دلیل یا ارایه حکم قضایی و با اتهامات سنگین، یا ربودن فرد از کوچه و خیابان و انتقال او به مکان ها نامعلوم و بی خبری فرد از علت اصلی بازداشت و عدم تفهیم اتهام پیش و هنگام و یا روزها پس از دستگیری جریان می یابد. در طول دوره زندان نیز بنابراین است که همه چیز ناگهانی و بدون برنامه و غیرقابل پیش بینی باشد؛ حتی نظم زندگی عادی و روزمره فرد نظیر شب و روز و ساعت خواب و بیداری و وعده های غذایی و استفاده از حمام و توالت. دلیل این امر آن است که همه الگوهای فکری و رفتاری و اخلاقی زندانی درهم ریخته و دستخوش تغییر و تبدیل شوند به گونه ای که فرد نداند در چه وقتی از شبانه روز به سر می برد و هر لحظه ممکن است موقع انجام هر کار ممکنی باشد، از بازجویی گرفته تا تحویل آب و غذا و رفتن به حمام و حتی روزهای متوالی بی خبری محض بی آن که هیچ کس به او مراجعه کند. همه این روش ها برای آن به کار می روند که اولا سامان فکری و رفتاری زندانی از هم پاشیده شود و ثانیا به او القا گردد که همه چیز در ید قدرت بازجو و زندان بان است.
– رضا فراهانی مدرس روان شناسی دانشگاه شهر نیویورک
First published in www.rahesabz.net