بیدار که شدم، خنده ام گرفت، از خوابی که دیده بودم. پیش از آن که دوباره بخوابم، فکر کردم چه لزومی دارد آدم “مارتین لوترکینگ” باشد تا خواب هایش را برای صدها هزار نفر تعریف کند و در طی سال ها پس از مرگش، میلیون ها نفر خواب هایش را بشنوند و بخوانند؟ هرکسی اجازه دارد خواب ببیند، و اجازه دارد خواب هایش را، هرچقدر هم خیالی و دور از واقعیت باشند، برای هرچند نفری که میلش می کشد، تعریف کند، حتی اگر مثل خواب های من خنده دار باشند، نه؟
من خواب دیده ام روزی در همین نزدیکی ها “دکتر هاله” دوباره به نیویورک می رود تا در مقر سازمان ملل پشت تریبون قرار بگیرد و در کمال شجاعت و حماقت، پیش روی میلیون ها نفر از مردم جهان، از خواب های ابلهانه اش بگوید، دولتمداران جهان را به ظهور امام زمان بشارت دهد و خودش مثل خر کیف کند. من خواب دیده ام دکتر هاله بار دیگر قصد دارد جهان را بخنداند!!
من خواب دیده ام وقتی دکتر هاله پشت تریبون سازمان ملل، خواب های مسخره اش را برای نمایندگان دول دنیا تعریف می کند، ایرانیان ساکن شرق آمریکا و کانادا، حتی ایرانیان مقیم نقاط دیگر آمریکا و کانادا، و بسیاری از ایرانیانی مقیم اروپا، ده ها هزار ایرانی پیش روی ساختمان سازمان ملل در نیویورک، در یک تظاهرات آرام حضور دارند، سرود می خوانند و شعار می دهند. من خواب دیده ام تجمع ایرانیان پیش روی دفتر سازمان ملل آنقدر چشم گیر است که “هاله ی نور” دست از سر “دکتر هاله” بر می دارد، از داخل سالن بیرون می آید و بر سر و روی تظاهر کنندگان می نشیند..
من خواب ندیدم که شعار پارچه ای “گرین پیس” از بالای ساختمان پارلمان دانمارک برای یک ساعت آویزان شد و تمامی رسانه ها که از پیش باخبر شده بودند، از این واقعه عکس و فیلم گرفتند. این را هم خواب ندیده ام که دو نفر فعال “گرین پیس” که توانسته بودند خود را به بام پارلمان دانمارک برسانند، چند ساعتی بازداشت شدند و چون هیچ سلاحی با خود نداشتند و باعث آزار کسی نشده بودند، و آویزان کردن شعار پارچه ای بر سر در پارلمان، جرم محسوب نمی شود، همان روز آزاد شدند. نه، اینها را خواب ندیده ام، این همه را چند سال پیش در بیداری و در واقعیت دیدم. اما دیشب خواب دیدم که آن طومار سبز که بر بالای آن نوشته شده؛ “احمدی نژاد رییس جمهور ما نیست” و هزاران نفر از سراسر دنیا زیر آن را امضاء کرده اند، و چندی پیش در پاریس در اطراف برج ایفل به نمایش گذاشته شد، توسط چند ایرانی تظاهر کننده از بام سازمان ملل آویزان شده است و مردم سراسر دنیا برای چند لحظه در تله ویزیون هایشان با لبخندی بر لب می خواندند؛ “احمدی نژاد رییس جمهور ما نیست”! من خواب دیدم که مقر سازمان ملل برای ساعاتی در محاصره ی ده ها هزار ایرانی تظاهر کننده بود که طومار سبز “احمدی نژاد رییس جمهور ما نیست” را بر سر دست نگهداشته بودند و گرد مقر سازمان ملل در نیویورک می چرخاندند!
من خواب ندیده ام که همه ی مردم جهان با هم برابرند و زرد و سیاه و سرخ، دیگر معنی ندارد. من خواب ندیده ام که زن و مرد در همه جا یکسان اند و حقوق زنان و کودکان در هیچ جای دنیا پایمال نمی شود، نه … من هرگز خواب ندیده ام که جهان بهشت شده است و گرگ ها، دست در دست بره ها در پارک های جهان قدم می زنند! من اما خواب دیده ام که در تظاهرات ده ها هزار ایرانی در مقابل مقر سازمان ملل در نیویورک، از همه طیف و همه ی گروه ها حضور دارند، هیچ کس پرچم گروه و سازمان خود را حمل نمی کند و هیچ گروهی به حضور گروه ها و سازمان های دیگر در تظاهرات، اعتراض نمی کند. من خواب دیده ام که برای چند ساعت هیچ ایرانی به آن دیگری اشاره نمی کند و نمی گوید این حقوق بگیر جمهوری اسلامی، “سیا” یا “موساد”، نوکر آمریکا یا انگلیس است. من خواب دیده ام که چشم مردم جهان به این تظاهرات یکپارچه، به اعجاب و تحسین نگاه می کند. من خواب دیده ام ..
بیدار که شدم، خنده ام گرفت، از خوابی که دیده بودم. پیش از آن که دوباره بخوابم، فکر کردم چه لزومی دارد آدم “مارتین لوترکینگ” باشد تا خواب هایش را برای صدها هزار نفر تعریف کند و در طی سال ها پس از مرگش، میلیون ها نفر خواب هایش را بشنوند و بخوانند؟ هرکسی اجازه دارد خواب ببیند، و اجازه دارد خواب هایش را، هرچقدر هم خیالی و دور از واقعیت باشند، برای هرچند نفری که میلش می کشد، تعریف کند، حتی اگر مثل خواب های من خنده دار باشند، نه؟ مگر نه این که ما تنها در خواب هایمان اجازه داریم از “باید”ها و “نباید”ها عبور کنیم، و مثل آلیس از آینه بگذریم و به جهان آن سوی مرزها سفر کنیم؟
همان طور که میان خواب و بیداری دراز کشیده بودم، دیدم ایرانیان با پارچه ی بلند سبزی جلوی در سازمان ملل را گرفته اند و مانع ورود “دکتر هاله” و ده ها ریشوی همراهش به مقر سازمان ملل می شوند. از چند روز پیش، یک یادداشت به تمامی نمایندگان 190 کشور عضو سازمان ملل داده اند که در آن نوشته؛ “تایید احمدی نژاد، تایید دروغ و تقلب، تایید شکنجه و قتل آزادی خواهان ایرانی ست. تایید احمدی نژاد غاصب، تایید سیاست مزورانه ی چین و روسیه است، و پشت کردن به خواست 60 میلیون ایرانی”. من خواب دیده ام در دست بسیاری از اهالی نیویورک، پرچم های سه رنگ ایران دیده می شد که روی قسمت سفیدش نوشته شده؛ “احمدی نژاد، رییس جمهور ما نیست، امضاء: ایرانیان”. من خواب دیده ام بسیاری از کودکان در نیویورک، در خیابان ها و پارک ها، بادکنک های سبز رنگی در دست داشتند که روی آن نوشته شده بود؛ “احمدی نژاد …..”. من خواب دیده ام روی بدنه ی تمام اتوبوس ها و قطارهای نیویورک، صفحه ی بزرگ سبز رنگی چسبانده بودند که روی آن نوشته بود؛ “احمدی نژاد ….”. در خواب من دختر و پسر جوانی به “هات داگ”هایشان گاز می زدند، و هات داگ ها در کاغذ سبزی پیچیده شده بود که روی آن نوشته بود؛ “……”(سر سطر) … و پیش از آن که دوباره به خواب روم، شنیدم “دکتر هاله” از سفر نیویورک بازگشته بود و برای آخوندی تعریف می کرد که تمام ایرانیان از تمامی نقاط آمریکا و کانادا در نیویورک جمع شده بودند و شعار می دادند؛ احمدی نژاد رییس جمهور منتخب ماست! چند نفری “خس و خاشاک” مزدور آمریکا هم بودند که کنار خیابانی در نیویورک فریاد می زدند و چیزهایی می گفتند…