نامه به آقای منتظری

جناب آقای منتظری،

ولتر، یکی از پدران اندیشه­ای انقلاب کبیر فرانسه می‌گفت: “من حاضرم جان خود را بدهم تا مخالفانم آزادی سخن داشته باشند”. و شما در جریان کشتار بی رحمانه‌ی سال ۶۷، بدون ترس از دست دادن مقام و قدرت، و با علم به آنچه که در انتظارتان بود، به میدان آمدید تا فرزندان دربند میهنمان، ددمنشانه  شکنجه نشده و به جوخه‌ی اعدام نروند. شما با اکثر این خواهران و برادرانمان اشتراک دید و جهان­بینی نداشتید.

در خاکی که امروز بیش از هرچیز دیگری به فرهنگ آزادمنشی ،تحمل دگر اندیشی و مردم سالاری نیاز دارد، کردار شما آقای منتظری، به مراتب سنگین­تر و زیباتر از هر سخنرانی، به برپایی چینن فرهنگی یاری داده و می‌دهد.

روز از نو روزی از نو. این بار کودتاگران ۲۲ خرداد روی ساواک را سفید کردند، و شما بار دیگر چراغ بدست به میدانی باز آمدید که هرگز ترکش نکرده بودید. شما حتی در حبس خانگی چند ساله­تان بر علیه استبداد سخن می‌گفتید.

خط مشترک و متحد کننده‌ی تمامی آزادی خواهان  امروز بر کناری این رژیم استبدادی و قرون وسطایی و بر سر کارآوردن نظامی­ست که از سر تا پایش بر رأی آزادانه‌ی مردم بر قرار باشد. آنچه که آقای خامنه­ای با کودتایش دارد پیاده می‌کند تکرار تلخ انگیزیسیون است در میهنمان.آقای منتظری، شما می‌نویسید:

‎‏”اين جانب كه همه مى دانند مدافع سرسخت حاكميت دينى و از پايه گذاران‏ ‏ولايت فقيه – البته نه به شكل مرسوم فعلى، بلكه به گونه اى كه مردم او را‏ ‏انتخاب نمايند و بر كارهاى او نظارت داشته باشند – بوده ام و […] اكنون در مقابل مردم آگاه‏ ‏ايران به خاطر ستم هايى كه تحت اين نام و عنوان بر آنان ‎رود احساس‏ ‏شرمندگى كرده و خودم را در پيشگاه خداوند بزرگ مسئول و در مقابل‏ ‏خون هاى ريخته شده شهداى عزيز و تجاوزات به حقوق مردم بيگناه‏ ‏مورد عتاب مى بینم.”

و کمی بعد آزادمردانه و با کرامت ادامه می­دهید:

  ‎”براى انسان اقرار به اشتباه ننگ نيست، زير‏ ‏بار حق نرفتن ننگ است.”

قلمتان پایدار و درود بر شما!

تجربه‌ی سی ساله‌ی ولایت فقیه، هزاران قربانی و آزادی در تبعید به مردمان این امکان را می‌دهد که در یک همه پرسی آزاد بگویند آیا حاضرند که این اصل در قانون اساسی­شان باقی نماند یا نه. اگر “مردم  صاحبان اصلی حکومتند” بگذار خود انتخاب کنند. دفاع شما از به همه پرسی گذاشتن این اصل بعنوان یکی از پدران آن، پاسخ کوچکی خواهد بود به خون مظلومین.

آقای منتظری، راهنمایی و حتی رهبری معنوی مردم با حکم و دستور انجام نمی‌شود. مردم دنیا این نه با دستور است که به مساجد، کلیسا‌ها، معابد و می­کده‌ها می‌روند. هر رندی از شرابی مست می‌شود، لیک آزادانه. روحانیون در سراسر تاریخ دارای نفوذ بوده­اند و هیچ نظام مردم­سالاری نمی‌ تواند این حق را از آنان بگیرد. مسأله در تداخل دین است در سیاست. چگونه می‌توان انتخاباتی را آزاد دانست اگر یک طرف خود را نماینده‌ی خدا بنامد؟ چگونه می‌خواهید با زندانیان بر خورد منصفانه شود اگر آنان را مزدوران شیطان بدانیم؟ چند روز پیش از شما نیز آقای سروش از ضرورت حکومت “فرا دینی” سخن گفتند. راندن دین از سیاست، هر دینی که باشد، نه دشمنی بلکه دوستی با آن دین است. من حاظرم جان خود را بدهم تا هر دینی آزادانه در میهنم زندگی کند.

آنچه که شرایط امروز را ویژه می‌کند وجود بحران است هم در داخل رژیم و هم بین رژیم و مردم. همین نامه‌ی شما به روحانیون اگر سه ماه پیش منتشر می‌شد اثر دیگری می‌داشت. در مبارزه لحظاتی هست که باید از همدلی و همزمانی رویداد‌ها و صف بندیِ نیرو‌ها سود جست تا سیاهی و استبداد را به عقب راند. امروز یکی ازآن روز‌هاست و شما بخوبی ازآن آگاهید.

روز قدس در پیش است و وقت تنگ. هر روز که می‌گذرد کودتاگران بیشتر بر سکو می‌نشینند و فرزندان بیشتری به ضیافتِ ضحاکِ زمان فرستاده می‌شوند. شاید هرگز میهنتان تا بدین اندازه به شما نیاز نداشته. ضحاک که نقابش را از دست داده و امروز برهنه و برملا، در انزوای کامل مردمی است و جز زور و شکنجه حامی دیگری ندارد. حضور شما در عرصه شاید انزوای او را در میان روحانیون و مراجع تقلید نیز تکمیل کند.

آقای منتظری،

ا)  رژیم کودتا را در فتوایی صریحأ غیر قانونی و غیر شرعی اعلام کنید و مردم را به نافرمانی مسالمت آمیز فرا خوانید

۲) اعلان همه­پرسی کنید در باره‌ی اصل ولایت فقیه، تا مردم “که صاحب حکومتند” بتوانند امکان خروج از قیمومت را داشته باشند. شما می‌توانید از این اصل طبق سلیقه‌ و تعریفِ خودتان دفاع کنید. اما هیچ چیز این اصل نه طبیعی و نه بدیهی است. یک عده، از جمله خود شما، یک روز نشستید و تعریفش کردید و به ملت ما تجویزش نمودید. آن چه که طبیعی و غیر قابل انکارست حق مردم است در تدوین و انتخاب نظامشان. مردم ما آگاهند و سردمدار مردم­سالاری در منطقه از سال‌های مشروطیت تا امروز. این ادعا که آنان به قیم نیاز دارند توهین و تحقیری­ست به خلق. اگر کسانی احتیاج به رهبر معنوی داشته باشند خود آزادانه انتخابش می‌کنند نه بر اساس “آش کشکِ خالته، بخوری پاته، نخوری پاته”

۳) شرکت خود را در راهپیمایی روز قدس اعلام نموده، مسیر آن را مشخص کرده و خودتان خطبه‌ی مراسم را بیان کنید

۴) “توی دهن این دولت” بزنید. امروز شما می‌توانید از هزینه‌ی انسانی گزار مردم­سلارانه‌ی میهنمان بسیار بکاهید. این شرایط مساعد تاریخی برای همیشه نخواهد ماند.

۵) با صدور فتوی از سربازان و نیروهای انتظامی بخواهید که ازین پس وظیفه­ شان دفاع از مردم است نه سرکوب آنان.

۶) روزی که شرایط را مناسب می‌بینید، در روز قدس یا روزی دیگر، در رأس راهپیمایی به سمت زندان اوین بروید تا پایتخت فرزندان مظلومش را آزاد کند.

اگر شما اعلام کنید که در راهپیمایی شرکت می‌کنید نه تنها همه‌ی تهران با شما خواهد بود، بلکه روحانیون دیگری که تا امروز ساکت بوده­اند نیز به شما خواهند پیوست. با این اقدامتان و با دعوتشان به راهپیمایی در مقابل انتخابی تاریخی می‌گذاریدشان. یا به صف مردم می‌پیوندند یا در سکوتشان به بیعت با ضحاک ادامه می‌دهند.

آقای منتظری،

من از زنجیره‌ی صوفیان اهل تسنن می‌آیم لیک زندگی خواست که از نو جوانی تنها به کعبه‌ی عشق، رفاقت همسایه، دور یا نزدیک، و ارزش‌های خرد وکلانی که اینجا و آنجا “خودم” می‌یابم نماز ‌گزارم. اگر چه مقلدتان نیستم ولی اگر امروز کسی از راه رسد و از من سراغ صوفی بگیرد به بیت شما رهانه­اش می‌کنم. “پیر فقیری می‌شناسم در قم. بر درش زن. شاید که …”

گفتن این‌ها در امن تبعید راحت است. به این نکته آگاهم لیک آنرا دلیلی برای سکوت خود نمی‌دانم.

با احترام بی کران
حقیر
رضا هیوا
۲۵ شهریور ۱۳۸۸
ایتالیا، میلان

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!